
حلقه وصل، وحید گرایلی
اولین تجربه کارگردانی سید عماد حسینی آغازگر ماراتن جشنواره چهل و یکم فیلم فجر برای اهالی رسانه بود. فیلمی ساده و معمولی که حتی برای دنبال کردنش نیازی نیست چشم به پرده سینما دوخت و تنها شنیدن دیالوگها برای مخاطب کافی بود. گویا قطار تولید آثار کمبودجه و آپارتمانی سالهای اخیر حالا به ایستگاه جدیدی رسیده که با رد و بدل کردن انبوهی از دیالوگ تنها در یک اتاق میتوان فیلم ساخت و به بخش مسابقه جشنواره فجر هم راه پیدا کرد.
استاد اگرچه تلاش ویژهای برای جذب مخاطب عام نمیکند اما برای مخاطبین خاص و آن دسته از اهالی هنر که درگیر با این حواشی بودهاند، کشش لازم برای دنبال کردن را دارد. فیلم در واقع یک متلک مختصر به برخی اتفاقات سالهای اخیر جنبش me too در فصای هنری ایران است و حتی شخصیت اصلی فیلم تداعیکننده یکی از اساتید بنام هنرهای تجسمی است که برخی شاگردانش چند سال پیش سر و صدای زیادی به پا کردند!
موضوعی که کارگردان استاد هم در نشست خبری به آن اشاره کرد: وقتی نگارش فیلمنامه شروع میشود ریشههایی در جامعه دارد. همانطور که در جامعه ما در سال گذشته چندین مورد از این استادها رونمایی شد! خیلیها به من گفتند که این کار را انجام نده و از زمانی که پروانه ساخت گرفته شد روی این موضوع مخالفت بود تا ساخت این فیلم و میگفتند این شروع خوبی برای کار توست. چیزی که من را وادار به ساخت کرد این بود که بزرگان فیلمسازی دنیا همواره با بایکوت مواجه هستند. بسیار شرمندهام که کسانی که با این اتهامات مواجهه میشوند در حراج هنری سال بعد قیمتهای بالایی برای فروش آثارشان میگذارند.
وی درباره اینکه آیا فیلم به دنبال نقد جریان می تو بوده است یا نه گفت: من در تمام مراحل تولید فیلم گفتم فیلمنامه اقتباسی نیست و برداشت آزادی از وقایع است. ما سعی کردیم از جوانب مختلف به موضوع نگاه کنیم.
تجربه تازه
شماره ۱۰ دومین تجربه کارگردانی حمید زرگرنژاد بود که بر خلاف فیلم قبلی، کارگردان خودش را درگیر چالشهای جدی و جذابی کرده بود. انتخاب یک قصه نسبتا بکر از دل تاریخ دفاع مقدس و ساخت اثری که نمونهاش را بیشتر در سینمای هالیوود دیدهایم شماره ۱۰ را به فیلمی جذاب برای عموم مخاطبین و قابل دفاع برای منتقدین تبدیل کرده بود.
تلاش کارگردان در ترسیم چهرهای واقعیتر از اسرا و رزمندگان دفاع مقدس و شکنجههایی که نمونهاش را کمتر در سینمای ایران دیدهایم، موضوعی بود که در نشست خبری فیلم نیز به آن توجه شد.
کارگردان فیلم شماره ۱۰ در پاسخ به سوالی درباره میزان پرداخت تصویر غیرواقعی از قهرمانان گفت: تصور ما همیشه دوربینی بوده که جبهههای جنگ ایران و عراق را به اصطلاح در یک زیست بسیجی نمایش داده است. من حدود سیصد مستند ساختهام. دوربین من در این فیلم در عراق است نه ایران. آیا شما از شکنجههای اسرای ایرانی در عراق چیزی دیدهاید؟ اولین مسألهای که شاید برای شما متفاوت بوده ریش داشتن اسرا است. درحالیکه اینها نمیتوانستهاند در اسارت ریش داشته باشند و هر روز صبح ریش اسرا را میزدند. اجازه بدهید چهرهای دیگر را هم نشان دهیم و البته من خیلی به خاطرات کتابها وفادار بودهام. امکان ندارد همه آن اتفاقات و واقعیات را نمایش دهیم.
وی درباره نزدیکی به واقعیات شکنجهها هم گفت: تا حدودی توانستیم نزدیک شویم اما اگر همه آنچه را که دوستان در تاریخ شفاهی نوشتهاند تصویر کنیم شاید قابل پخش نباشد.