
سرویس پرونده: انقلاب اسلامی که با رهبری امام خمینی (ره) در بهمن ماه 57 به پیروزی رسید یکی از بزرگترین تحولات تاریخ ایران و جهان بوده است. این انقلاب که برخاسته از رای و نظر مردم مسلمان ایران است و با اتکا به مردم پیش می رود و در طول این سالها توانسته نیروهایی را تربیت کند و به جامعه تحویل بدهد که برخی از آنها تحولات مهمی را نه تنها در ایران بلکه در جهان نیز بوجود بیاورند. در روزها چهلمین سالگرد بهار انقلاب در نظر داریم هر روز یکی از چهرهای فرهنگی انقلاب را معرفی کنیم.
شهید سیاح طاهری یکی از افرادی است که در انقلاب اسلامی رشد کرد و اثرگذار بود و عاقبت بخیر هم شد. مدت زیادی از شهادت شهيد سعيد سياح طاهري به عنوان مدافع حرم حضرت زينب(س) در سوريه نمي گذرد. شهيدي که از رزمندگان دوران دفاع مقدس بود و پس از آن همچنان در جبهه هاي فرهنگي مشغول به فعاليت بود و تازه پس از شهادت ايشان بود که فهميديم ايشان همچنان جهاد اصغر را دنبال مي کرده است. اين به ما نشان مي دهد که مبارزه پايان و بازنشستگي نمي شناسد و هر آن کس که با اعتقاداتش پا به عرصه جهاد و مبارزه بگذارد تا پايان دقيقه 90 و يا شايد 120 با قدرت بايد به مبارزهاش ادامه دهد. براي شناخت بيشتر اين شهيد بزرگوار که از اهالي آبادان جنگ زده است با محسن مومنيشريف رئيس حوزه هنري به گفت وگو نشستيم تا با ابعاد وسيع تر آن بزرگوار آشنا شويم.
شما از چه زماني و چگونه با ايشان آشنا شديد؟
آشنايي ما برمي گردد به زمان فعاليتهاي ايشان با آقاي حبيب احمدزاده. از سالها پيش که اين دوستان در خصوص نيازهاي آبادان و خرمشهر کار مي کردند بنده ايشان را ديده بودم. اولين بار هم در خود آبادان که با دو سه نفر براي گراميداشت پنج مهر رفته بوديم با شهيد سعيد سياح طاهري آشنا شدم. زماني که بنده مسئول دفتر مقاومت و ادبيات حوزه هنري بودم حدود هشت يا نه سال پيش. ولي فکر مي کنم با آقازادههايشان پيش از اينها آشنا بودم.
طي اين چند سال آشنايي ايشان را چگونه شناختيد؟
يکي از ويژگي هاي ايشان اين بود که به کارهاي فرهنگي اعتقاد داشت و آن را در مسائل تأثيرگذار مي دانست. با وجود اينکه ايشان خودشان در حوزهي هنري داراي رتبه و درجه بالايي بود اما در حوزه فرهنگ واقعاً عنوان يک نيروي تدارکاتي و پشتيبان که در خدمت دوستان بود فعاليت مي کرد. بيشتر کارهايي کردند که آن کارها نمود پيدا کرد. از ابتدا هم برنامهها و کارهايشان براي بچههاي آبادان و خرمشهر بود. آباداني که روزگاري 21 سينما داشته ولي الان يک سینما هم ندارد. بالاخره چون ايشان خودشان به خوبي مناطق جنوب را ميشناختند سعي ميکردند کمبودها و کم کاريهاي ديگران را يک جور با برنامههاي مردمي و خودجوشي که خودشان اجرا مي کردند جبران کنند. از جمله آنها برگزاري مراسم پنج مهر بود. روزي که حصر آبادان شکسته شد. بالاخره خيلي از مردم به ياد اين روزها نبودند و توجهي به آن نداشتند اما اينها با تلاش خيلي زياد و با زحمت طاقت فرسا زحمت مي کشيدند و اين مراسم را برگزار مي کردند. هنرمندان مشهور کشور را دعوت ميکردند و حتي فراتر از کشور. يادم است در يکي از مراسمها سه نفر از برجستههاي حوزه رسانهاي و فعال بينالمللي را دعوت کرده بودند. يکي از آنهايي که دعوت کرده بود نماينده مجلس عوام انگليس بود. افراد برجستهاي که به غرب انتقاد دارند. خب بالاخره دعوت اين مهمانان کار خيلي راحتي نيست. از آن طرف سعي ميکردند براي خود مردم آبادان برنامههاي متنوعي داشته باشند و آنها را با افتخارات کشورشان آشنا کنند. مثلاً در همين سالها بود که اينها موفق شدند دوباره ياد شهيد درياقلي را که فراموش شده بود، در اذهان مردم زنده کنند و او را به عنوان يک قهرمان در کشور مطرح کنند. خوشبختانه ميدانيد که الان معرفي شهيد درياقلي در کتابهاي درسي بچهها راه يافته و ايشان که از همان اوايل ديگر فراموش شده بود دوباره يادش به اذهان عمومي بازگشت.
از جمله کارهاي ديگر ايشان معرفي و راهاندازي جشنواره فيلم هاي دفاع مقدس براي اکران و نمايش آنها براي دانشآموزان مناطق محروم کشور بوده است. يا زماني که زلزله آذربايجان پيش آمد اينها در يک اقدام هوشمندانه به آنجا رفتند و حدود يک ماه در آنجا مستقر شدند. ميگويم اقدام هوشمندانه به اين دليل که معمولاً وقتي يک اتفاق يا حادثهاي مثل زلزله پيش مي آيد آن کساني که خيلي زود فراموش ميشوند، بچهها هستند. همه توجهها به بزرگترها است در حالي که بچهها بيشتر از همه آسيب ديدند. اين شهيد بزرگوار محور و در حقيقت پشتيبان اين کار بود. يک عده به همراه يک سري از هنرمندان رفتند و در يک ماهي که آنجا بودند براي بيش از 48000 دانشآموز آذربايجاني روستاهاي اطراف زلزلهزده فيلم پخش کنند و برنامههاي شاد و جذابي برايشان اجرا کنند. خب اين کار خيلي سختي بود. بنده شنيدم همان موقع ايشان براي اينکه بچههاي يک روستاي صعبالعبور را براي ديدن فيلم بياورد که سه نفر هم بيشتر نبودند خودش رفته بود و آنها را به همراه معلمشان آورده بود. تا اين حد اين شخصيت بزرگوار به کارش اعتقاد داشت. در بقيه کارهايشان هم به همين شکل بودند. اعتقاد داشت که بايد کارهاي باکيفيت و با قيمت ارزان و براي تعداد مخاطب بيشتر طراحي شود. ايشان واقعاً يک الگوي مناسب براي همه دوستان جبهه فرهنگي انقلاب هستند. اولاً خودش را نميديد که متأسفانه خيلي از ماها اينطوري نيستيم. دوماً در کارش خيلي اخلاص داشت. از طرفي هم چون روزهاي خيلي سخت جنگ را به خوبي درک و حس کرده بود، عرصه فرهنگ و کار فرهنگي را بسيار جدي مي ديد و با اعتقاد در آن کار مي کرد.