محمد آرمان
از نقد تئاتر اباحهگر به فهم جریان مستتر
شاید نقد و بررسی این تئاتر در حوزه واکاویهای رسانهای مبتنی بر رصد فضای تئاتری کشور، کار درست و قابل دفاع و سودمندی باشد یا نباشد، اما آنچه مهمتر است رهیافتی است که بر عرصه فعالیتهای فکری و اندیشگی، آنهم در شمایل هنر تئاتر در این سرزمین روی میدهد و میتوان آنرا به مثابه زمینهسازی برای یک جریان فرهنگی، قابل بررسی دانست.
به عبارت دیگر باید گفت تئاترهایی از این دست فارغ از حیث صرفا هنریشان دارای یک وجه و حیثیت فکری و جریانیابی اندیشگی هم هستند که چه بسا این حیث، مهمتر و خطیرتر و قابلاعتناتر باشد.
با این تئاتر شهر به کجا خواهیم رفت؟
اینکه چنین تئاتری با نویسندگی و کارگردانی شخصی روی صحنه میرود یک بحث است و اینکه چنین روندی بر فضای هنری کشور ما حاکم شده است، بحثی جدیتر و اهم.
اینکه برخی به ظاهر هنرمندان ما در مالیخولیای ذهنی و نگرشهای شخصیشان به یک جهانبینی تاریک و خام و بیهویت و پوچ در همه وادیهای تجربهمند نائل آمدهاند، یک بحث است و اینکه امکانات و فضای هنری کشور و مثلا بهترین و اصلیترین سالنهای تئاتری، در اختیار ترویج و تهییج و انتشار چنین رویکردهایی واقع میشود، بحثی مهمتر که باید مورد توجه رسانههای ارزشمدار و مترصدان عرصه فرهنگ و هنر کشور و احیانا مدیران و مسئولان امر قرار بگیرد؛ که لابد میگیرد!
ابتذالی که از در پرتاب شد و از پنجره خزید!
نکته اینجاست که به قول مرتضی آوینی همان چیزی را که با وقوع انقلاب اسلامی از در به بیرون پرتاب کرده بودیم، حالا از پنجره وارد شده و دارد مثل خوره فکر روح مخاطبان هنر را در این مملکت میپوساند.
و جالبتر اینکه همه چیز تحت لوای هنر و با تابلوی نقد و آسیبشناسی اجتماعی دارد رشد نمو سرطانی میکند و کسی هم نیست بپرسد این نقض غرض چیست که به قصد نقد و مقابله و واکسینهکردن مخاطب، به ترویج و انتشار مفاسد اجتماعی روی آوردهاید؟
آخر سادهلوح فرضکردن مخاطب و منتقدانتان و سوار شدن بر مدیران بیکفایت و یا همکاسهشدن به جماعت مزور ریاکار تا کجا؟
لا اقل صداقت داشته باشید و رک و راست بگویید که مانیفستتان ترویج اباحهگری و رویکردتان تحریک پستترین غرایز مخاطب است!
شجاعتش را ندارید؟ بگذریم!
اپیزودهایی از اتمسفر ابتذال و پازل انزال!
«یک کلیک کوچولو» اثری است اپیزودیک. تئاتری در سه فصل با سه قصه متفاوت که مضمون روابط نامشروع جنسی از طریق فیسبوک، مشکلات جنسیتی و مباحث رفتاری و محذورات اجتماعی ناشی از آن و نیز بحث مهاجرت را در سه بخش روایت میکند.
اما عنصر مشترک در هر سه اپیزود، بحث «غیرت» است که در همه روایتهای تئاتر «یک کلیک کوچولو» با رویکردی تخریبی موردتوجه واقع میشود!
جالب اینجاست که «یه کلیک کوچولو» در سال 1390 تولید شد، اما در طول این سه سال علیرغم تلاش و پیگیری مستمر گروه تئاتر ایده، هرگز مجوز اجرای عمومی و یا حتی نمایشنامهخوانی برای این نمایشنامه صادر نشد! ... اما پس از «تغییر شرایط نظارتی» بر تئاتر، این اثر که دیدگاهی انتقادی به مسائل روز اجتماعی جامعه را دارد، موفق به کسب مجوز اجرا گردید!
بنویسید «آسیبشناسی» ؛ بخوانید «اباحهگری»
اپیزود اول، با عنوان «یک کلیک کوچولو» نام دارد که به موضوع گپهای فیسبوکی و ارتباطهای نامشروعی که از طریق شبکههای اجتماعی گریبانگیر اهالی اینترنت شده میپردازد.
اپیزود دوم با نام «دیگری همین جاست» بحث آدمهای دوجنسی و معضلات آنها را در منظومهای از هجمه به غیرت و هجو مذهبیون به ظهور میرساند.
اپیزود سوم «ژاکتی برای زمستان» نام دارد که به بحث مهاجرت و دریوزگی مهوع رمیدگان مستحق (!) از کشور و پناهنده شدن آنها به غرب با هر وسیله و به هر شکلی -حتی حاملهشدن و بچه آوردن- برای گرفتن اقامت، میپردازد.
از دیالوگها گرفته تا حرکات و سکنات و ادا و اطوارهای اهالی این نمایش، همگی در ازدحامی از سکس نهان و عیان، به پردهدری و اباحهگری منتهی میشود؛ البته با همان رویکرد مزورانه و ریاکارانه و توجیه مسری و مألوف و مأنوس «نقد اجتماعی»:
علی: «مرد بودن به قرآن، زنه صداشو بلند میکرد، طلاق میدادن یکی دیگه، زارت، طلاق میدادن یکی دیگه زورت، طلاق میدادن یک دیگه. بچه پس میانداختند، یک پس از دیگری... زنه رو وا میداشتن، کهنه بشوره تو سرمای زمستون و چله تابستون. اصلا همین کهنهها رو میشستن، ویتامین میرفت به دست و پلشون واکسینه میشدن. کرم خیار و ماسک هولو نبود! شماها رو» پمپرز و مایبیبی «خراب کرد. مرد نیستیم ما، مرد اونا بودن.»
سید رضا: من بعد، من بچه رو با روش سنتی الکن تربیتش میکنم، ناراحت میشه، به درک اسفل سافلین که میشه. احساساتش جریحهدار میشه، به تون طبس که میشه... بهتر از ندونمکاری و تربیت آسون بگیر شماست (منظور همسرش). من نمیخوام پسفردا روز، «سجاد» من هم بشه مثل اون مرتیکه که چوب کشید واسهی من! (سیدرضا، خواسته کسی را ارشاد کند، طرف حوصله شنیدن موعظه نداشته، در مقابل اصرار او، تاب نیاورده با چوب زده فرقش را شکافته) .
و قس علیهذا دیالوگها و حرکات دیگری که جز اباحهگری نمیتوان نام دیگری بر آن نهاد.
مسئله اینجاست که این شبه هنرمندان مروج ابتذال در پوشش هنر و نقد و آسیبشناسی، نه تنها وجه اصلی خود را در تابوشکنیهای اخلاقی و پردهدریهای جنسی بنا نهادهاند بلکه در این میان، از هنر هم سوءاستفاده کرده و بزرگترین خیانت را به آن مینمایند.
خیانت به تئاتر؛ ضعفها و سوءاستفادهها فقط محتوایی نیست...
ناگفته نماند نکته مهم دیگری که در خصوص این قسم آثار به شدت «هنرورزانه» قابل ذکر است، اینستکه مثلا همین تئاتر به لحاظ ساختار و متن و اجرا، ایرادهای اساسی و ضعفهای جدی دارد که معمولا از نظر منتقدان ارزشی پنهان میماند که نباید.
دوستان ادعای هنرورزی دارند و بنا را بر ارزشهای تئاتری گذاشتهاند در حالی که عمیقا و دقیقا از آن بیبهره و اثرشان از این ویژگیها تهی است.
برگردیم به حرف اولمان؛ شاید نقد و بررسی این تئاتر در حوزه واکاویهای رسانهای مبتنی بر رصد فضای تئاتری کشور کار درست و قابل دفاع و سودمندی باشد یا نباشد، اما آنچه مهمتر است رهیافتی است که بر عرصه فعالیتهای فکری و اندیشگی آنهم در شمایل هنر تئاتر در این سرزمین روی میدهد و میتوان آنرا به مثابه زمینهسازی برای یک جریان فرهنگی، قابل بررسی دانست.
الارشاد؛ ماالارشاد؛ و ما ادراک ماالارشاد... !
باید دید این جریان به ظاهر هنری و به واقع اباحه گر، چگونه و با چه حیلتی توانسته از منافذ ممیزی ارشادی که کلی هم برای نظام و کشور ما هزینههای تبلیغاتی به بار میآورد به این سادگی عبور کرده و روی صحنه برود.
و اینکه باید گفت تئاترهایی از این دست فارغ از حیث صرفا هنریشان دارای یک وجه و حیثیت فکری و جریانیابی اندیشگی هم هستند که چه بسا این حیث، مهمتر و خطیرتر و قابل اعتناتر باشد.
اینکه چنین تئاتری با نویسندگی و کارگردانی شخصی روی صحنه میرود یک بحث است و اینکه چنین روندی بر فضای هنری کشور ما حاکم شده است بحثی جدیتر و اهم.
و براستی چه کسی یا نهادی بناست بر این وضعیت مغشوش و مشوه، خط پایان و بطلان بکشد و مقابل این نهضت ضدغیرت و اباحه گر را سد کند؟
شاید فردا دیر باشد؛ اگر امروز نه... !