به گزارش حلقه وصل، علیرضا معاف در یادداشتی نوشت: حسن روحانی رئیس دولتی که در نفرتبرانگیزترین شرایط یک رئیسجمهور از حیث پایگاه اجتماعی دولت را ترک کرد و پایین ترین میزان مقبولیت مردمی را در میان روسای جمهور در زمان تحویل دولت داشت، دولت نابسامان، بههمریخته، ناکارآمد و به شدت آسیب خوردهای را به سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور منتخب مردم در سال ۱۴۰۰ تحویل داد.
البته رئیسی تمایلی به بازگویی، بازخوانی و بازروایی شرایط آشفته و آنارشیستی اقتصاد کشور در آن روزها نداشت و ترجیح داد ذهن مردم بیش از این بههمریخته نشود. اما اکنون که هشت ماه از آغاز دولت مردمی و انقلابی آیتالله رئیسی گذشته و امکان مقایسه گفتمانی و میدانی رویکردها، کارکردها و عملکردهای این دو رئیسجمهور فراهم آمده، ضرورت دارد در این باره سخن بگوییم.
امروز و در ابتدای خرداد ۱۴۰۱ میتوان نمادهای متعددی از تفاوتها و حتی تهافتها و تمایزهای رویکردی و عملکردی دو دولت ارائه کرد و از تفاوتهای آشکار و واضح نشانهشناختی به تفاوتهای معناشناختی و مفهومشناختی دو دولت پیبرد و درباره ریلگذاریها، سیاستگذاریها و سبک مدیریتهای متفاوت دو دولت گفتگو کرد.
بخشی از دلیل اینکه مردم در برابر دولت ضعیف و ناکارآمد روحانی و در هر اصلاح یا افزایش قیمتی واکنشهای تند اجتماعی نشان می دادند اما با رویهها، روندها، روالها و برنامه ریزیهای اصلاحات اقتصادی دولت رئیسی همراهی میکنند و علی رغم وجود مشکلات کماکان امیدوارند، به تفاوت رویکردهای چند ماه اخیر بر میگردد. مردم مدیریت کارآمد و کاربلد دولت در مهار کرونا و شکست کرونا را به چشم دیده اند.
آزادسازی سواحل در هفت استان شمالی و جنوبی به خصوص سواحل شمالی را لمس کرده اند؛ تسریع و تسهیل در صدور مجوزهای کسب و کار را دیده و شنیده اند و الان هم اراده دولت را برای جراحی اقتصادی می بینند و می دانند که دولت تصمیم بزرگ و البته سخت و سنگین و سهمگینی را گرفته که باید با او همراهی و همدلی کرد. همراهی مومنانه و صابرانه مردم با دولت به دلیل درک آنها از فضای حاکم بر ذهن و عمل دولتمردان و شخص رئیسی است.
مردم تفاوت رویکردها و منشهای مدیریتی دولت جدید با دولت هشت ساله روحانی را درک می کنند و عملکردها، رویه ها، روندها و رویکردها را مقایسه می کنند. مصادیق و نشانه های تفاوت در عمل و منش مدیران، در واقع بازنمایی از گفتمان و نگاه کلان حاکم بر دولت و دولتمردان در نسبت به قدرت و مسئولیت است.
نگاهی که در آن دولت، خدمتگزار مردم است و نگاهی دیگر که مردم را در خدمت دولت و مسئولین می داند. نگاهی که قدرتهای عالم را ارباب و کدخدا می داند و نگاهی که به خدا اعتماد و اتکا دارد. گفتمانی که شیوه و منش مدیرتی خود را در نهج البلاغه جستجو می کند و گفتمانی که در مقابل آن خوی مدیریتی اشرافی و روش حکومت داری اش را در لابهلای نوشته های ماکیاولی و هابز و هابرماس و ... پیدا می کند.
در یک رویکرد، رئیس جمهور رودر رو با مردم به درد دل آنها گوش می دهد و با صمیمیت از اوضاع زندگی آنها می پرسد و در رویکرد مقابل، از پشت شیشه دودی ماشین ضد گلوله، از روی قیافه مردم نظرسنجی می کند!
در کارنامه هشت ماه دولت سیزدهم، رئیس جمهور هر هفته در میان مردم و در جمع کارگران و کشاورزان و کارمندان است اما در کارنامه هشت ساله دولت روحانی، رئیس جمهورش با لندکروز به سالن کارخانه و میان کارگران می رود.
دولتمرد مردمی دولت سیزدهم با مسئولیت پذیری، برای حل مشکلات مردم شانه خود را زیر بار مشکلات می برد و صبح جمعه وسط میدان نظارت و بازدید و سرکشی است و در دولت اشرافی دوازدهم، رئیس جمهورش صبح جمعه تازه متوجه تغییر قیمت بنزین میشود!
دولت مردمی و عدالتمحور، طی هفت ماه آمار فوتیهای کرونا را بدون اتکا به آمریکا و اروپا تک رقمی می کند اما دولت لیبرالهای پیر و خسته غربگرا، طی یک سال و نیم، با گره زدن جان و درمان مردم به رابطه با غرب، تنها نظاره گر جان دادن روزانه ۷۰۰ شهروند ایرانی می نشیند به امید آنکه تفاهم نامه ای با اروپاییها امضا شود.
در گفتمان کارگزاران اشرافی، وزیر دولت در برابر اظهار ناتوانی مالی شهروند نیازمند درمان، او را با جمله متکبرانه «خودت بمال» می نوازد و در مقابل رئیس جمهور مردمی در مقابل انتقاد یک شهروند از عملکرد دولت، می گوید تا زنده است نخواهد گذاشت اقدامات دولت به معیشت مردم آسیبی برساند.
رئیس جمهور دولت انقلابی، منتقدانش را دلسوز می نامد و رئیس دولت غربگرای غیرانقلابی، منتقدانش را به جهنم حواله می دهد. دولتمرد انقلابی هر هفته به نقاط مختلف کشور سفر می کند و در میان مردم با آنها گفتگو می کند و دولتمرد پیر و خسته تکنوکرات، نشستن پشت میز و کارتابل خواندن را ترجیح می دهد.
دولت اشرافی مهمترین تصمیات اقتصادی اش مثل افزایش قیمت بنزین را محرمانه نگه می دارد و ناگهانی اعلام می کند و هیچ حمایتی از مردم هم نمی کند؛ اما دولت مردمی ابتدا تصمیمش را برای مردم توضیح می دهد، یارانه حمایتی را به حساب مردم واریز می کند، بعد طرح اصلاح توزیع یارانه را اجرا می کند.
در مجموع مصادیق متعددی طی مدت کوتاه نه ماهه دولت سیزدهم می توان برشمرد که تفاوت رویکردها و گفتمان دولت مردمی را با دولت روحانی نشان می دهد. یکی از بارزترین ویژگیهای دولت جدید، مردمی بودن آن است. رویکردی که به طور خاص در منش و گفتار و کردار رئیس جمهور به چشم دیده می شود. هر چه دولت مردمی تر باشد، مسئولیت پذیری اش در مقابل مسائل کشور و مشکلات مردم هم بیشتر خواهد بود و هر چه رویکرد مردمی در دولت بیشتر حاکم باشد، مشارکت مردم در حل مشکلات کشور از یکسو و امید دولت به مردم در حل مسائلش از سوی دیگر بیشتر و موثرتر خواهد بود.
اگر دولت مردمی باشد در نتیجه اعتماد مردم به دولت و اعتماد و اتکای کارگزاران و دولتمردان به مردم بیشتر از زمانی است که دولت غیر مردمی اشراف بر سر کار است؛ دولتی که میان خود و مردم پرده و حجابی از غرور و تبختر و خودبزرگ بینی می اندازد و نگاه از بالا به پایین به مستضعفین داشته باشد اعتماد مردم به حاکمیت را از بین می برد؛ در حالیکه در نتیجه اعتماد و اتکای طرفینی میان مردم و مسئولین است که یک ملت میتواند پیچهای بزرگ و تاریخی خود را با سلامت پشت سر بگذارد.
به همین بهانه در ادامه با توجه به روایات و آیات قرآن کریم، کمی درباره زیست مردمی و رویکرد مردمی دولتمرد دولت اسلامی و علوی سخن می گوییم. دولت مردمی، مردمپایه، مردممحور و مردمبنیان هفت ویژگی و شاخص دارد. در مقابل دولت غیر مردمی و غیرانقلابی نیز در مواجهه با مردم و مشکلاتشان ویژگیهایی دارد که در ادامه آمده است.
الف) ویژگیهای دولت مردمی
۱- مردمی بودن و زیست ساده و مردمی
یکی از مهمترین شاخصههای دولت انقلابی، زیست مردمی کارگزارانش است. یکی از اعتراضات متداول اشرافِ مخالف پیامبران الهی، این بود که چرا زندگی پیامبران الهی که درصدد اداره جامعه هستند، شبیه زندگی مردم عادی است؟ آنان معتقد بودند افراد باشخصیت نباید شخصاً برای رفع حوائج خود به بازارها گام بگذارند؛ بلکه باید مأموران و خدمتگزاران را به دنبال این کار بفرستند؛ و این باور در ذهن آنان شکل گرفته بود که فرستاده الهی باید همچون پادشاهان، سطح زندگیاش از مردم عادی بالاتر و برتر باشد:
«وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً * أَوْ یُلْقی إِلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ تَکُونُ لَهُ جَنَّةٌ یَأْکُلُ مِنْها؛ و گفتند چرا این رسول غذا میخورد؟ و در بازارها راه میرود؟ (نه سنت فرشتگان دارد و نه روش شاهان!) چرا فرشتهای بر او نازل نشده که همراه وی مردم را انذار کند؟ (و گواه صدق دعوت او باشد). * یا گنجی از آسمان برای او فرستاده شود یا باغی داشته باشد که از (میوه) آن بخورد (و امرار معاش کند).» (فرقان: ۸-۷)
و خداوند نیز در پاسخ، سادهزیستی و از جنس مردم بودن را شیوه همه پیامبران الهی و زمینهای برای آزمایش مردم میداند:
«وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصِیراً؛ ما هیچیک از رسولان را پیش از تو نفرستادیم، مگر اینکه(مانند سایر مردم) غذا میخوردند و در بازارها راه میرفتند و بعضی از شما را، وسیله امتحان بعض دیگر قرار دادیم؛ آیا صبر و شکیبایی میکنید؟ (و از عهده امتحانات بر میآئید) و پروردگار تو بصیر و بینا بوده و هست.»(فرقان: ۲۰)
همین سادهزیستی پیامبران الهی بود که آنان را به شخصیتهایی «از جنس مردم» تبدیل کرده بود:
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ؛ خداوند بر مؤمنان منت گذارد (نعمت بزرگی بخشید) هنگامی که در میان آنان پیامبری از جنس خودشان برانگیخت.» (آل عمران: ۱۶۴)
«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ؛ به یقین، رسولی از جنس خودتان بسویتان آمد.» (توبه: ۱۲۸)
«فَأَرْسَلْنا فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ؛ و در میان آنان رسولی از جنس خودشان فرستادیم.»(مؤمنون: ۳۲)
«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ؛ او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده، رسولی از جنس خودشان برانگیخت.» (جمعه: ۲)
تعابیر «مِنْهُمْ»، «مِنْکُمْ»، «مِنْ أَنْفُسِهِمْ» و «مِنْ أَنْفُسِکُمْ» در این آیات شریفه نشان می دهند که خداوند همواره برای مردم جامعه، رهبرانی مردمی و از جنس خودِ مردم برانگیخته است. رهبرانی که نه در کاخهای آنچنانی، بلکه در میان مردم عادی زندگی میکردند و در نتیجه از مشکلات آنان نیز آگاهی داشتند.
بنابراین، مدیران ارشد جامعه اسلامی باید افرادی باشند که در میان مردم زندگی کرده باشند؛ غذا، پوشاک و سایر امکانات زندگی شان شبیه اکثریت مردم باشد و با مشکلاتی که اکثریت مردم با آنها مواجهند، آشنا باشند.
۲- نرمخویی با مردم
ویژگی دیگر دولت انقلابی، تواضع و نرمخویی با مردم است. مسئول انقلابی نباید «اراده علوّ» داشته باشد و نسبت به سایر مؤمنین در خود احساس برتری کند. مسئول انقلابی باید تواضع نسبت به مؤمنین دیگر در همه گفتارها و رفتارهایش نمایان باشد.
خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) می فرماید: «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ؛ و بال خویش را برای مؤمنان فرو گستر.»(حجر: ۸۸)
«وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ؛ و برای آن مؤمنانی که تو را پیروی کردهاند، بال خود را فرو گستر.»(شعراء: ۲۱۵)
اولین و بدیهی ترین دلیل ضرورت نرمخویی برای یک مسئول، این است که این ویژگی جلب محبت مردم نسبت به نظام اسلامی را درپی خواهد داشت؛ و بالعکس، خشن بودن مسئول نسبت به مردم، موجب دوری و عدم حمایت مردم از او و بدبینی نسبت به نظام اسلامی خواهد بود: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛ پس به [برکتِ] رحمت الهی، با آنان نرمخو [و پُر مِهر] شدی، و اگر تندخو و سختدل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده میشدند.» (آل عمران: ۱۵۹)
امام امیرالمؤمنین (ع) خطاب به یکی از کارگزارانشان می فرمایند: «فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکَ، وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ، وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ، وَ آسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ، حَتَّی لَا یَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِی حَیْفِکَ لَهُمْ، وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ؛ بالهای محبّت و حمایتت را برای آنها بگستران و در برابر همه متواضع باش، چهره خویش را برای آنها گشاده دار. مساوات را در میان آنها حتی در نگاهها و مشاهده با گوشه چشم رعایت نما، تا بزرگان و زورمندان کشور در نقض عدالت به نفع آنها طمع نورزند و ضعفا از عدالت تو مأیوس نشوند.»(نهج البلاغه؛ نامه۲۷)
و در نامه به جناب مالک اشتر می فرمایند: «وَأَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ، وَالْمَحَبَّةَ لَهُمْ، وَاللُّطْفَ بِهِمْ، وَلَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ، وَإِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ؛ و قلب خویش را کانون رحمت و محبّت و لطف به رعیت قرار ده و در مورد آنان همچون درندهای مباش که خوردنشان را غنیمت شماری، زیرا آنها دو گروهند یا برادر دینی تواند و یا انسانهایی که در آفرینش شبیه تو هستند (در هر حال باید حقوق آنها را محترم بشماری و بدان).» (نهج البلاغه؛ نامه ۵۳)
آیت الله جوادی آملی در توضیحی پیرامون چگونگی نرمی و تواضع با مردم می فرمایند: «نرم بودن دو قسم است: ۱. نرمی از روی ضعف ۲. نرمی از روی بزرگواری. مجاهدان نستوه، اگر با کسی نرمرفتارند از بالا اظهار انعطاف میکنند: «اَذِلَّةٍ عَلَی المُؤمِنین». افرادی که آن اندازه قدرت دارند که مجاهد فی سبیل الله باشند و از سرزنش هیچ کس نترسند، از موضع برتر و بالا عمل میکنند و نرمی آنها نسبت به مؤمنان، نرمش از بالاست... راز کاربرد حرف «علی» در اینجا: «اَذِلَّةٍ عَلَی المُؤمِنین» نیز همین مطلب است.» (تسنیم؛ ج۲۳، ص۹۲)
۳- عذرخواهی از مردم، یکی از نشانه های تواضع
یکی از نشانه های تواضع مسئولین در برابر مردم، عذرخواهی آنها در مواردی است که در سیاستگذاری یا اجرا، دچار خطا و اشتباه شده اند. طبق فرمایش امیرالمؤمنین(ع)، این کار علاوه بر نتایج معنوی و روحی آشکار برای مسئولین، موجب اعتماد بیشتر مردم به مسئولین نیز خواهد شد:
«إن ظَنَّتِ الرَّعِیَّةُ بِکَ حَیفاً فَأَصحِر لَهُم بِعُذرِکَ، وَاعدِل عَنکَ ظُنونَهُمِ بِإِصحارِکَ؛ فَإِنَّ فی ذلِکَ رِیاضَةً مِنکَ لِنَفسِکَ، وَرِفقاً بِرَعِیَّتِکَ، وإعذاراً تَبلُغُ بِهِ حاجَتَکَ مِن تَقویمِهِم عَلَی الحَقِّ؛ اگر شهروندان [در کاری] به تو گمان ستم بردند، عذرت (دلیلت) را برایشان آشکار ساز و با این کار، سوء ظنّ آنان را از خود برطرف کن؛ چرا که با این رفتار، نفس خود را رام کرده، با شهروندانْ مدارا کردهای، و به سبب عذرخواهی، به حاجت خویش در استوار داشتن آنان بر مسیر حق، دست یافتهای.»(نهج البلاغه؛ نامه۵۳)
۴- ارتباط بیواسطه و بدون حائل با مردم
کارگزاران حکومت اسلامی باید پس از مسئولیت نیز از مردم فاصله نگیرند و دائماً با آنان ارتباط نزدیک داشته باشند. ارتباط مستقیم پیامبر اسلام(ص) با مردم آنقدر زیاد بود و ایشان آنقدر پای سخن مردم می نشست که این رفتار ایشان موجب تمسخر و سرزنش منافقان شد:
«وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ؛ و از آنان(منافقان) کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند: او (سراپا) گوش است (و حرف هرکس را که با او سخن می گوید، میپذیرد)! بگو: او گوش خوبی برای شماست، خدا را (در همه گفتارش) تصدیق میکند و به مؤمنان اعتماد میورزد و برای کسانی از شما که ایمان آوردهاند رحمت است و کسانی که فرستاده خدا را آزار میدهند برای آنها عذابی دردناک خواهد بود.»(توبه/۶۱)
امام امیرالمؤمنین (ع) در نامه معروفشان به جناب مالک اشتر می فرمایند: «وَاجْعَلْ لِذَوِی الْحَاجَاتِ مِنْکَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِیهِ شَخْصَکَ، وَتَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً فَتَتَوَاضَعُ فِیهِ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَکَ، وَتُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَکَ وَأَعْوَانَکَ مِنْ أَحْرَاسِکَ وَشُرَطِکَ؛ حَتَّی یُکَلِّمَکَ مُتَکَلِّمُهُمْ غَیْرَ مُتَتَعْتِعٍ، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی اللَّه علیه و آله و سلم) یَقُولُ فِی غَیْرِ مَوْطِنٍ، لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَایُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِعٍ؛ برای کسانی که به تو نیاز دارند وقتی مقرر کن که شخصاً به نیاز آنها رسیدگی کنی و مجلسی عمومی و همگانی برای آنها تشکیل ده؛ در آن مجلس برای خدایی که تو را آفریده است تواضع کن و لشکریان و معاونانت اعم از پاسداران و نیروی انتظامی را از آنها دور ساز تا هر کس بخواهد بتواند با صراحت و بدون ترس و لکنت زبان، سخن خود را با تو بگوید زیرا من بارها از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) این سخن را شنیدم که میفرمود: «امتی که در آن حق ضعیف از زورمند با صراحت گرفته نشود هرگز روی قداست و پاکی را نخواهد دید.» (نهج البلاغه؛ نامه۵۳)
دوری از مردم، عواقب جبران ناپذیری برای جامعه اسلامی به دنبال خواهد داشت. مهمترین آنها، تغییر اولویت ها و عدم آگاهی از مشکلات واقعی مردم است. امیرالمؤمنین (ع) در بخش دیگری از نامه به مالک اشتر، دوری زمامداران از مردم را موجب تغییر اولویت های آنان در رسیدگی به مشکلات مردم می دانند:
«وَأَمَّا بَعْدُ فَلَا تُطَوِّلَنَ احْتِجَابَکَ عَنْ رَعِیَّتِکَ، فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلَاةِ عَنِ الرَّعِیَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّیقِ، وَقِلَّةُ عِلْمٍ بِالْأُمُورِ؛ وَالِاحْتِجَابُ مِنْهُمْ یَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ فَیَصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْکَبِیرُ، وَیَعْظُمُ الصَّغِیرُ، وَیَقْبُحُ الْحَسَنُ، وَیَحْسُنُ الْقَبِیحُ وَیُشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ؛ و اما بعد (از این دستور) هیچگاه خود را در زمانی طولانی از رعایا پنهان مدار، زیرا پنهان ماندن زمامداران از چشم رعایا موجب نوعی کماطلاعی نسبت به امور (مردم و کشور) میشود و آنها را از آنچه نسبت به آن پنهان ماندهاند بیخبر میسازد؛ در نتیجه مسائل بزرگ نزد آنان کوچک و امور کوچک در نظر آنها بزرگ میشود؛ کار خوب، زشت جلوه میکند و کار زشت، خوب؛ و حقّ و باطل با یکدیگر آمیخته میشود.» (نهج البلاغه؛ نامه۵۳)
۵- احساس مسئولیّت و دغدغه حل مشکلات مردم
«احساس مسئولیّت» از ویژگی های مهم یک مسئول انقلابی و مردمی است. «احساس مسئولیّت»، یعنی برای اصلاح دین و دنیای مردم دغدغه داشتن و همین دغدغه است که مسئول انقلابی را در عمل، وادار به تلاش مجاهدانه برای حل مشکلات مردم می کند. رهبر انقلاب اسلامی با اشاره تلویحی به عملکرد برخی مسئولین اجرائی کشور فرمودند: «اگر احساس مسئولیت در مسئولان بگونهای بود که آنان همواره دغدغه ی کار و تلاش و هدف گرایی و مجاهدت داشتند، نشان میدهد آنان در خطوط اصلی حکومت اسلامی حرکت میکنند اما اگر برخلاف این بود باید بدانیم که از چارچوبهای حکومت اسلامی خارج شدهایم.»(۲۱/۱۲/۹۵)
مسئول انقلابی باید همچون پیامبر اکرم (ص)، برای اصلاح جامعه سر از پا نشناسد: «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلی آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً؛ گویی میخواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند!»(کهف/۶)
«لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنِین؛ گویی میخواهی جان خود را از شدت اندوه از دست دهی بخاطر اینکه آنها ایمان نمیآورند.»(شعراء/۳)
و همچون پیامبر(ص)، از رنجهای روحی و معیشتی مردم در رنج باشد: «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ؛ به یقین، رسولی از جنس خودتان بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و نسبت به هدایت شما حریص است؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!»(توبه/ ۱۲۸)
تأمل در این آیه شریفه نشان می دهد که راز دغدغه مند بودن چنین مسئولی (عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ)، همان «از جنس مردم بودن» اوست (رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ). به عبارت دیگر، تنها مسئولی نسبت به مردم جامعه اش احساس مسئولیّت می کند که زندگی اش از جنس مردم باشد. با زندگی اشرافی، احساس مسئولیّتی برانگیخته نمی شود.
انقلابیون مسئولیّت پذیر، همواره آماده فداکاری و جهاد برای نظام اسلامی در همه عرصه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی هستند. حضور در جبهه های جنگ، هجرت به مدینه، کمک کردن به مهاجران، کمک مالی به جبهه ها و انفاق به نیازمندان، جزء شاخصه های مسئولیّت پذیری در صدر اسلام بود. خداوند در آیات متعدد قرآن از این افراد تجلیل می نماید:
«وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ؛ و آنها که ایمان آوردند و هجرت نمودند و جهاد در راه خدا کردند، و آنها که پناه دادند و یاری کردند، آنان مؤمنان حقیقیاند، برای آنها آمرزش (و رحمت خدا) و روزی شایستهای است.»(انفال/ ۷۴)
«الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ؛ آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند مقامشان نزد خدا برتر است و آنها به موهبت عظیم رسیدهاند.»(توبه/۲۰)
بی شکّ امروزه، علاوه بر جهاد با دشمنان خارجی، جهاد برای رفع مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم نیز یکی از اصلی ترین شاخصه های مسئولیّت پذیری مسئولان است.
۶- شرح صدر در برابر مردم
از آنجا که یک مدیر سیاسی بیش از همه در معرض ارتباط با مردم، اطرافیان، منتقدان و ... است، بنابراین وجود این توان مندی روحی در او امری بسیار لازم و ضروری است. امام رضا (علیه السلام) در روایتی شریف می فرماید:
«إنّ العبدَ إذا اختارَهُ اللّه ُعزّ وجلّ لاُمورِ عبادِهِ شَرحَ صَدرَهُ لذلکَ؛ به راستی چون خداوند بندهای را برای اصلاح کار بندگان خود انتخاب کند، به او شرح صدر عطا کند.»(عیون أخبار الرضا (علیه السلام)؛ ترجمه آقا نجفی، ج۱، ص۱۶۳)
همچنین امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روایتی نورانی -که پیش از این از قول رهبرانقلاب بیان شد- می فرمایند: «آلة الرّئاسة سعة الصّدر؛ سعه صدر ابزار ریاست است.»(نهج البلاغه؛ حکمت ۱۷۶)
و دولتمردی که از این ابزار بی بهره باشد، دولتش در معرض آسیب های جدی خواهد بود؛ چراکه به تعبیر یکی از شارحین نهج البلاغه: «ریاست در معرض برخورد با پیشامدهای مهم و خطرات بزرگ و حالات مختلف تازهای است. پس هرکس تاب تحمل این امور را نداشته و دارای سعه صدر نباشد، ناگزیر، در برابر آنها از پا در آید و از آنچه با آن روبرو میشود بترسد و از چاره جویی ناتوان باشد، و این خود باعث نابودی دولت و زوال ریاست اوست.»(ترجمه و شرح نهجالبلاغه ابن میثم بحرانی، ج ۵، ص۵۷۲)
همچنین، حضرت در بیانی دیگر می فرمایند: «بالحِلمِ تَکثُرُ الأنْصارُ؛ به وسیله بردباری، یاران انسان زیاد می شوند.»(میزان الحکمه؛ حدیث ۴۵۰۴)
در واقع «مفهوم مخالف» این سخن این است که با عدم بردباری، حامیان انسان از دور او پراکنده می شوند.
رهبرانقلاب در توصیه شان به دولتمردان می فرمایند: «یک جملهی دیگر هم در باب مدیریت عرض بکنیم. خوب، من گاهی اوقات گلایههائی میشنوم که دوستان دولت از بعضی از دستگاههای دیگر دارند؛ خیلی اوقات هم حق با شماهاست ... لیکن در عین حال که ممکن است یک موارد بیشتری را شما محق باشید، یک جاهائی هم ممکن است انتقاد وارد باشد؛ بنابراین انتقادپذیری را در خودتان نهادینه کنید. باید جوری باشد که مسئولین دولتی انتقادپذیری را در نفس خودشان پذیرا باشند. البته این کار، سخت هم هست، اما باید با سعهی صدر برخورد کرد، که: «آلة الرّئاسة سعة الصّدر»(نهج البلاغه؛ حکت ۱۷۶). البته ریاست به معنای آن بالانشینیها نیست. اگر بخواهید مدیریت کنید، ناچارید سعهی صدر داشته باشید و یک چیزهائی را تحمل کنید.»(۸/۶/۸۹)
شرح صدر در قرآن کریم
هرجند همه پیامبران الهی از ابزار شرح صدر برای رهبری جامعه برخوردار بودند، اما قرآن کریم در مورد دو پیامبر، به شکل خاص، به مسئله «شرح صدر» اشاره فرموده است: پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت موسی(علیه السلام)؛ دو پیامبری که اتفاقاً - آنگونه که از برخی آیات قرآن نیز برمی آید- امّتشان نیز از برخی جهات مانند آزار دادن و عدم اطاعت، شبیه و نزدیک به هم بودند. اولین دعای حضرت موسی(ع) از خداوند پس از مبعوث شدن به پیامبری، درخواست «شرح صدر» بود:
«قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی؛ گفت: پروردگارا، سینهام را گشاده گردان.»(طه/۲۵)
و در مورد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز می فرماید:
«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ؛ آیا ما به تو شرح صدر عطا نکردیم؟»(انشراح/۱)
۷- توجه و رسیدگی به طبقه محروم و مستضعف
مهمترین دغدغه مسئولان دولت اسلامی باید رسیدگی به طبقه مستضعفی باشد که دستشان به جایی نمی رسد:
«سپس خدا را خدا را در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چارهای ندارند، [که عبارتند] از زمین گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان. همانا در این طبقه محروم گروهی خویشتن داری کرده، و گروهی به گدایی دست نیاز بر میدارند...و تو مسئول رعایت آن میباشی. مبادا سرمستی حکومت تو را از رسیدگی به آنان باز دارد، که هرگز انجام کارهای فراوان و مهم، عذری برای ترک مسئولیّتهای کوچکتر نخواهد بود.
همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روی بر مگردان، به ویژه امور کسانی را از آنان بیشتر رسیدگی کن که از کوچکی به چشم نمیآیند و دیگران آنان را کوچک میشمارند و کمتر به تو دسترسی دارند. برای این گروه، از افراد مورد اطمینان خود که خدا ترس و فروتنند فردی را انتخاب کن، تا پیرامونشان تحقیق و مسائل آنان را به تو گزارش کنند. ...پس بخشی از وقت خود را به کسانی اختصاص ده که به تو نیاز دارند، تا شخصا به امور آنان رسیدگی کنی، و در مجلس عمومی با آنان بنشین و در برابر خدایی که تو را آفریده فروتن باش، و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا سخنگوی آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو کند، من از رسول خدا )صلّی اللّه علیه و آله و سلّم( بارها شنیدم که میفرمود: «ملّتی که حق ناتوانان را از زورمندان، بی اضطراب و بهانهای باز نستاند، رستگار نخواهد شد».
پس درشتی و سخنان ناهموار آنان را بر خود هموار کن، و تنگ خویی و خود بزرگ بینی را از خود دور ساز تا خدا درهای رحمت خود را به روی تو بگشاید، و تو را پاداش اطاعت ببخشاید، آنچه به مردم میبخشی بر تو گوارا باشد، و اگر چیزی را از کسی باز میداری با مهربانی و پوزش خواهی همراه باشد.»(نهج البلاغه/ نامه ۵۳)
امام خمینی (ره) نیز در چند موضع وصیت نامه الهی- سیاسی خود به اهتمام مسئولین به رسیدگی به طبقه مستضعف سفارش کرده اند: «و به مجلس و دولت و دستاندرکاران توصیه مینمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیای نعم همه هستند و جمهوری اسلامی رهاورد آنان و با فداکاریهای آنان تحقق پیدا کرد و بقای آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید.»
و در سخن دیگری می فرمایند:
«و به همه در کوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت میکنم که خیر دنیا و آخرت شماها رسیدگی به حال محرومان جامعه است که در طول تاریخ ستمشاهی و خان خانی در رنج و زحمت بودهاند. و چه نیکو است که طبقات تمکن دار به طور داوطلب برای زاغه و چپرنشینان مسکن و رفاه تهیه کنند. و مطمئن باشند که خیر دنیا و آخرت در آن است. و از انصاف به دور است که یکی بیخانمان و یکی دارای آپارتمان ها باشد.»(وصیتنامه الهی سیاسی امام خمینی)
مقام معظم رهبری در توصیه به دولتمردان می فرمایند:
«البته همهی افراد ملت و جامعه را باید خدمت کرد؛ اما مراد عمدتاً طبقهی محرومند که باید مورد توجه خاص برای خدمت قرار بگیرند؛ به دو دلیل: اولًا چون احتیاجشان بیشتر است و عدل این را اقتضا میکند؛ ثانیاً چون پشتیبانی آنها از نظام، جدیتر و همیشگیتر است و از اول اینطور بوده است. در جبههها چه کسانی بودند؟ نسبتها را ملاحظه بکنید؛ خیلی از این پولداران، از این مرفهان جامعه، از این بیدردها و بیاحساسها، هشت سال جنگ آمد و رفت، اما اینها جنگ را حس نکردند؛ همان غذا، همان راحتی و همان آرامش! اگر چهار روز هم آن شهر مورد تهاجمی بود، سوار ماشینشان میشدند و به یک جای دیگر میرفتند و راحت استراحت میکردند؛ نفهمیدند که بر سر این مملکت چه گذشت! اینها آن مردمی نیستند که دولت و دستگاهها باید برای خدمت به آنها خودکُشان کنند. نه، آنکس که جنگ و بمباران و محاصرهی اقتصادی و کمآبی و کمبرقی و گرانی و سایر مشکلات را با همهی وجود در این ده، دوازده سال احساس کرده، در درجهی اول او باید مورد توجه باشد. مردم که میگوییم، یعنی این ها؛ همان عامهیی که امیر المؤمنین (سلاماللهعلیه) در آن فرمان تاریخی شان به مالک اشتر فرمودند که «عامه» را داشته باش، «خاصه» را رها کن. عامه، یعنی همانهایی که در جنگ با تو هستند، در مشکلات با تو هستند، سختی ها را با تو تقسیم میکنند، غم تو را از دلت میزدایند، خودشان را سپر بلای تو قرار میدهند و صادقند؛ نه عافیتطلب های پُررویِ پُرخورِ پُرخواهی که هیچوقت هم قانع نمیشوند. تا وقتیکه خیری به آنها برسد، تو را میخواهند؛ به مجرد اینکه ذرهیی کم شود، رویشان را برمیگردانند.»(۲۳/۵/۷۰)
ب) ویژگیهای دولت غیر مردمی غیرانقلابی
۱- مسئولیّت ناپذیری و تنبلی
از سوی دیگر باید گفت از آیات متعدد قرآن کریم برداشت می شود که یکی از شاخصه های اصلی جریان غیر مردمیِ غیر انقلابی، که به دو گروه عمده «بیماردلان» و «منافقان» تقسیم می شوند، مسئولیّت ناپذیری و بی تفاوتی در برابر مشکلات مردم و نظام اسلامی و فرار از اجرای دستورات ولیّ مسلمین است. خداوند متعال در برخی آیات قرآن، از کسانی که با تنبلی، کسالت، بی حوصلی و کراهت، از زیر بار مسئولیّت های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی شان شانه خالی می کنند، با تعبیر «قاعدین» (نشستگان بر جای خود) و مشتقات آن، توصیف نموده است.
نمونه ای از این بی مسئولیّتی و بی تفاوتی و تنبلی و راحت طلبی، در دوره خلافت خلیفه سوم رخ داد؛ که حتی در دوره خلفای پیش از او هم نظیر نداشت و موجب شورش سراسری مردم علیه او شد که به تعبیر امیرالمؤمنین(ع):
«إِلَی أَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ؛ تا وضع بگونه ای شد که آنچه رشته بود از هم گسست و عملکردش کار او را ساخت و شکمبارگیش او را بر زمین کوبید.»(نهج البلاغة؛ خطبه۳)
بی مسئولیّتی جریان غیرانقلابی در عرصه های مختلفی بروز می یابد که در ادامه به تفکیک بررسی خواهند شد.
۲- مسئولیّت ناپذیری در مسائل فرهنگی
جریان غیرانقلابی در مسائل فرهنگی مسئولیّت ناپذیر است و برای حاکمیّت فرهنگ اسلام ناب در جامعه تلاشی نمی کند. قرآن کریم درباره مؤمنینی که مؤیَّد به نصرت الهی هستند می فرماید:
«الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ؛ یاران خدا کسانی هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا میدارند و زکات را ادا میکنند و امر به معروف و نهی از منکر مینمایند و پایان همه کارها از آن خدا است.»(حج/۴۱)
منظور از «اقامه نماز» در این آیه شریفه و بسیاری از آیات سیاسی- اجتماعی دیگر قرآن، «برپا داشتن نماز در جامعه» است.(تفسیر تسنیم؛ ج۴، ص۱۱۵) بنابراین معنای این آیه شریفه این است که زمانی که مؤمنین انقلابی به حکومت می رسند، اولین هدف و سیاستگذاری آنان، تلاش برای برپایی نماز در جامعه است. و طبیعتاً رسیدن به این هدف والا، نیازمند اجرای سیاست های فرهنگی متعدّدی مبتنی بر مبانی اسلام ناب است.
از سوی دیگر، خداوند متعال در توصیف افراد غیرانقلابی می فرماید:
«وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی؛ (منافقان) چون بخواهند نماز را اقامه کنند، با کسالت اقامه می کنند.»(نساء: ۱۴۲)
در این آیه شریفه، برخلاف آیه پیشین، بجای بکار بردن مصدر «اقامه»(ثلاثی مزید باب افعال)، از مصدر «قیام» (ثلاثی مجرد ماده «قام») استفاده شده است. آیت الله جوادی آملی در توضیح این مطلب می فرمایند:
«آن جا که در مقام مذمّت است تعبیر به «قیام» میشود: «وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی» (سوره نساء، آیه ۱۴۲)، نه «اقامه»؛ یعنی منافقان و بیمار دلان به سوی نماز میایستند، نه آنکه بخواهند نماز را بر پا دارند و چون قیام آنان با کاهلی و سستی همراه است، خود قدرت ایستادن ندارد، چه رسد به اینکه بخواهند یا بتوانند عامل ایستادگی نماز شوند.»
به عبارت دیگر، منافقان همانگونه به دلیل کفر و بی ایمانی فردی و شخصی، انگیزه ای برای ایستادن و خواندن نماز ندارند، به طریق اولی، اگر به مسئولیتی هم برسند، انگیزه ای برای برپایی نماز در جامعه نخواهند داشت و اصولاً سیاست گذاری های فرهنگی شان منجر به «اقامه نماز در جامعه» نخواهد شد؛ چراکه در این زمینه هیچ احساس مسئولیّتی نمی کنند.
۳- مسئولیّت ناپذیری در مسائل اقتصادی
برخی آیات قرآن نیز به مسئولیّت ناپذیری جریان غیرانقلابی در مسائل اقتصادی اشاره دارد:
«فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَرِهُوا أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ تخلّفجویان (از جنگ تبوک،) از مخالفت با رسول خدا خوشحال شدند؛ و کراهت داشتند که با اموال و جانهای خود، در راه خدا جهاد کنند.»(توبه/۸۱)
مسئولان غیرانقلابی حتی گاه، با فرار عامدانه از انجام مسئولیّت های اقتصادیشان، در پی دلسرد کردن مردم از نظام اسلامی هستند:
«هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی یَنْفَضُّوا؛ آنها (منافقان) کسانی هستند که میگویند: به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا (از اطراف او) پراکنده شوند.»(منافقون/۷)
۴- مسئولیّت ناپذیری در مسائل سیاسی
آیات متعددی نیز مسئولیّت ناپذیری این افراد در مسائل سیاسی را بیان می نماید. شرکت در جنگ با دشمنان، بالاترین مسئولیّت سیاسی بود که پیامبر(ص) همه مؤمنین غیرمعذور را به آن دستور داده بود. در برخی آیات، کندی آنان از شرکت در جنگ مورد سرزنش قرار گرفته است:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، شما را چه شده است که چون به شما گفته میشود: «در راه خدا بسیج شوید»، کُندی به خرج میدهید؟ آیا به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش کردهاید؟ متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، جز اندکی نیست.»(توبه/۳۸)
و در آیاتی دیگر، درخواست آنان از پیامبر(ص) برای فرار از مسئولیّتِ شرکت در جنگ، نکوهش شده است:
«إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِیاءُ رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَعْلَمُونَ؛ راه مؤاخذه تنها به روی کسانی باز است که (برای عدم حضور در جهاد) از تو اجازه میخواهند در حالی که بینیازند (و امکانات کافی دارند) آنها راضی شدند که با متخلفان بمانند، و خداوند بر دلهایشان مهر نهاده لذا چیزی نمیدانند.»(توبه/۹۳)
و در آیاتی دیگر، نسبت به فرار آنان از میدان جنگ با دشمن هشدار داده شده است؛(انفال/۱۵-۱۶) چراکه گاه فرار از مسئولیّت، خسارات جبران ناپذیری برای نظام اسلامی در پی دارد؛ همچنانیکه شکست در جنگ احد نتیجه همین مسئولیّت ناپذیری برخی از یاران پیامبر(ص) بود:
«إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلی أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أُخْراکُمْ فَأَثابَکُمْ غَمًّا بِغَم؛ (به خاطر بیاورید) هنگامی که (در حال فرار) از کوه بالا میرفتید و به هیچ کس نگاه نمیکردید، و پیامبر(ص) از پشت سر شما را صدا میزد، پس (به سزای این کارتان) اندوهها یکی پس از دیگری به سوی شما روی آورد.» (آل عمران/۱۵۳)
«هجرت»، مسئولیّت سیاسی دیگری بود که خدا و پیامبر(ص) از مسلمانان ساکن مکّه خواسته بودند و مسلمانان غیرانقلابی از انجام آن شانه خالی می کردند. این افراد نیز در برخی قرآن کریم مورد سرزنش قرار گرفتند:
«وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّی یُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ؛ و آنها که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند هیچگونه ولایت (و تعهد و مسئولیت) در برابر آنها ندارید تا هجرت کنند و (تنها) اگر از شما در (حفظ) دین (خود) یاری طلبند بر شما است که آنها را یاری کنید.»(انفال/۷۲)
۵- مسئولیّت ناپذیری در سیاستگذاری ها و تقلید از مبانی غیرالهی یکی دیگر از عرصه های مسئولیت پذیری دولتمردان، عرصه تدوین سیاست های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و ... مبتنی بر مبانی وحیانی و عقلانی اسلام ناب انقلابی است. خداوند در ابتدای سوره مبارکه احزاب، پس از توصیه به پیامبر(ص)، که مسئولیّت اداره جامعه اسلامی را بر عهده دارد، به عدم اطاعت از کفار و منافقان، می فرماید:
«وَ اتَّبِعْ ما یُوحی إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً؛ و از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی میشود پیروی نما که خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است.»(احزاب/۲)
این در حالیست که جریان غیرانقلابی برای انجام این مسئولیّت مهم و خطیر، هیچ تلاشی نمی کند و تنها از سیاست های تدوین شده بیگانگان تقلید می کند و خود را ملزم به اطاعت از آن می داند. سیاست هایی که مبتنی بر مبانی غیر الهی تدوین شده است:
«ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ؛ این بخاطر آن است که آنها به کسانی که از نزول وحی الهی کراهت داشتند گفتند ما در بعضی از امور از شما پیروی میکنیم، در حالی که خداوند اسرار آنها را میداند.»(محمد/۲۶)
این آیه شریفه، حال «بیماردلان» را توصیف می نماید و منظور از «کسانی که از نزول وحی الهی کراهت داشتند» نیز کفّار و دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی پیامبر(ص) هستند. به نظر می رسد بکار رفتن تعبیر «الَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ» بجای مثلاٌ «الذین کفروا»، تأکید بر بیان مبانی معرفتی غیر الهی دشمنان اسلام است که بیماردلان غیر انقلابی خود را ملزم به تبعیت از آن مبانی و سیاست ها می دانند. (در اینجا به نظر می رسد علت اینکه این بیماردلان، اطاعت از سیاست های دشمنان را مقید به «بَعْضِ الْأَمْرِ» کردند، حضور آنان در جامعه اسلامی انقلابی تحت ولایت رهبری الهی است. وگرنه، اگر جامعه اسلامی، جامعه ای انقلابی و رهبر آن رهبر انقلابی نباشد، آنان در «همه امور» از سیاست های دشمنان تبعیت می کردند نه در «بعضی امور».) به همین دلیل است که در آیات قبل از همین آیه شریفه و در آیات دیگر، منافقان و بیماردلان، از سوی خداوند مورد توبیخ قرار گرفته اند که چرا در قرآن تدبّر نمی کنند و سیاست هایشان را از مبانی قرآنی اخذ نمی نمایند؟ قرآنی که برخلاف نسخه های بشری غیر الهی، هیچ اختلاف و تناقضی در مبانی آن یافت نمی شود:
«أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها؛ چرا (این بیماردلان) در قرآن تدبّر نمیکنند؟ آیا بر دلهایشان قفل نهاده شده است.»(محمد/۲۴)
«أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً؛ چرا (این منافقان) در قرآن نمیاندیشند؟ با اینکه اگر از ناحیه غیر خدا بود اختلافات فراوانی در آن مییافتند.» (نساء/۸۲)