
حاشیهنگاری: قاعده نانوشتهای وجود دارد که میگوید همین که دست به قلم شدی و میخواهی از میزان تاثیرگذاری اثر من بکاهی نشان از موفقیت من است و به من این پیام را میرساند که هدف را به خوبی نشانه گرفته و زدهام. این قاعده به خوبی در خصوص مستند قائممقام آقای صدرینیا صدق میکند. در مورد موفقیت و تاثیرگذاری این مستند و عبورش از تاثیرگذاری بر جریان حزباللهی و اثرگذاری بر روی عامه مردم همین بس که محمد قوچانی پیش شماره سوم روزنامه سازندگی را به آن اختصاص داده و سعی کرده است که به قول خودش «حلقهی مفقود» این مستند را واکاوی کند تا بلکه بتواند با روشنگری از تاثیرگذاری این مستند بکاهد.
تا به امروز این میزان از تاثیرگذاری و عبور از حلقهی حزباللهیها، حلقهی مفقود فعالیتهای رسانهای اعم از مکتوب یا صوتی و تصویری، فعالان جبهه فرهنگی انقلاب بوده است. لذا باید کار آقای صدرینیا را از این جهت ستود. کاری که سبب شده محمد قوچانی عکس یک و تیتر یک هفتهنامه سازندگی را به این مستند اختصاص دهد. هفتهنامه سازندگی که به سردبیری قوچانی منتشر میشود، در پیششماره سوم خود با یک طرح بزرگ از آیتالله منتظری در روی جلد، اینطور طرح مسئله کرده است که «ساخت و پخش یک فیلم اصولگرایانه در نقد آیتالله منتظری در هشتمین سالگرد در گذشت ایشان سبب شده است که پس از سالها بحث و گفتوگو درباره ایشان وارد حوزه عمومی شود. سازندگی، درباره این فیلم با احمد منتظری گفتوگو کرده، از عمادالدین باقی یادداشت گرفته و سرمقاله خود را نیز به این موضوع اختصاص داده است.» تیتر یک سازندگی در روی جلد نیز «انتقاد از قائممقام» است.
عنوان یادداشت محمد قوچانی در سرمقاله هفتهنامه سازندگی، «حلقهی مفقود» است. وی در این یادداشت این سوال را مطرح میکند که «چرا فیلم قائممقام جریان سوم در مواجهه با آیتالله منتظری را نادیده میگیرد؟» او مستند قائممقام را ناتمام میخواند و مینویسد: مستند قائممقام «هم مصداق «کلمه الحق یراد به الباطل» است و پارههایی از واقعیت در آن وجود دارد و هم جلوهای از پیچیدهترین و مدرنترین شیوه سانسور در فیلم مستندی (؟!) که مدعی عبور از سانسور است.»
قوچانی در ادامه از سازندگان مستند نیز عبور میکند و لگدی به اصولگرایان میزند و با یک فونت بولد شده نسبت به متن مقاله تاکید میکند: «میتوان با نگاهی مثبت و حداقلی، همین که گروهی از اصولگرایان جوان به جای دشنام با ادب و احترام و البته براساس پژوهش به تاریخ پرداختهاند را ستود و از این تغییر رویکرد استقبال کرد.»
او مینویسد: «از لحاظ فنی و تکنیکی فیلم بهشدت متن محور و گفتارگراست و اثری از بیان هنری و سینمایی در آن دیده نمیشود و رویکرد آن به مرحوم آیتالله منتظری بیش از آنکه اکتشافی و تحقیقی باشد افشاگرایانه است و این ضعف ساختاری آن را از یک مستند هنری به نوعی پروپاگاندای تصویری فرومیکاهد.»
قوچانی در ادامه به حلقهی مفقودی که در تیتر به آن اشاره کرده است میپردازد و مینویسد که این مستند ناتمام است چون فصل مهمی از داستان عزل آیتالله منتظری را فرومیگذارد و آن را عمدا سانسور میکند و با وجود پرداختن به دو فراز مهم علتیابی عزل قائممقام؛ یعنی داستان سیدمهدی هاشمی و داستان منافقین، فراز سوم که به گمان او مسالهی اصلی است به کل کنار میگذارد. وی در ادامه مینویسد: «داستان مکفارلین حلقهی مفقود قصهی قائممقام است که در یکصد دقیقهی فیلم به آن اشارهای درخور نمیشود. این در حالی است که افشاگری جریان سیدمحمد هاشمی در ماجرای مک فارلین بیش از همه اقدامات دیگر او بر ضد منافع ملی بود.»
سردبیر هفتهنامه سازندگی، در ادامه این سوال را مطرح میکند که «اما چرا تهیهکنندگان مستند قائممقام این فصل از پرونده سیدمهدی را نادیده گرفتهاند؟!» او با یادآوری پرداخت چندباره اصولگرایان به ماجرای مک فارلین در نشریاتی مثل رمز عبور و نامه نمایندگان مجلس دوم به علی اکبر ولایتی و خواست آنها برای افشای ماجرای مک فارلین در صحن علنی مجلس، جواب سوالش را اینگونه پاسخ میدهد: «آنان این قطعه مهم از اتهامات سیدمهدی هاشمی را سانسور کردند چون به نظر می رسد با فکر سیاسی او [سیدمهدی هاشمی] همذاتپنداری دارند.»
قوچانی همچنین با استدلالهای فراوان، روایتی بدون سانسور بودنِ مستند قائممقام از زندگی آیتالله منتظری را مورد خدشه قرار میدهد و در پایان مینویسد: «داستان تندروهایی مانند مهدی هاشمی یک داستان تاریخی نیست؛ یک جریان سیاسی است که به اشکال پنهان و پیچیده همواره وجود دارد و تنها از لباسی به لباس دیگر و از جناحی به جناح دیگر نقل مکان میکنند. ...انقلاب اسلامی ایران به عنوان حرکتی تاریخی همواره در خطر بازتولید جریانهایی است که به نام انقلاب اسلامی علیه جمهوری اسلامی و به نام نهضت علیه حکومت و به نام حقیقت علیه مصلحت میشورند. برای نقد این خطر باید فکر آنها را نقد کرد نه فقط فرد آن را و این داستان اصلی است که قائممقام آن را سانسور میکند.»
بر اساس همین منطق هم هست که قوچانی در کل یادداشت دوصفحهای خود، اسمی از کارگردان اثر نمیآورد و در هنگام مورد خطاب قرار دادن هم از لفظ «تهیهکنندگان» استفاده میکند. لذا میتوان اینطور گفت که او از فرد سانسورچی البته به روایت قوچانی(صدری نیا) عبور میکند و فکر تهیهکنندگان را از چراییِ سانسورِ مهمترین مسئله زندگی سیدمهدی هاشمی و در نهایت زندگی آیتالله منتظری نقد میکند.
این میزان از واکنش مایه مباهات و خوشحالی ماست و نشان از حرکت درست در مسیر درست است. ما امیدواریم که مستند قائممقام سرآغازی برای فعال و مولد برخورد کردن با نقاطعطف تاریخ معاصر و به حاشیه رفتن تولیدات از روی تکلیف و نوشدارو بعد از مرگ سهراب فعالین جبهه فرهنگی انقلاب باشد.