
تحليل شما را از رابطه تشکلهاي دانشجويي ايران با سياست و سير تاريخي آن چیست؟
جنبش دانشجويي و به تبع آن تشکلهای دانشجویی بعد از انقلاب هنوز نتوانستهاند تعريف مشخصي از خود را در شرايط پس از انقلاب ارائه دهند. فقدان چنين تحليلي موجب سردرگميهاي زيادي شده و ميشود و اين مسأله بايد به عنوان يك ضرورت، هر چه سريعتر در نشستها و سمينارهاي متعدد طرح شود تا به اين سردرگمي پايان داده شود. اينكه تشکل دانشجويي نداند و نفهمد كه چه رسالتي را در قبال مبرمترين مسائل جامعه و انقلاب بر عهده دارد، تبعاتي را به وجود ميآورد كه در رأس اين تبعات، محروم شدن انقلاب از يك توان و انرژي فوقالعاده خواهد بود و طبيعتاً تأثيرات ناگواري بر انقلاب خواهد گذاشت. شايد گفته شود الان براي نيروهاي جوان طرفدار انقلاب، وظايفي ترسيم شده است. البته يكسري وظايف كلان وجود دارد و همه آحاد جامعه نسبت به اين وظايف واقف هستند. مراد من اين وظايف نيست. من در ارتباط با تشکلهاي دانشجويي، نگاه و منظري دارم كه فكر ميكنم بايد به آن توجه ويژهتري بشود و آن نگاه پيشتاز بودن است. پيشتاز بودن دانشجويي به اين معناست كه چون حرکت دانشجويي يك حركت مردمي بدون پيوندهاي قوي سياسي است، هزينههاي بالاي سياسي نخواهد داشت. مقدم بر اين بحث، اين مسأله بسيار ضروري است كه متوجه شويم هر چه عمر انقلاب ما بيشتر ميشود، مناسبات سياسي پيچيدهتر و درهم تنيدهتر ميشود. همانطوري كه كشور داراي قانونمندي و قوام ميشود، جريانات ناسالم هم مناسبات پيچيدهتر و مستحكمتري را شكل ميدهند و همين فرصتها را در پيچيدهتر كردن خودشان به كار ميگيرند.
بنابراين برخورد با مناسبات ناسالم، هزينههاي قابل توجهي براي كشور خواهد داشت به خصوص كه نظام ما بعضاً مسائل داخلياش به صورت ناخواسته با مسائل بينالمللياش پيوند ميخورد. نه اينكه كسي بخواهد اينها با هم پيوند بخورد ولي چون ما كشوري هستيم كه همواره تهديدات بيروني هم داريم، اين تهديدات همواره مترصد پيدا كردن فرصت براي ضربه زدن به نظام هستند و تلاش ميكنند در جايي كه مناسبات داخلي به بنبستهايي ميرسد، از آن فرصتها، استفاده لازم را براي ضربه زدن به انقلاب و كسب منافع خودشان بزنند. بنابراين تشکل دانشجويي در درون انقلاب ما، يك موهبت است به دليل اينكه ميتواند بسياري از حلقههاي درهم تنيده مناسبات ناسالم را از هم بگسلد و از هم باز كند. البته اين يكسري ملزومات و پيشنيازهايي ميخواهد تا بتواند نقش خودش را به درستي ايفا كند. به هر حال تشکلهای دانشجويي در حال حاضر، فاقد آن هستند. تشکل دانشجويي داراي توانايي بالقوه در اين خصوص هست ولي براي به فعل درآمدنش بايد طبيعتاً بتواند خودش را مسلط به ابزارهايي بكند كه ميتواند از آن ابزارها استفاده كند. اما چون داراي سردرگمي است و نميداند چه وظايف مبرمي دارد، طبيعتاً به دنبال به دست آوردن اين ابزارها و الزامات هم نميگردد. در حالي كه اگر متوجه باشد كه انقلاب در اين وادي و مسير، نياز مبرمي به آن دارد و ميتواند گرهگشاي بسياري از مشكلات باشد، طبيعتاً خودش را به سرعت مسلح ميكند. كما اينكه وقتي جنگ تحميل شد، مجموعههای دانشجويي كه با نظاميگري هيچ آشنايي و آموزش و تجربهاي در اين خصوص نداشتند مانند دانشجويان تسخيركننده لانه جاسوسي، رفتند و براي دفاع از انقلاب و كشور، اسلحه برداشتند و عناصر تعيين كنندهاي در عرصه دفاع مقدس شدند. چرا؟ چون كه اين مسأله را به عنوان ضرورت يافتند و خودشان را به سرعت با شرايط جديد هماهنگ كردند.
من فكر ميكنم امروز بايد بنشينيد و فكر كنيد كه تشکل دانشجويي چه تهديداتي را از نظام ميتواند دور كند؟ هر نظام سياسي عليالقاعده آفاتي دارد و دلسوزان انقلاب مينشينند و برنامهريزي ميكنند تا آفات درونساختارياش به حداقل برسد. عقل و منطق حكم ميكند كه هر نظامي براي جلوگيري از آفات، نظارتهايي را بگذارد، خب، در اين وادي، تشکل دانجشويي چه كار ميتواند بكند؟ تشکل دانشجويي در كجاي اين كار هست؟ آيا ما واقعاً اعتقاد داريم كه آفاتي در حكومت ما ميتواند متوجه اين نظام بشود و اين نظام را تهديد كند و كارايي و كارآمدياش را كم كند؟ آیا واقعاً اعتقاد داريم كه آفاتي متوجه اين نظام هست؟ وقتي تاريخ انقلاب را مرور ميكنيم ميبينيم امام(ره) از ابتداي پيروزي انقلاب، نگران آفات بودند و هشدارهايي كه ميدادند، هشدارهايي بود كه براساس پيشبينيها مطرح بود نه اينكه كاري صورت گرفته بود و كار آفتهايي داشت. يعني امام(ره) حدس و گمان ميزدند كه در آينده اين آفات ممكن است متوجه نظام شود. مقام معظم رهبري هم به كرات اين مسائل را گفتند و تأكيد فراوان داشتند كه نگرانيها و دغدغههاي ايشان زياد مورد توجه قرار نميگرفت. لذا از هشدارهاي امام و مقام معظم رهبري برميآيد كه احتمال وقوع و نفوذ آفات براي نظام فراوان است.
جلوي برخي از آفات را ميتوانيد با ساختارهاي رسمي بگيريد اما برخي آفات هستند كه هرگز نميتوانیم با ساختارهاي رسمي جلوياش را بگيريم و آن را دفع كنيم. برخي از آفات را بايد درون ساختاري حل و رفع كنيم اما برخي آفات كه به خواص جامعه مطرح ميشود را نميتوان با صرف ساختارهاي حكومتي حل و رفع كرد. آفات وقتي متوجه خواص شد، بعد نظارت ساختاري را خنثي ميكند. چون خود خواص كساني هستند كه بايد در درون خود ساختار، جلوي لغزشها را بگيرند، ولي خودشان دچار لغزش شدند. همين امر است كه كار را براي برخورد با آفات بسيار سخت ميكند. اینجا تودههاي مردم بسيار تعيين كننده هستند اما چه كسي بايد توده مردم را در حل و رفع اين مشكلات بسيج كند، جهت بدهد و آگاه و هشيارشان كند؟ يكي از اينها تشکل دانشجويي است به عنوان حركت پيشتاز.
پیشتاز بودن حرکت دانشجویی به چه معناست؟
وقتي راجع به تشکل دانشجويي پيشتاز بحث ميكنيم خودش بايد قدرت تشخيص و درايت بالا داشته باشد. بايد قدرت تفكيك و تحليل مسائل جامعه و نظام را داشته باشد. بايد قدرت اولويتبندي مسائل را داشته باشد. چون در هر جامعهاي شما فقط با يك آفت كه مواجه نيستيد، با آفات متعدد مواجه هستيد. بايد قدرت اين را داشته باشيد كه مثلاً فلان آفت، ضرورت و اولويت اصلي را دارد و بايد مورد توجه بيشتر ما باشد. اولويتگذاري كاري نيست كه هر فرد بتواند درست تشخيص بدهد. شما قطعاً در مسائل اجتماعي و سياسي نميتوانيد با همه مشكلات به صورت همزمان مقابله كنيد. يعني هرگز توان مقابله با مشكلات را هيچ زمان نخواهيد داشت. در بهترين شرايط هم نميتوانيد. يكي از درايتهاي سياسي اين است كه شما قدرت دستهبندي و اولويتبندي داشته باشيد، الان تشکلهای دانشجويي در اين قضايا، فاقد آن درايت و پختگي هستند.
آيا فكر ميكنيد تشکلهای دانشجويي در اين سير تاريخي، شاهد آن درايت و پختگي بودهاند؟
بله! بعد از انقلاب، عدهاي ميگفتند روسها تهديد اصلي ما هستند، برخي ميگفتند آمريكاييها. براساس رهنمود امام(ره)، قطعاً آمريكاييها دشمن اصلي ما بودند اما نهضت آزادي و جريانهاي مليگرا نميخواستند اين قضيه را قبول كنند و پيكان تهاجم انقلاب را به سوي آمريكا نشانه بگيريم. برعكس، آنها تلاش ميكردند و ميگفتند ما به غرب نياز داريم و بدون اتكاي به غرب، نميتوانيم تهديدات را از سر خودمان دور كنيم.
بنابراين بايد به غرب توجه داشته باشيم البته نه آن تعامل استعماري، بلكه بايد تعامل منطقيتري با آنها برقرار كنيم. اما بايد اين ارتباط با غرب را داشته باشيم نه اينكه در بحث صادرات و واردات، بلكه بايد از چتر امنيتي آنها استفاده كنيم. خوب در چنين شرايطي، عدهاي از دانشجويان ميگفتند كه ما بايد با سفارت شوروي برخورد كنيم و يك عدهاي معتقد به سفارت آمريكا بودند. الان شما به راحتي ميتوانيد بفهمید انتخاب سفارت آمريكا، يك انتخاب هوشمندانه بود. چرا؟ چون بخشي از نيروهاي جامعه، شاخص ديگري ارائه ميدادند و بخشي از نيروها، يك شاخص ديگر. شاخصي كه رهبري انقلاب يعني حضرت امام(ره) ارائه ميداد، فهم و دركش براي جنبش دانشجويي مشكل نبود. چرا؟ چون كه جنبش دانشجويي داراي عمق و تحليل و فهم درست بود و به راحتي ميتوانست اين مسائل را خوب تحليل كند. همان موقع انجمن حجتيهايها به سمتي رفتند و ميگفتند كه ما بايد خودمان را از لحاظ تئوري و عملي در برابر ماركسيستها مجهز و مسلح كنيم. ماركسيستها دشمن اصلي ما هستند. همه جريانهاي انحرافي و غير اصيل، شاخصي ديگر غير از شاخص امام(ره) ميدادند. الان هم همينطور است. الان هم اينطور نيست كه در ارتباط با مسائل مختلف، اين پيچيدگي وجود نداشته باشد. ما الان مشكلات متعدد داريم. دولت آقاي احمدينژاد يكسري خطاها داشت. دولت آقاي هاشمي هم يكسري خطاها داشت و دولت آقاي خاتمي هم همينطور. اما تشخيص و دستهبندي اينكه كدام يك از اين خطاها، خطاهاي بنيان برانداز است، بسيار مهم و حياتي است.
ما در بعضي از خطاها، بدعت ميبينيم و انحراف از اصول اوليه انقلاب. اما يكسري خطاهايي هم داريم كه ناشي از تنگنظري، كجفهمي، عدم تأمل و ناپختگي و عدم سعهصدر است كه تشکل دانشجويي بايد اين خطاها و اولويت آن را به درستي تشخيص بدهد. نه اينكه راجع به برخي از اين خطاها واكنشي نشان ندهد و اصلاً حساسيتي نداشته باشد. حساسيت داشته باشد اما بايد بتواند توان خودش را در اين قضايا به نوعي متمركز كند كه با خطاهاي اساسيتر و جديتر، مقابله شود. اين مسأله كه ما در تشکل دانشجويي بتوانيم اين تشخيصها را بدهيم، نياز به پختگي و تأمل و تعمق در تحليلها دارد و ما متأسفانه آن تأمل و پختگي را در شرايط حاضر در تشکل دانشجويي نميبينيم.
شما اشاره داشتيد كه تشکل دانشجويي پس از انقلاب، دچار سردرگمي است. شاخصهها و مصاديق خودتان را بر اين امر ميتوانيد ارائه بدهيد؟
ببينيد جنبش و تشکل دانشجويي در مقام تأثيرگذاري بايد بتواند يك مشكل را حل كند تا موجب تقويت روحي خودش و تداوم حركتش شود. اگر جنبش دانشجويي نتواند يك معضل را در جامعه حل كند، طبيعتاً نه خودش براي ادامه حيات آن شادابي را خواهد داشت و نه جاذبهاي براي اقشار جامعه براي توجه به اين حركت پيشتاز ايجاد ميشود. الان تشکل دانشجويي ميآيد جلو، بدون اينكه درك كند معضلات جامعه ما با معضلات سي سال پيش جامعه خيلي فرق ميكند. سي سال پيش بسياري از متخلفين، آدمهاي بسيطي بودند و پيچيده نبودند اما الان هم پيچيده عمل ميكنند و هم ابزارهاي قدرت را در اختيار گرفتهاند.
اوائل به دليل اينكه انفرادي عمل ميكردند يا شيوههايي با سهولت درك و سهلالفهم بودند، جلوي آنها گرفته ميشد. سردرگمي كه ميگويم اينجاست كه تشکل دانشجويي ميآيد جلو، پديدهاي را لمس ميكند. شناختن با لمس كردن فرق دارد. لمس كردن به معناي تسلط بر موضوع و شناخت آن موضوع نيست. الان تشکل دانشجويي با لمس پديدهاي احساس ميكند كه علت فلان امر، كسي يا جرياني است. ميآيد اقدام ميكند. بلافاصله عليهاش شكايت ميكنند. با او برخورد ميكنند و بعد ميبيند كه نشد، لذا ميگويد كه در جمهوري اسلامي نميتوان انتقاد كرد. نه! ميتوان انتقاد كرد اما بايد متناسب با كار تشكيلاتي جريانات ناسالم، او هم بايد كار تشكيلاتي مؤثر و مطالعاتي عميق انجام بدهد. شما در جایی قدم میگذارید که طرف مقابلتان ده تا عنصر پشتيبان در نهادها و ارگانها دارد و اين عناصر پشتيبان به خدمتش ميآيند و به نوعي حصاري دور منتقد و معترض ميكشند كه ديگر نتواند اعتقاد و اعتراض كند. اگر به او حمله كنيد، بلافاصله به شما حمله ميكند. آن طرف تشكيلات دارد، تشكيلات تبليغاتي، فكري و عملياتي كه اينها نميگذارند شما به يك جريان فاسد اجتماعي نزديك بشويد و موقعيتاش را در جامعه تضعيف كنيد. خوب، تشکل دانشجويي ميآيد انتقاد ميكند، اما طرف مقابل قاضي دارد، نماينده دارد، وكيل دارد، پول، تدبير، نيروهاي وامدار و نيروهاي عملياتي و رسانه دارد. اين طرف و آن طرف هم بستر را براي خودش و منافعاش آماده كرده و آنچنان كاري ميكند كه منتقد و معترض را از زندگي و حيات اجتماعي و سياسي ساقط ميكند و موجب يأس او و ديگران ميشود.
تشکل دانشجويان اگر تمام توان خودش را بگذارد يك مورد را، فقط با يك مورد از تخلفها به صورت مشخص مبارزه و مقابله كند و بتواند به جايي برساند، هم تودههاي مردم را اميدوار ميكند و هم تودههاي دانشجويي را. يعني اگر شما توانستيد اين قله را فتح كنيد ولو اينكه قله، قله اول باشد، اگر توانستيد آن را فتح كنيد، اميد داريد به اينكه بتوانيد قلههاي بعدي را فتح كنيد و به آنها بپردازيد. اميد ديگران هم به شما زياد ميشود، چون دارند ميبينند كه شما داريد چه كار ميكنيد. شما توانستيد قدرت و درايت و فهم اجتماعي و سياسي خودتان را به منصه ظهور برسانيد؛ يعني كاري كردهايد. ولو اينكه اين كار، كاري باشد كه در ابتداي امر كم اهميت جلوه كند.
مقام معظم رهبري در شيراز فرمودند كه جنبش دانشجويي در مسأله مصداقي وارد ميشود، لوازم و ضرورتهاي كار را در نظر نميگيرد، دچار سرخوردگي ميشود، بعد ميگويد ما اصلاً نميتوانيم كار كنيم. رهبري ميگويد حداقل اينكه در ميدان باشيد و به صورت كلي، حرف بزنيد و فضاسازي كنيد. اين امر بهتر از اين است كه نسبت به عدالت بيتفاوت باشيد. اين سردرگمي تشکل دانشجويي است. اگر اين سردرگمي حل بشود بقيه مسائل حل ميشود.
به نظر شما برای حل این مسائل، تشکلهای دانشجویی چه کاری باید انجام دهند؟
براي حل و رفع پديدههاي دشوار ميبايست عمق خودتان را زيادتر كنيد. ميبايست خودتان را به تحليل، استدلال و منطق قوي مسلح كنيد. شما بايد نيروهاي سالم جامعه را شناسايي كنيد. ما در بسياري از ادارات و وزارتخانهها آدمهاي سالمي داريم. ما قضات سالمي داريم. تشکل دانشجويي ميتواند از اين نيروهاي سالم استفاده كند. از قاضي سالم مشورت بگيرد كه امروز راهها و پيچ و خمها و گيرهاي قانوني و عرفي فساد برانگيز كجاست؟ راهها و منافذ عدم سلامت در دستگاه قضايي كجاست؟ و دهها مسأله اساسي شبيه اين.
در اين صورت است كه تشکل دانشجويي عمق پيدا ميكند. مگر غير از اين است كه در جامعه ما، بسياري از آدمهاي سالم را داريم. چرا تشکل دانشجويي آنها را دعوت نميكند يا از آنها مشاوره نميگيرد. ما در مطبوعات آدمهاي بسيار سالمي داريم. خوب تشکل دانشجويي آن راهكار و منافذ در مطبوعات و رسانهها را از طريق تعامل و مشاوره با مطبوعاتيهاي سالم پیدا كند و نگذارد اين روند ادامه پيدا بكند كه به تدريج عناصر ناسالم، شخصيتهاي رسانهاي را وامدار كنند و در خدمت خودشان قرار بدهند. اين مسأله در همه جاهاي ديگر نيز كم و بيش وجود دارد. تشکلهاي دانشجويي بايد با تعامل با افراد سالم و بصير، از توانمنديها و تجربيات آن نيروها استفاده کرده خودش را ارتقا دهد. متأسفانه تشکل دانشجويي اين كار را نميكند. تشکل دانشجويي اصلاً وارد اين واديها نميشود. در حالي كه بايد بشود. باید آفتهاي جامعه را ريز كند. اينكه جامعه متأثر از فرهنگ غرب است، آفت است. اينكه بعضيها منابع عمومي را دارند ميخورند، اينكه بعضيها دارند كار تشكيلاتي ميكنند تا ساختارهاي نظام را به هم بزنند و قانون را دور بزنند، يك آفت است و دهها مورد ديگر. وقتي شما اين آفات را كنار هم قرار ميدهيد، ميبينيد آنها هم كه سعي دارند ساختار نظام و ساختارهاي نظارتي نظام را به هم بزنند اولويت دارند. شما تيپ نامناسب و دور از شأن يك جوان ايراني را ميبينيد و از آن تأسف ميخوريد و بايد هم تأسف بخوريد. اما مسأله اصلي نبايد اين باشد. اولويت ما بايد كساني باشند كه دارند ساختار نظام را مختل ميكنند. چرا؟ اگر ساختار نظارتي وجود نداشته باشد، هر كاري خواستند انجام ميدهند. اين اولويت را بايد تشخيص بدهيم. تشخيص اين اولويت كار ميبرد.
شما مهمترین آفتی که گریبانگیر تشکلهای دانشجویی است، در چه میدانید؟
ما بايد الان يك آسيبشناسي بكنيم. تشکلهای دانشجويي بايد به عقب برگردند و به سابقه تاريخي خودشان نگاه کنند. آسيبشناسي را هم فارغ از احزاب و گروهها داشته باشد. هم آنهايي كه ميگفتند فلان حزب در دانشگاه بايد حاكم بشود و چه عدهاي ميگفتند بهمان حزب، هر دويشان به تشکل دانشجويي ضربه زدند. ما نبايد تشکل دانشجويي را در خدمت اين جريانها قرار بدهيم.
از طرفي خود تشکل دانشجويي هم آفتي دارد. وقتي تشکل دانشجويي تبديل به قدرت شد، بلافاصله آفات سراغش خواهد آمد. وقتي كه چند نفر سرشاخه تشکل دانشجويي و داراي قدرتي ميشوند كه حركت اجتماعي را آغاز كنند، بلافاصله ميآيند سراغشان و ميگويند قدرتتان را چند ميفروشيد؟ متأسفانه اين امر رايجي در سياست شده است. بايد خيلي آدم وارسته و مهذبي باشد كه بگويد من اين قدرت را در جهت منافع مردم ميخواهم. يكي ميگويد مرا بفرستيد مجلس، تمام ميشود. يكي ميگويد مرا وزير كنيد. كما اينكه در گذشته چنين شد. خوب بايد دقت كنيم كه دوباره از اين مسأله دچار آفت نشويم.
دو آفت مهم تشکل دانشجويي اين است كه عقبه حزب و جرياني بشود. ديگر اينكه قدرتطلبي كند. هنوز به جايي نرسيده و در خدمت مردم قرار نگرفته، خودسر و سهمطلب شود. تشکل دانشجويي سهمطلب هم داشتيم. شما بايد آسيبشناسي تشکل دانشجويي را به صورت جدي در دستور كار خود قرار دهيد. ما الان نياز داريم به اينكه تشکل دانشجويي قدرت بسيج گستردهاي از دانشجويان و مردم داشته باشد. الان اين تشكلها بايد در خيلي از جاها با هم وحدت داشته باشند و نشان هم بدهند كه در اين زمينهها متفقالقول هستند. يعني بايد ثابت كنند كه در مسائل كلان جامعه، وحدت دارند و ترديدي ندارند و افراد برايشان فرقي نميكند. جنبش دانشجويي بايد طعم شيرين وحدت دروني خودش را درك كند. چون در گذشته اتحاد داشت، اتحاديه ايجاد كرد، شكل فراگير ايجاد كرد و توانست در عرصه مناسبات سياسي و اجتماعي با قدرت ظاهر بشود. البته در آن صورت هم بايد آنقدر تحليلهاي عميق و نظارت جدي بر رئوس مجموعه داشته باشد كه آفات قدرتطلبي و سهمطلبيشان را شاهد نباشيم. تشكيلات دانشجويي بايد آنقدر دموكراتيك باشد و نظارت دقيق بر خود مجموعه داشته باشد تا همچنان پويا و فعال باشد. اينطور نشود كه مثل تحكيم وحدت در دورهاي، عدهاي در رئوس مجموعه حاكم بشوند و بعداً مزه شيرين قدرت را درك كنند و بعد بگويند هر كس خواست بيايد بالا، ما بايد كنترلش كنيم. اين آفت جدي براي تشکل دانشجويي بود و هست. جنبش دانشجويي بايد اصولي را كه با آن سلامت خودش را حفظ ميكند جزو مقدسات خود بداند و واقعاً بايد نيروها را نوعي تربيت كند كه وقتي در نظام اداري وارد شدند، الگو باشند و تجربهاي موفق نشان بدهند.
اگر در نظام اداري امروز، رويههاي ديكتاتورمنشانه فردي ميبينيم براي آن است كه تشکل دانشجويي نتوانسته مديران و كارمندان خوبي كه فارغالتحصيلان همين دانشگاهها هستند، تربيت كند. اگر در دوران دانشجويي، تحمل آراي ديگران، كار جمعي و تشكيلاتي، انضباط فردي و گروهي و مشاوره با صاحبنظران را در دستور كار خود قرار داديد و به نيروها و دانشجويان آموزش داديد، ما شاهد تغيير رويه و حتي تغيير ساختار نظام اداري خواهيم بود. بايد فضايي در تشکل دانشجويي به وجود آید كه اصلش بر فراگيرشدن باشد نه اصل بر تجزيه و ريز شدن و جزءجزء شدن و پراكنده شدن.
ملزومات تشکل دانشجويي براي تأثیرگذاري بيشتر در عرصهها و مناسبات سياسي، اجتماعي و فرهنگي چيست؟
اولياش مطالعه است. اولين چيزي كه تشکل دانشجويي كم دارد، مطالعه گذشته خودش است. يك جوان 19-18 ساله وارد دانشگاه ميشود 25-24 سالگياش را در دانشگاه ميگذراند، بايد آموزشها و بينشها و تحليلهاي مورد نيازش در جامعه را ببيند يا كسب كند. بايد تشکل دانشجويي نسبت به مطالعه تجديدنظر جدي داشته باشد. بايد جوان 19-18 ساله با مطالعه تاريخ و جريانشناسي معاصر به همان تجربهاي كه فردي در صحنه كسب كرده و تبديل به انسان پخته و مجرب 45 ساله شده، برسد. يعني بفهمد كه چرا در فلان مقطع شكست خورد؟ بررسي كند و علتش را دريابد و سعي كند با آن عوامل و آفات مقابله كند و آن خطاها را امروز مرتكب نشود. پس اولين مسألهاي كه تشکل دانشجويي بايد به صورت جدي به آن بپردازد، مطالعات منسجم و بينشدهنده و هدفمند است. مطالعات تاريخي خصوصاً بينشدهنده است. بينش سياسي خوبي در اختيار شما قرار ميدهد.
دومين مسألهاي كه تشکل دانشجويي بايد دارا باشد، اين است كه نسبت به مسائل جامعه كه جامعه از آن رنج ميبرد، حساس و متمركز شود. اگر بتواند خود را به مسائل جامعه نزديك و اعتماد جامعه را كسب كند، ميتواند مرجع شود. وقتي كه مرجع شد، همه اطلاعات به سمت تشکل لبريز ميشود. خود جامعه به طرفش ميآيد تا مطلب بدهد. يعني تشکل را رشد ميدهد. امروز جاهايي قدرت دارند كه اطلاعات دارند. وقتي جامعه شما را مشكلگشاي خودش يافت، مسائل را به شما منتقل ميكند. آن وقت خيلي مسائل را بهتر ميفهميد و قدرت اطلاعات پیدا میکنید اما این قدرت را باید در جهت مصالح مردم به كار گيريد. يعني بايد نزد مردم اعتماد ايجاد كنيد. در برههاي تشکل دانشجويي مورد رجوع مردم بود. مردم به آنها اعتماد داشتند. چرا به حمايتش ميآمدند؟ چون آن را كارساز ميديدند. توانمندي او را در عرصههاي مختلف ديدند و از او حمايت كردند. امروز هم بايد اين امر دوباره تجديد و اين ارتباط بازسازي شود.
مسأله بعدي كه به نظرم تشکلهای دانشجويي به طور جدي دنبالش باشد، ايجاد وحدت بر محور يكسري موضوعات كلان است. واقعاً زماني از شما حساب خواهند برد كه عِده و عُده بيشمار داشته باشيد. يعني وقتي خواستيد بتوانيد راهپيمايي چند هزار نفره درست كنيد. نه اينكه پنجاه نفر را بياوريد مثلاً جلوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي. اگر توانستيد دو هزار نفر را بياوريد جلوي شوراي انقلاب فرهنگي و تجمع راه بيندازيد، دبيرخانهاش و شورا مجبور ميشود بسياري از كارهايي را كه به لحاظ ملاحظه كاري انجام نميدهد، انجام دهد. اگر توانستيد تشكلهاي مختلف از قبيل بسيج، جامعه اسلامي، انجمن اسلاميها، مستقلها و عدالتخواهها را با هم حول مشتركات و موضوعات كلان دور هم جمع كنيد، طبيعتاً براي خود جنبش دانشجويي كارساز خواهد بود و فرصتهاي زيادي ايجاد خواهد كرد. البته بايد تأمل داشته باشيد و صبر كنيد نه اينكه بگوييد من اين كار را تشخيص ميدهم حتماً بايد اين كار امروز انجام بشود! نه! واقعاً بايد بحث داشته باشيد، رأيگيري كنيد. رفتار دموكراتيك داشته باشيد كه براساس آن كسي نتواند بگويد شما نظر خودتان را بر مجموعه تحميل كنيد. اگر چنين مسائلي را ايجاد كنيد و يك قوتي را به لحاظ عِده و عُده فراهم كنيد، طبيعتاً نوع برخورد و واكنشهايشان فرق ميكند.
مسأله بعدي كه تشکلهای دانشجويي به طور جدي باید دنبالش باشند، ارتباط با نخبگان است. نه به دليل پيروي از نخبگان، بلكه از اين بابت كه يكسري ضعفهاي كارشناسي دارند و ضعفهاي كارشناسي را از طريق ارتباط و تعامل با نخبگان برطرف كنند.
به نظر ميرسد كه يكي از علل سردرگمي تشکلهاي دانشجويي، اين است كه نتوانستهاند نسبت خود را با انقلاب اسلامی به درستي مشخص كنند.
تشکل دانشجويي نميداند اپوزيسيون است يا نه؟ من تا به حال نخواستم به صورت جزئيتر اين مسأله را باز كنم. لذا اينكه گفتم تشکل دانشجويي سرگردان است، در حالي كه ميتواند هم منتقد جدي باشد و هم مدافع جدي. يعني هم بسيار بسيار دلسوز باشد براي نظام و هم بسيار بسيار مدافع. مثل پزشكي كه دارد مريضي را عمل جراحي ميكند. از يك طرفي چاقو گذاشته و دارد جراحتش را درمان ميكند و از سويي دائم نگران و متوجه به او است و يك لحظه از آن چشم برنميدارد كه مبادا آسيب ببيند. يعني تشکل دانشجويي بايد يك تعريف جديدي از خودش بكند كه چطوري ميتواند پيوند خودش را با نظام كه به عنوان يك نظام مظلوم در جهان مطرح است، برقرار كند و مدافع جدي اين نظام باشد و در عين حال از اين نظام در جهت آفتزدايياش دفاع كند. مقابله با آفات انقلاب يك وظيفه جدي تشکلهاست و دفاع از كلان و موجوديت آن هم وظيفهاي ديگر. اين دو را قابل جمع بداند.
اگر فقط در وادي انتقاد بيفتد، حد فاصل خودش را با ضدانقلاب نميفهمد يا فراموش ميكند. كما اينكه بعضي از فعالان و تشكلهاي دانشجويي در چنين وضعيتي افتادند. شما هم داريد از ضعفها انتقاد ميكنيد آنها هم دارند انتقاد ميكنند. تفاوت شما با آنها چيست؟ تشکل دانشجويي اين را نتوانسته به درستي بفهمد و گاهي وقتها نميتواند مسائل انقلاب و كشور را هضم كند و دچار مشكلاتي ميشود. بنابراين اين برميگردد به اينكه تشکل دانشجويي تكليف و تعريف خودش را بعد از انقلاب روشن بكند و بر اين تعريف، چكشكاري كند و مرتب در منظر آرا و نظر دلسوزان و متعهدان قرار بدهد.