سرویس سیاست حلقه وصل- فیضالله عربسرخی، عضو مرکزیت سازمان منحله مجاهدین انقلاب و از محکومین امنیتی فتنه ۸۸، در مصاحبه با سایت اصلاح طلب «دیدارنیوز»(۲۰ مهر) در پاسخ به سوالی درباره جایگاه «فسادستیزی» و «عدالتمحوری» در بازسازی گفتمانی «اصلاحات» چنین گفت:
" هسته مرکزی پروژه اصلاحات، دموکراتیک کردن نظام و تحقق سازوکارهایی است که طی آن مشارکت واقعی و نهادینه اقشار مختلف جامعه در فرآیندهای تصمیمگیری و تصمیمسازی فراهم شود. تحققق چنین هدفی با وجود فساد ساختاری و نابرابریهای فاحش اقتصادی ممکن نیست. فساد گسترده و ساختاری یعنی تغییر کارکرد نهادهای قانونی کشور به سوی تامین منافع پنهان و نامشروع گروه یا گروههای خاص و بیعدالتی و نابرابری اقتصادی و این یعنی جامعهای متشکل از اقلیتی برخوردار از همه رانتهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... و اکثریتی که کمرش زیر بار فقر و هزینههای سرسامآور زندگی چنان خم شده که هیچ دغدغهای ندارد، مگر گذران زندگی."
این اصلاح طلب وابسته به «محفل امنیتی» اصلاحات، افزود:
" در چنین وضعیتی که متاسفانه در حال حاضر جامعه ما گرفتار آن است، اکثریت محروم نه میداند باید چه چیزی بخواهد و نه میداند چرا باید آن مطالبات را بخواهد و طلب کند. چنین جامعهای بستری آماده برای برآمدن یک نیروی سیاسی اقتدارگرا و پوپولیستی است. همه بیاعتماد به توانمندیهای خود در انتظار منجی و قهرمانی هستند که به رنج و آلام آنان پایان دهد. روشن است که چنین وضعیتی با آرمانها و مطالبات اصلاحطلبان تا چه اندازه بیگانه است."
سپس در ادامه، در تعریضی آشکار به برنامه گستردهی قوه قضاییه تحت ریاست حجتالاسلام رئیسی در «فسادستیزی» مدعی شد:
فیضالله عرب سرخی، عضو سازمان موسوم به مجاهدین انقلاب، کسی که از عضویت در واحد اطلاعات سپاه در اوایل دهه ۶۰ و مسوولیت حراست وزارت ارشاد در آن مقطع، به سالن همفکران و همحزبیهای خود به ابراز «پشیمانی» از انقلاب و عبور از حکومت دینی رسیده است، از جمله کسانی است که در اوایل دهه ۷۰ با شعار «عدالتخواهی» و «چپگرایی» و «مبارزه با امپریالیسم»، در نشریه ارگانی سازمان مجاهدین انقلاب با نام «عصر ما»، سیاستهای «بازار آزاد» دولت هاشمی موسوم به «تعدیل ساختاری» را می کوبیدند و نقطه تقابل سیاسی خود را هاشمی رفسنجانی تعریف کرده بودند.
اما بسیار جالب و تاملبرانگیز است که همین طیف، در سال ۸۸، به واسطهی کینهای که نسبت به نظام داشتند، کاملا همپیمان هاشمی رفسنجانی شدند و حتی میرحسین موسوی را که به سیاستهای چپگرایانه، اقتصاد دولتی و مسایل «عدالت توزیعی» شهره بود، به درون بازی خود کشیدند. اینگونه بود که میرحسین موسوی، فردی که به واسطهی مخالف با سیاستهای «آزادسازی» اقتصادی هاشمی، حتی از عرصه سیاست کناره گرفت و به فعالیتهای فرهنگی مشغول بود، کسی که به ادعای محمد شریعتمداری (وزیر کار فعلی) به واسطهی همدلی با شعارهای محمود احمدینژاد در سال ۸۴، در برابر هاشمی رفسنجانی به احمدینژاد رای داده بود[۱]، کسی که در دهه ۷۰، معدود سخنرانیهایش ( به دلیل دغدغههای عدالت اجتماعی) تیتر نشریات وابسته به جریان «حزبالله» می شد و جایی در روزنامههای متعدد زنجیرهای دوم خرداد نداشت، با القائات بهزاد نبوی و دستپروردگان او در سازمان مجاهدین انقلاب از جمله عربسرخی و البته ضعفهای شخصیتی چون لجبازی و تعصبات رفاقتی، نقشآفرین سناریوی طراحی شده کارگزاران-مشارکت شد و کرد آنچه که کرد. لازم به یادآوری نیست، همانگونه که بارها در حلقه وصل گفته شد، ستاد انتخاباتی موسوی در سال ۸۸، که مورد حمایت کامل سازمان مجاهدین انقلاب (تشکیلاتی که عربسرخی به آن وابسته است) بود، در سال ۹۲ یا عضو کابینه حسن روحانی شدند یا در معاونتها یا در سطح مدیران کل، دوباره به دستگاه اجرایی ورود کردند.
باید از عربسرخی و همگنان او پرسید، که در دو دهه اخیر، کدام برنامه، کدام طرح، کدام توصیه مکتوب را در حوزه «عدالت اجتماعی» و کاستن از آلام «مستضعفان» در محافل سیاسی خود طراحی کردهاند؟ اعضای سازمان منحله مجاهدین انقلاب، آیا می توانند امروز خط ممیزی میان تفکرات اقتصادی و اقتصاد سیاسی خود با حزبی چون کارگزاران سازندگی، که خود را عملا و رسما «لیبرال» میخواند، ترسیم کنند؟
چه کسی میتواند کتمان کند که دغدغههای «عدالت اجتماعی»، که مهمترین محور سیاستگذاریهای نظام جمهوری اسلامی در دهه اول انقلاب بود، به واسطهی سیاستهای دیکته شده و ابلاغی صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی در دهه ۷۰، از طریق چهرههایی چون محمدحسین عادلی و مرحوم محسن نوربخش، و ذیل سیاست «تعدیل ساختاری» دولت سازندگی، کمرنگ شد و «الیگارشی» بورورکراتیک یا همان «اشرافیت دولتی» در دولت هاشمی شکل گرفت(که نمود اولیه آن، همان حزب کارگزاران سازندگی بود)؟ از قضاء، همین جناب فیضالله عرب سرخی، مصطفی تاجزاده، حجاریان، قدیانی، آرمین، سلامتی و امثالهم در نشریه «عصر ما»، در آن زمان مخالف آن سیاستها بودند و ان را خلاف «آرمانهای انقلاب» و فاصلهگیری از «خط امام» می خواندند، اما امروز چه نسبتی با همان نقدها و حملات قلمی خود به سیاستهای «لیبرالیستی» و «بازار آزادی» دارند؟
آیا نه این که سازمان منحله مجاهدین انقلاب و حزب منحله مشارکت، دوشادوش یکدیگر، و در قالب احزاب بدیل و نیابتی، ایدئولوژی زدایی از نظام، گذشتن از شعارهای انقلابی، لیبرالیسم فرهنگی، استحاله کامل در نظام سرمایهداری جهانی را همصدا و همپیمان با لیبرالیستهای «اسلامی» کارگزاران دنبال می کنند؟ مگر نه اینکه «چپگرایان» سابق، و رادیکال-اصلاح طلبان امروز، هر نوع خدمت به مستضفان و محرومیتزدایی را که اراده نظام در دولتهای نهم و دهم بود، در نشریات، سخنرانیها، میزگردها و میتینگهای انتخاباتی خود «اقدامات پوپولیستی» و «آتش زدن سرمایههای کشور» جلوه می دادند؟ مگر تحت القائات همین طیف سیاسی نبود که عباس آخوندی، وزیر سابق چند هزار میلیاردی، نماینده ارشد ستاد موسوی در سال ۸۸، «مسکن مهر» را مزخرف نخواند؟ عرب سرخی و همفکرانش در جریان اصلاحات، در همه این سالها، کدام طرح اقتصادی را برای خانهدارشدن محرومین و کم کردن از آلام محرومین ارایه دادهاند؟ مگر وزیر اقتصاد دولت مورد حمایت اصلاحات، شب پرداخت همین یارانههای «۴۵۰۰۰» تومانی را «مصیبت عظمای دولت» نخواند؟[۲]
جالب اینجاست که امروز همان انتقادات دهه هفتادی عرب سرخی و همحزبیهای او به سیاستهای اقتصادی هاشمی، به نقطه «شرمساری» ایشان تبدیل شده است و به مناسبتهای مختلف از همان انتقادات خود به هاشمی، ابراز ندامت می کنند، کما این که محسن میردامادی(از دوستان نزدیک و همفکران عربسرخی) به نقل از حسین مرعشی، مخالفت با هاشمی را «اشتباه استراتژیک» جریان چپ خوانده است.[۳]
بیش از ۶ سال از روی کار آمدن دولتی میگذرد که با حمایت و پشتیبانی تمامقد عربسرخی و همفکران او در جریان اصلاحات روی کار آمده است. سقوط پول ملی، انفجار قیمتها، رهاشدگی بازار، حذف مکانیزمهای نظارتی، حذف سیستمهای قیمتگذاری، ریخت و پاش و اتلاف منابع، سیاستگذاریهای اشتباه و مهلکی چون حراج زدن منابع طلای کشور در قالب پیش فروش سکه و اعلام ارز ۴۲۰۰ تومانی و به تاراج رفتن ۲۰ میلیارد دلار از منابع کشور، قفل شدگی بازار مسکن و انفجار قیمت مسکن و اجارهبها در شهرهای بزرگ، شکلگیری شبکههای فساد در وضعیت انفعال دستگاههای نظارتی دولتی در دستگاههای اجرایی و...همه و همه با سکوت تاییدآمیز جریان اصلاحات صورت گرفته است و دریغ از یک نقد جدی یا ارایه یک برنامه جایگزین از طیف فکری که عرب سرخی به آن تعلق دارد.
در چنین شرایطی، در حالی که چند ماه به انتخابات مجلس مانده است، فیل «چپ»های سابق یاد هندوستان کرده و به یاد «اکثریت/اقلیت» و محرومین و مستضعفین افتادهاند. کما این که در همین روزهای اخیر، دم خروس از خورجین اصلاح طلبان رادیکال(چریکهای پشیمان/اعضای سازمان منحله مجاهدین انقلاب) بیرون زده است که حضور دو سه هزارتن از بانوان محترم در ورزشگاه آزادی را، در بحران بیدستاوردی، «فتح الفتوح» خود جا زدهاند.
این در حالی است که «فتحالفتوح» اصلی در جایی دیگر، یعنی در «قوه قضاییه» در حال انجام است که مفسدین اقتصادی و ضایعکنندگان حقوق ملت، از هر جریان و گروهی، در صف رسیدگی به اتهامات و اجرای عدالت هستند. لیکن، دریغ از یک توئیت، یا استوری از طرف عربسرخی و همگنان او، در دفاع از این «فسادستیزی». بگذریم از این که ایشان به واسطه اعتیاد خود به تخطئه و زیر سوال بردن هر اقدامی که از سوی نظام صورت میگیرد، همین اقدامات قوه قضاییه را هم تحت نام «پوپولیسم» زیر سوال میبرند. البته حافظهی تاریخی ملت ایران آن اندازه ضعیف نیست که از یاد ببرند همین طیف و دار و دسته، چند سال قبل، اقداماتی چون ساختن مسکن مهر، سهام عدالت، یارانه، محرومیتزدایی از روستاها و پروژههای عمرانی سراسری را هم با انگ «پوپولیسم» زیر سوال میبردند.
[۱] https://www.entekhab.ir/fa/news/۲۱۸۰۴
[۲] https://www.alef.ir/news/۳۹۶۱۲۰۵۱۹۵.html
[۳] khabaronline.ir/news/۱۳۰۹۸۶۳
[۱] https://didarnews.ir/fa/news/۳۸۱۲۱