به گزارش حلقه وصل، در آخرین چهارشنبه دیماه ۱۳۹۶ جامعه قرآنی کشور به رسم چند سال اخیر به دیدار خانواده شهید حجتالاسلام اسدالله زارعی رفتند.
در این دیدار میهمان دختر شهید بودیم که درباره پدرش گفت: پدرم سال ۱۳۴۰ در روستایی در الموت قزوین متولد شد و در تاریخ ۲۶ مردادماه ۱۳۶۷ در عملیات مرصاد توسط منافقان کوردل به شهادت رسید و وقتی پیکرش بازگشت به شدت سوخته بود، البته پیش از شهادت در عملیاتهای مختلفی طی سالهای دفاع مقدس شرکتکرده بود.
به یاد دارم هنگامی که به هفت سالگی رسیدم پدر من را به مدرسه برد و ثبت نام کرد و پس از اینکه به منزل بازگشتیم از مادر خواست برایم یک چادر تهیه کند. اما شادی رفتن به مدرسه برایم درهمان دوران ثبتنام تمام شد و پدر به شهادت رسید و من باید بدون پدرم به مدرسه میرفتم و به همین خاطر قبول نمیکردم به مدرسه بروم.
من فرزند بزرگ خانواده بودم و دو برادر هم داشتم. پس از شهادت پدر، مادرم خیلی بیقراری میکرد و مدام گلایه میکرد که من با سه فرزند یتیم چه کنم. ناراحتیهای مادر تا زمانی ادامه داشت که پدر به خواب یکی از بستگان آمده و گفته بود: به همسرم بگویید: «صبر زینبی پیشه کند، فرزندان من بالاتر از فرزندان امام حسین(ع) نیستند».
پدرم در جوانی به قم رفت و درس طلبگی را آنجا خواند، بعد به فارسجین تاکستان رفت و در آنجا معلم قرآن بچهها در مدرسه و مسجد بود، البته امام جماعت مسجد هم بود و فعالیتهای مختلفی داشت. هنوز باگذشت حدود ۳۰ سال از شهادت هنوز شاگردانش به نیکی از وی یاد میکنند.
به گفته مادرم بسیار مهربان و خوش برخورد بود و میهماننوازی دیگر ویژگی است که از آن یاد میکنند. حضور در فعالیتهای جهادی از دیگر برنامههای پدر بود و در روستای زادگاهش با این عنوان از وی یاد میشود زیرا با کمک جهاد سازندگی برای مردم راه احداث کرده بود. حتی برای این کار طلاهای مادر را هم فروخته بود.
در ادامه همسر دختر شهید به بیان خصوصیات اخلاقی این شهید عزیز پرداخت و گفت: من در دوران کودکی شاگرد شهید زارعی بودم و وی در مدرسه معلم دروس دینی و قرآن بود. در مسجد هم شاگرد مکتب و پای منبر این شهید عزیز بودیم.
شهید زارعی همیشه ما را به احترام به والدین توصیه میکرد و به خواندن قرآن هم بسیار تأکید داشت. در سالهای دفاع مقدس بااینکه همواره در جبههها حضور داشت اما برای رزمندگان اسلام کمکهای را جمعآوری میکرد و به منطقه میفرستاد.
وصیتنامه شهید
این وصیتنامه را در مزار شهدا و کنار منبر مسجد جامع فارسجین بخوانید. اول سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب، دوم سلام و درود من به شهدای جمهوری اسلامی، سوم سلام و درود به بازماندگان همه شهدای جمهوری اسلامی، چهارم سلام و درود به مردم همیشه در صحنه انقلاب اسلامی، پنجم سلام و درود من به بازماندگان اسرا و مفقودین، ششم سلام و درود من به جانبازان جمهوری اسلامی
وصیتم به شما مردم فداکار مجاهد «فیسبیلالله» ایران و اهالی محترم و شهیدپرور فارسجین این است که کلمه اسلام یعنی تسلیم، تسلیم به خدا، پیغمبر خدا، نایب امامان، قرآن خدا و احکام خدا
یا أیها الناس! کسی که تسلیم خدا شد، دیگر هیچ اهریمن، هیچ شیطان و هیچ ابرقدرت ظالم، مشرک، فاسد، ملحد و هرچه با طاغوت اهریمن باشد، نمیتواند ارادهاش، قدرت ایمانش، صبرش، وحدتش، راز تقوایش و راه مجاهدتش را بشکند، او از آتش کفر نمیترسد، از هواپیمای دشمن نمیترسد، از جبهه دشمن نمیترسد، از مرگ و شهادت نمیترسد، از استکبار جهانخوار و کشورهای پلید نمیترسد، اگر دشمن خاکستر شود، نمیترسد. اگر استخوانش درهم بشکند، نمیترسد. اگر سرش از تن جدا شود، فقط و فقط از خدا میترسد، چون جانش، روحش، عقلش، چشم بینایش، گوش شنوایش، قلوب پراز نو هدایش همه از اوست. به هرطریق خواسته آزمایش کند دست مبارک الله قهار است و هر ارادهای کند جان، مال اوست. ثروت مال او است. زمین و آسمان مال او است همه موجودات و مخلوقات و معدنها از او است. همه قدرتها هم دست او است. ما رزمندگان و ما مسلمانان تسلیم پروردگار ازلی و ابدی هستیم هرچه خواست او است و تقدیر ما است آزمایش کند.
حضرت علی(ع) میفرماید: والجهاد عز للاسلام. خداوند جهاد را برای ارجمندی اسلام، برای شکست دادن کفار آفرید. جهاد عزتی است برای اسلام. اگر جهاد نباشد اسلام مشخص نمیشود اگر رزمندگان نبودند شهرها و روستاها برای دشمن فرقی نمیکرد اما رزمندگان، این بچههای شما و این عزیزان شما همه بیدارند و جنگ کردند و دشمن را به ذلت درآوردند و افتخاری برای اسلام و قرآن و مملکت خود قرار دادند، همه زحمت کشیدهاند و برای اسلام خدمت کردهاند.
از شما اهالی فارسجین و برادران عزیز میخواهم که راه این شهیدان که راه انبیاء، راه خدا و راه حسین(ع) است ادامه دهید. انسان باید برای خدای بزرگ تعصب داشته باشد نه برای غیرخدا. کسی که برای غیرخدا تعصب دارد پوچ است. خدا که به ما روح و جان بخشید و همه جانها برای او است چون اگر جان نمیبخشید، اگر خلق نمیکرد، اگر مسئولیت به انسان نمیداد پیغمبری را هم نمیفرستاد و جانشین پیغمبری هم در کار نبود. آن کسی که میگوید پاسدار برای پول به جبهه میرود خجالت بکشد اگر پاسدار نبود و اگر بسیجیان نبودند مملکتِما و کشورما از آنِ کشورهای اجنبی بود.
انسان میتواند یک لقمه نان را از کنار و گوشه در بیاورد البته بنده که میبینید رفته و شهید شدهاند به خاطر خداست؛ برای اسلام است و از خدا وحشت دارم که روز قیامت خجالت بکشم چون دیدم در محضر خدا مسئولم، از همه چیز دست کشیدم ولی شما اهالی فارسجین این مهمان غریب را بپذیرید.