
سرویس حاشیه نگاری ـ محسن حمیدبیگی: شاید الآن که بحث استفاده از کالای ایرانی مطرح است و استفاده از کالاهای وارداتی و خارجی قبیح شمرده میشود و مردم سعی دارند کالای وطنی را در اولویت قرار دهند، صحبت از کالایی فرهنگی و یا به نوعی فرنگی که چند سالی است وارد فضای کشور شده خالی از فایده نباشد.
کالایی که اولین بار برای کاستن از شدت ناراحتی «طلاق» در کشور آمریکا تولیده شده و پس از فراگیر شدن در برخی از کشورهای غربی، حدود سال 88 وارد ایران شد. و طبق روال همیشگی نوکیسگان وطنی پس از مدتی به کالایی لوکس تغییر ماهیت داد و شد نماد روشن فکری برای عده ای از ما، که نشان دهیم چه مقدار دارای وسعت دید هستیم.
برای تحقیق بیشتر وقتی در میدان بهارستان گشتی زدیم متوجه شدیم که این کالا هنوز شیوع زیادی پیدا نکرده است و طبیعی است خیلی از شما تعجب کنید وقتی کارت دعوتی به درب منزل شما بیاید با مضامین طنز و عنوان «جشن طلاق». و بر تعجب شما افزوده خواهد شد وقتی که در مراسم حضور پیدا کنید و مشاهده کنید کیک طلاق، تابوت حلقه ازدواج و حلقههای بریده را و زن و شوهری که پشت به هم میایستند و پس از خارج کردن حلقه ها از انگشتان خود جداییشان را جشن میگیرند.
در 9 ماهه اول سال 96، 481 هزار و 809 ازدواج توسط سازمان ثبت احوال کشور به ثبت رسیده است و این تعداد اگر با تعداد ثبت ازدواج سنجیده شود به 3.6درصد خواهیم رسید که یعنی به ازای هر 3.6 ازدواج یک طلاق به ثبت رسیده است. در سالهای اخیر آمار ها نشان میدهد طلاق به صورت تدریجی رو به افزایش بوده است که حال با توجه مسئولین و مردم در طی سالهای 95 تا 96، مقداری از شیب این افزایش کاسته است ولی در کل اصلا آمار مناسبی برای کشور ایران با غنای فرهنگی این چنینی نیست و بسیار تأسف برانگیز است.
به طور قطع برای یک پدیده اجتماعی مثل طلاق، نسخه ی ساده ای پیچیدن بسیار ساده اندیشانه خواهد بود و شاید مجال مفصلی برای بحث تخصصی صاحب نظران احتیاج داشته باشد ولی بهتر است به صورت مختصر به منابع و اصولی که ما ایرانی ها به آن اعتقاد داریم مراجعه کنیم تا بهتر مشخص شود اولا طلاق در چه جایگاهی قرار دارد و ثانیا اگر با فرض اینکه همین نمودار طلاق جلو برود و از طرف دیگر فرهنگ جشن طلاق در این همین افرادی که طلاق میگیرند، همه گیر شود با چه مشکلات عدیده ای روبرو خواهیم شد.
طلاق منفورترین حلال دین
اگر به روایات رسیده از ائمه دین نگاهی بیاندازیم با نگاه بسیار مذموم گری نسبت به طلاق مواجه خواهیم شد. به طوری که از امام صادق«علیه السلام» نقل است که فرمودند: «هیچ چیز حلالی مانند طلاق، مبغوض و منفور پیشگاه الهی نیست. خداوند مردمان بسیار طلاق دهنده را دشمن میدارد.» و در جای دیگر نقل است که امام باقر(ع) از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل فرمودند: «جبرئیل آنقدر بر من درباره زن سفارش و توصیه کرد که گمان کردم طلاق زن، جز در وقتی که مرتکب فحشاء قطعی شده باشد سزاوار نیست.» دین اسلام با اینکه طلاق را راهی برای رهایی افراد در برخی از وضعیت های سخت قرار داده است ولی بسیار طلاق را امری مبغوض دانسته است و حال در مورد جشن طلاق بسیار مشخص است اینکه گسترش آن به طور مستقیم سبب کمرنگ شدن مناسبات دینی در بین جوانان خواهد شد.
ای کاش کمی از بزرگترهامان یاد بگیریم
ایران با فرهنگی 2500 ساله با داشتن غنای تاریخی و فرهنگی است و شاید بتوان گفت خانواده مهمترین رکن فرهنگ ایرانی بوده است به طوریکه مرد و زن به هر زحمتی میکوشیدند بنیان خانواده را حفظ کنند و اگر مشکلی در خانوادهای پیش میامد کل طایفه برای حل مسأله بسیج می شدند. و وجود ضرب المثلهایی از این دست.« زن و شوهر دعوا کنند ابلهان باور کنند.» گواه این مدعا است. و چقدر از بزرگان شنیده ایم که جوانها را در ابتدای زندگی به صبر و تحمل تفاوتها توصیه کرده اند زیرا به خوبی می دانستند رسم رابطه نزدیک به وجود آمدن دلخوری میباشد ولی نیاز به وسعت نظر دارد. حال با این اهتمام جدی چقدر قبیح است این سنت زیبا با جشن طلاق نادیده گرفته شود.
جشن طلاق شادی یا عقدهگشایی شاد بودن
همانطور که در ابتدا هم گفته شد جشن طلاق در آمریکا توسط روانشناسان مسکنی بود برای درمان حزن پس از طلاق و جلوگیری از افسردگی افراد. ولی حالا که به کالایی لوکس تغییر یافته و افراد سعی می کنند خود را از این اتفاق با جملاتی با مضامین طنز شاد نشان دهند به نظر می آید یک نوع عقده ی روانی در دل این اتفاق نهفته است. عقده ای که با لجبازی تمام هیچ گونه ارزشی برای حوادث بد قائل نیست و در هر شرایطی میخواهد به همه اثبات کند که شاد است. و شاید نیاز به درمان روانی بهترین راه برای این کمبود باشد.
تمدن غربی که سرتا پایش مریضی است
برای این کالای وارداتی و موضوع طلاق بسیار نسخه های فراوانی پیچیده شده است ولی شاید هر کدام فقط نقش کمی در بهبود این معضل ایفا کرده اند. ما با تمدنی رو برو هستیم که به جهت ذات فرهنگی خراب خود و فرهنگ مدرنیته ای که در دل خود دارد، دائما مشکلاتی درست خواهد کرد که شاید بسیار درمان های پرهزینه ای داشته باشد. و از مشکلات فراوان افسردگی، بی هدفی و... این موضوع را به خوبی می توان فهمید و وقتی این فرهنگ به کشورهای دارای گذشته ای پربار تزریق می شود مشکلات دو چندان خواهد شد. زیرا در بسیاری از موضوعات دچار تضاد خواهند شد. آیا بهتر نیست به دنبال حل جدی این مساله برویم؟و بهتر نیست که مقداری چشم امیدمان را از این فرهنگ فرطوط ببریم و دل به غنای عظیم تاریخی خود بسپاریم؟؟