سرویس نقد هنری_احسان سالمی: کیارش اسدی زاده از جمله جوانان سینمایی ایران است که کارگردانی را با فیلم «گس» شروع کرده است و در دومین ساخته خود به سراغ فیلم سینمایی «شکاف» رفته است. هر دوی این آثار به موضوعات اجتماعی پرداختهاند و با تفکر «سینمای اجتماعی، آینه جامعه» در پی روایت بخشی از مشکلات جامعه امروز بودهاند.
سوژه اصلی دومین اثر اسدی زاده، موضوع «جمعیت» است؛ هرچند که کارگردان خود مدعی است که دغدغه اصلی او از نگارش فیلمنامه و ساخت «شکاف» هشدار به والدین بیمسئولیت و از طبقه متوسط و پایین جامعه بوده است اما به وضوح در لایههای پنهان داستان این اثر میتوان به نگاه منفی کارگردان نسبت به مقوله بچهدار شدن پی برد.
داستان فیلم در مورد دو زوج جوان است که یکی از آنها در ابتدای داستان میخواهند بچهدار شوند اما با دیدن موقعیت آشفته و بهم ریخته زوج دیگری از دوستانشان که به تازگی از هم جدا شدهاند و فرزند آنها دچار افسردگی شده است، دچار این تردید میشوند که تا وقتی خودشان به بلوغ فکری نرسیدهاند نباید بچهدار شوند.
این تردیدها زمانی به اوج خود میرسد که «ایلیا» (فرزند زوج از هم جدا شده) قربانی بیتفاوتی پدر و مادرش میشود و حالا آنها در دوراهی بچهدار شدن یا نشدن قرار میگیرند.
پایان فیلم نیز همانند بسیاری دیگر از ساختههای چند سال گذشته سینمای کشورمان، «پایان باز» است و انتخاب نهایی این زوج و قضاوت در مورد این انتخاب را بر عهده بیینده قرار داده است.
به خاطر کش و قوسهای درونی فراوانی که در کاراکترها وجود دارد، کارگردان در اکثر پلانها از دوربین ثابت استفاده کرده است و تمرکز دوربین بر نماهای بسته بازیگران بوده تا مخاطبان بیش از پیش احساس درونی شخصیتها را از حالات چهرهی آنها دریابند.
اما فارغ از همه تکنیکهای تصویربرداری و کارگردانی که اسدی زاده در ساخت شکاف به موقع و درست از آنها بهره گرفته و همچنین بازیهای چشمگیر بازیگران آن که در باورپذیرتر شدن قصه این اثر بسیار موثر بوده است، باید به داستان فیلم و موقعیت خاص تولید این اثر پرداخت.
شاید اگر اثری همچون شکاف چند سال پیش که موضوع جمعیت و دغدغههای مقام معظم رهبری در رابطه با این موضوع مطرح نشده بود، تولید میشد، تا این حد حساسیت برانگیز نبود. ولی در موقعیت فعلی و دیدگاههای رایجی که در نسل امروز نسبت به مقوله افزایش جمعیت و فرزند دار شدن وجود دارد، ساخت چنین آثاری میتواند باعث ایجاد روحیه دلسردی در میان مخاطبان آن باشد. به ویژه آن که دیدگاه امروزی اکثر زوجهای جوان فرار از مسئولیت رشد و پرورش فرزند است.
شکاف، با خود این سوال را برای مخاطب پدید میآورد که آیا با دیدن این همه موانع و سختی که ممکن است در مسیر تولد تا بزرگ شدن یک کودک برای او و خانوادهاش ایجاد شود، هنوز هم مایل هستید که بچهدار شوید؟!
هرچند که کارگردان پایان قصه را باز گذاشته است و تصمیم گیری در مورد این موضوع را برعهده مخاطب قرار داده ولی سیر حوادث داستان و پایان تلخی که برای کودک قصه به وقوع میپیوندد، راهی جز انتخاب مسیر صرفنظر کردن از بچهدار شدن را در پیش روی مخاطب قرار نمیدهد.
البته در این میان حضور چهرههایی رادیکال از جریان روشنفکری سینمای ایران، همچون «علی سرتیپی» و «منیژه حکمت» در قامت تهیه کنندگان این اثر، دغدغه جهت گیری عمدی فیلم در جهت تخریب موضوع افزایش جمعیت را دوچندان میکند.