
به گزارش حلقه وصل، مصطفی جمشیدی از نویسندههای عرصه ادبیات داستانی در پاسخ به این نکته که چرا در ادبیات داستانی امروز «درد مردم» کمرنگ است؟ گفت: گاهی در فضای مجازی میبینم که تمجیداتی از برخی نویسندهها میشود که در عرف رایج چهرههای موجهی نیستند و متاسفانه اینها به عنوان چهرههای موجه ادبیات ایران معرفی میشوند. این اثری که روی نویسنده میگذارد در صورتی که محاسبه نکند به ورطه انحراف از آرمانها کشیده میشود. انحراف میلیمتری از مبدا نور در فاصلههای دور صد کیلومتر میشود. سلوک نویسندههای مسلمان باید دقیق باشد تا مبادا دچار انحراف شوند و در آثارشان این انحراف بروز پیدا کند.
وی افزود: مثلا فردی که از یک متن شبههناک در اشعارش استفاده میکرده، اگر امروز توسط یک نویسنده نوپا به عنوان آبشخور انتخاب شود طبیعتا به نوعی انحراف دچار میشود. به نظرم یکی از عوامل موثر بر بیدرد شدن نویسندهها همین دم خور شدن با منابع منحرف است.
نویسنده رمان «کتاب زندیق» در ادامه گفت: مدیران و تشکلهای فرهنگی و حتی صنف نویسندههای مسلمان هم خودشان در این اتفاق بی تاثیر نسیتند. البته قصد متهم کردن ندارم اما وقتی اینها با حمایتهایشان سبب شوند که نوع خاصی از ادبیات ایجاد شود خب طبیعتا همه به سراغ آن نوع گرایش پیدا میکنند.
وی افزود: جایزه دادنها و برگزیده کردنها در نشو و نمای ادبیات تاثیر گذاشته است. وقتی یک کتابی جایزه میگیرد، در ادبیات و آثار نویسندههای مسلمان هم تاثیر میگذارد به خصوص زمانی که این جایزه از سوی یک نهاد فرهنگی مسلمان اهدا شود. یک نویسنده جوان چشمش به این است که اثرش دیده شود و وقتی میبیند که یک اثر خاصی حمایت میشود کمکم و به مرور به آن سو گرایش پیدا میکند تا اثری بنویسد که دیده شود. این عوامل سبب میشود که آثار به سوی خنثی شدن سوق پیدا کند.
این نویسنده در ادامه گفت: زمانی داستانی نوشتم و به مسئله القاعده اشاره کردم و این مسئله مربوط به حدود دوازده سال پیش است. وقتی نویسندههای ما آنقدر شاخکهایشان ضعیف میشود که مسائل پیرامونی را درک نمیکنند ناشی از فقدان دردمندی در میان نویسندهها است. من چرایی این مسئله را نمیدانم ولی بر این باورم اگر شاخک یک نویسنده کُند نشده باشد باید به مسائل عمده جامعه گرایش داشته باشد.
نویسنده رمان «سمندر» در ادامه گفت: ادبیات ذاتا کمی دیرحاصل است و تا زمانی که یک اتفاق تبدیل به یک پدیده شود و بعد به اثر داستانی ختم شود، مکانیزم پیچیدهای دارد و نباید منتظر حاصل زود باشیم. اما این نفی نمیکند که مشکلاتی مانند ستم و استکبار را مورد اشاره قرار ندهیم؛ به نوعی حس میکنم ادبیات داستانی ایران سالها است در یاس فلسفی گیر کرده است.
جمشیدی به یکی از دلایل کمرنگ شدن مشکلات و دردهای مردم در آثار نیز اشاره کرد و گفت: روند تولید، نشر و پخش کتاب به خصوص در حوزه ادبیات داستانی گاهی سبب میشود که نویسنده منفعل شود و در حوزه نقد و مطالبه اجتماعی کمکار شود. البته حکومتها هم بیتاثیر نیستند هرچند نویسندهها کار خود را بلد هستند و اگر میخواهد انتقادی مطرح کند هنرمندانه طرح میکند و برای برطرف شدن آن پیشنهاد هم ارائه میکند. به این معنا که نویسنده نباید با اثرش منجر به آنارشی شود و نقدی را مطرح کند و برای بعد از آن فکری نکند و پیشنهادی نداشته باشد