سرویس حاشیه نگاری: محسن تنابنده این شبها از یک طرف سریال «پایتخت4» را روی آنتن دارد و از طرف دیگر اولین تجربه کارگردانی سینمایی اش با عنوان «گینس» روی پرده است.
مضامین غیرمتعارف و گاه دور از اخلاقی که او در «گینس» ارائه شده در کنار تکراری بودن بیش از حد موقعیتهای «پایتخت» و مشابهت آن با فصلهای قبلی، سبب بروز پارهای از انتقادات به وی شده است.
تنابنده در تازهترین گفتگویش که با روزنامه «شرق» انجام شده بدون آنکه مسئولیت مشکلات موجود در دو اثر «پایتخت 4» و «گینس» را بپذیرد، منتقدان را متهم به بیانصافی کرده است.
حلقه وصل بخشهایی از این گفتوگو را منتشر میکند:
اینروزها بحث و نظرهای مختلفی درباره فصل چهارم سریال «پایتخت»مطرح است. با وجود اقبال زیاد مخاطبان، بسیاری از منتقدان معتقدند که «پایتخت» به مرور جذابیتهایش را از دست میدهد و شاید ظرفیت ادامهدارشدن را ندارد. با همه این تعابیر و صحبتها، با توجه به زمان کمی هم که برای ساخت فصل جدید در اختیار داشتید، نظر شما نسبت به کیفیت فصل جدید چیست؟
حقیقت این است که نالیدن از شرایط خیلی فایدهای ندارد و اینکه مدام بخواهی این نکات را متذکر شوی که زمان نداشتم یا شرایط برای ساخت فراهم نبود، در این صورت خیلی راحت میشود کاری را تولید نکرد و به نظرم این بهانهها بیشتر شانهخالیکردن است. چیزی که مشخص است اینکه اقبال مخاطبان به سریال پایتخت در همه این سالها مثالزدنی است و همین استقبال مخاطبان است که باعث شده تمام سختیها را برای تولید پایتخت به جان بخریم.
اما تا حدی از دوستانی که در حوزه نقد قلم میزنند دلگیرم و متأسفانه شرایط را درک نمیکنند. در همین فصل چهارم، ما با شرایط بسیار سختی کار را به آنتن رساندیم. گرمای وحشتناک شمال، لوکیشنهای متعدد و… و از هیچچیز بهمنظور کیفیت بهتر اثر چشمپوشی نمیکنیم. در این شرایط توقع هم نداریم که توسط گروهی مورد هجمه بیمورد قرار بگیریم. نگاه اجتماعی جاری در سریال، نوع پلانها، گسترش قصه و نماهای سنگین یا شخصیتهای زیاد قصه مشخص میکند تا چه حد برای ساخت این مجموعه زحمت کشیده شده است. حقیقت این است که ما برای منتقد این سریال را نمیسازیم و تمام تلاش ما برای مردم است. من متوجه این نگاه دوگانه منتقد و تماشاگر نمیشوم! گاهی با خودم فکر میکنم انگار منتقدان ما در عوالم دیگری سیر میکنند و اصلا متوجه اثری که ساخته شده است نمیشوند؛ هرچند منتقدانی هم مثل آقای گلمکانی که آدم بزرگوار و منتقد پیشکسوتی هستند به سریال لطف دارند. صحبت من با منتقدانی است که انصاف را در تحلیلهایشان رعایت نمیکنند.
در فصل پیشین و فصل چهارم البته بخشی از انتقادها متوجه نحوه حضور اسپانسر در سریال هم بود، که چرا پایتخت این بستر را برای حضور اسپانسر به این شیوه فراهم کرده است.
برای ساخت یک مجموعه، عوامل زیادی دست به دست هم میدهند. از خیلیها شنیدم که میگویند چرا اسپانسر در سریال اینقدر گلدرشت است؟ بهخدا ما هم عقلمان میرسد و متوجه هستیم که چهچیزی بهنفع یا ضرر سریال است. اما باور کنید حضور اسپانسر اختیاری نیست، کاملا جبری است. به دلیل اینکه سازمان صداوسیما با مشکلات بسیار بد اقتصادی مواجه است ما هم بهعنوان تولیدکنندگان یک اثر مجبور هستیم چیزهایی را بپذیریم.
علاوهبر اینکه معتقدم اساسا حضور اسپانسر در کار اگر به شکل بهداشتی و همراستا با نحوه ارائه اثر، استفاده شود اصلا بد نیست. این مورد در سایر کشورها هم وجود دارد و اصلا اتفاق بعیدی نیست، اما در کشور ما این ضعف اقتصادی وجود دارد و صداوسیما با توان اقتصادی بسیار کمی که دارد، از وجود این اسپانسرها نهتنها در این سریال بلکه در سایر برنامه و مجموعههایش میتواند کمی قوت بگیرد.
از طرف دیگر تغییر و تحولات معمولا به ضرر سازندگان تمام میشود و آنقدر رسانه ملی دچار سیاستهای غلط میشود که مسیر هم برای سازندگان نامشخص است. تلویزیون خواستار سریالهای با کیفیت خوب و درجهیک است و از ما میخواهند با سریالهای مبتذل و مستهجن مبارزه کنیم. این شرایط دقیقا مثل این است که تمام لوازم یک جنگ را از شما بگیرند و شما را راهی جنگ کنند هرچند که شاید جنگ واژه درستی نباشد، اما بههرحال مشابه همین وضعیت است. مگر شدنی است؟ حتما باید ابزاری در اختیار ما باشد که بتوانیم کاری کنیم. تجربه به من ثابت کرده که وارد شدن به حوزه کارهای شیرین از فشار اول قبر سختتر است و اصلا ساخت سریال در تلویزیونی که با محدودیتهای بسیاری روبهرو است، بسیار دشوار است. شوخی با خانمها در تلویزیون ما تقریبا امکان ندارد. شوخی با سن و برخیچیزهای دیگر خطقرمز است و تقریبا هیچ دستاویزی برای سرگرمی مردم وجود ندارد.
حقیقتا با این شرایط دلم میخواهد یکی از همین منتقدانی که پایتخت را فاجعهبار توصیف کرده است، بیاید و سریال بسازد. حتما کار مشکلی است و از پس آن برنمیآید. بسیاری از منتقدان ما منتظر میمانند تا در شرایطی اعلام حضور کنند و حاضر نیستند بپذیرند یک مجموعه وقتی به فصلهای مختلف میرسد باید دچار تغییر و تحولاتی شود و مثلا برای ساخت فصل چهارم، همهچیز؛ از متن گرفته تا نحوه ساخت، سختتر میشود و خودشان را در شرایط سازندگان اثر قرار نمیدهند.
اما بخشی از این انتقادها هم به کیفیت متن مربوط میشود. وجود پلانهای طولانی یا نبود داستانی به انسجام فصلهای پیشین یکی از نقدهایی است که در مورد «پایتخت ٤» مطرح میشود.
اگر به «پایتخت٤» نگاه تحلیلی داشته باشیم متوجه میشویم که این سریال در هر فصل شیوه دیگری به لحاظ روایت پیدا کرده است. زمانی یک قصه منسجم و واحد داشته است و زمانی دیگر روال کار بر این اساس بوده که فیلمنامه با داستانکهای متنوع نوشته شود. بهمرور هرچقدر که پیش رفتیم سعی کردیم تا شخصیتهای داستان را در موقعیتهای متفاوت و جدید قرار دهیم.
مشکل این است که تحمل خیلیها پایین آمده و خیلی حوصله یا اعصاب این را ندارند که از ابتدا تا انتهای سریال را با دقت و حوصله نگاه کنند. بخش عظیمی از مردم هم دچار خستگی روحی و روانی هستند و تنها خواستهشان وجود سریالی است که آنها را بخنداند و خیلی پیگیر قصه نمیشوند.
باز هم تأکید میکنم که شکاف وحشتناکی بین مردم و منتقد وجود دارد و منتقد عمدتا برای لذتبردن کاری را نگاه نمیکند و اینروزها بیشتر به این موضوع فکر میکنم که یکسری آدمها چرا از تلویزیون رفتند و به این نتیجه میرسم که برخی آنقدر تو را مستهلک میکنند که ناچار به کنارهگیری میشوی. شرایط برای کارکردن، آنهم در رسانه ملی سخت است و دراینمیان هستند افرادی که بیخبر از این شرایط زیر باد کولر مینشینند، سیگار میکشند و آروغ روشنفکری میزنند.
در سالهای اخیر شما علاوه بر حضور در سینما و تلویزیون، مدیوم شبکه نمایش خانگی را هم با آثاری که بسیار پرسروصدا بودند تجربه کردید. ایفای چند نقش سنگین در سریال «شاهگوش» یا بازی در نقش یک پیرزن در سریال «ابله» توجه بسیار زیادی را به این سریالها جلب کرد و وجه اشتراک این دو کار، گریمهای بسیار سنگین شما بود. آیا علاقه شما به حضور در نقشهایی است که علاوهبر تنوع در بازی، گریم عجیب و سختی هم داشته باشد؟!
وقتی قرار شد با داوود میرباقری عزیز در سریال شاهگوش همکاری کنم، او به من پیشنهاد کرد که نقش چند مجرم و متهم را بازی کنم. تعداد این نقشها البته بسیار زیاد بود و برای من بازی در تعداد زیادی نقش امکانپذیر نبود؛ بنابراین انتخاب نقشها را به خودم واگذار کرد. اما طبعا وقتی قرار بود نقش «اِبی» یا یک روحانی را بازی کنم، نیاز به گریمی که باعث تغییر چهره من شود بود و این، به بازی من کمک زیادی کرد.
اما من بازیگری نیستم که از گریمهای سنگین استقبال کنم و به فراخور نقش گریم هم متفاوت است، اما در مورد سریال «ابله»، آقای تبریزی از من خواست که نقش پیرزن قصه را بازی کنم. طبیعتا بازی در این نقش برای من هم بسیار جذاب بود و یک بازیگر در شرایط مختلف کاری و پیشنهادهای مختلف و البته مدیومهای متفاوت و بسته به استعداد و تواناییای که دارد، یا کاری را قبول میکند یا خیر. من هم بازی در نقش پیرزن سریال «ابله» را پذیرفتم چون برای خودم تجربه جدیدی بود. اما از اینکه نقش پیرزن سریال «ابله» را بازی کردم خوشحال نیستم.
این نارضایتی بهدلیل شرایط کار و نوع قصه است یا حضور این سریال در شبکه نمایش خانگی؟
فکر میکنم جا داشت تا این نقش را جای بهتری خرج کنم. ساخت این سریال دچار سرعت و شتاب شد و شرایط برای کار خیلی مساعد نبود و نشد آنطور که باید کلیت قصه را گسترش دهیم.
با اینکه شما تا پیش از«پایتخت» در چند سریال و مجموعه تلویزیونی بازی کردید و در سینما حضور چشمگیری دارید و البته سابقه درخشان بازی در تئاتر را هم دارید؛ اما عامه مردم با نقش «نقی معمولی» با شما ارتباط برقرار کردند و دوستش دارند. بهعنوان عضوی از تیم سازنده این اثر و کسی که انرژی مردم در تمام این سالها باعث شده کار در شرایط سخت تلویزیون را بپذیرد، فکر میکنید این سریال ظرفیت ادامه مسیر را در فصلهای آینده خواهد داشت و اصلا صحبتی درباره ادامهدارشدن مجموعه وجود دارد؟
این سریال بهگونهای نوشته شده که ظرفیت ادامهدارشدن را دارد و حقیقتا اصرار مردم باعث ساختهشدن «پایتخت» بوده است، اما اینقدر این روزها خستهام که نمیتوانم به این سؤال فکر کنم و نمیدانم چه پاسخی بدهم. احترام مردم ایران برایمان واجب است و هرکاری میکنیم برای آنهاست. اما پاسخ روشنی برای این پرسش ندارم… .
***
محسن تنابنده همچنین در مصاحبهای دیگر با شبکه تی وی پلاس در ارتباط با انتقاد حاج منصور ارضی از پایتخت این گونه پاسخ داده است: «من به همه مخالفان احترام می گذارم ولی به نظرم پاسخ دادن به حاج منصور کار بی معنی است.»
در ادامه با هم بخش هایی از این گفتگوی تصویری را میبینیم: