سرویس حاشیه نگاری: برنامه «سینما معیار» رادیو گفت و گو با موضوع (نقد و بررسی فیلم «ماجرای نیمروز») با حضور سیدآریا قریشی (کارشناس و منتقد سینمایی)، حسام آبنوس (کارشناس و منتقد سینمایی)، مهدی انصاری (کارشناس و منتقد سینمایی)، احمد دانش (کارشناس و منتقد سینمایی)، تورج کلانتری (کارگردان مستند خفهخون) و با اجرای امیرعباس صباغ برگزار شد.
در ابتدا قریشی در پاسخ به این سؤال که آیا «ماجرای نیمروز» توانسته خلأ پرداخت به تاریخ معاصر را پر کند یا خیر، بیان داشت: یک قرن اخیر پر از وقایع دراماتیک است، از نظر سینمایی این اثرتوانسته آدمهای فیلم را باورپذیر دربیاورد و این به خاطر فرار ازدوقطبیسازی در فیلمهای سیاسی ایرانی است و توانسته التهاب آن دوران را نشان دهد و استرس دائمی در تماشاگر ایجاد کند و از نظر سینمایی موفق عمل کرده است.
وی در خصوص روایت فیلم اظهار داشت: فیلم درباره یک گروه از آدمهای ناهمگون که به خواست خود یا اجباردورهم جمع میشوند تا با یک گروه متخاصم مبارزه کنند روایت میشود، تهدید همیشگی را مرموز درآورده هرچند در جزئیات یکسری مشکلات ایجاد میشود مثلاً یکسری شخصیتها که در موردشان بحران ایجاد میشود و بعد گویا رها میشوند.
آبنوس نیز دیدگاه خود را در این رابطه بیان کرد و گفت: روایت فیلم درست است و مهدویان یک روایت مستند را ارائه کرده و از این رو نزدیک نشدن دوربین به افراد و نکاویدن شخصیتها منطقی و منطبق بر روایت مستند است که از دور بدون قضاوت ماوقع را برای بیننده روایت میکند.
قریشی با تأیید صحبتهای وی، اضافه کرد: ضرورت درام نبوده که در این فیلم سراغ سازمان مجاهدین و آدمهایش برود، اینجا بیشتر از اینکه محور ماجرا تضاد ایدوئولوژیک دو طرف درگیر باشد درونیات آدمهای این طرف است و اینکه چطور با هم به هماهنگی میرسند علیرغم اینکه روحیات متفاوتی دارند.
مجری برنامه سؤال کرد: «در یک فیلم تاریخی چقدر میتوانیم از لحظات مستند استفاده کنیم یا آن را تغییر دهیم؟»
قریشی پاسخ داد: در کلیات نباید دست برده شود ولی جزئیات را میتوان تغییر داد، در این فیلم تلاش شده مسائل طوری گنجانده شود که همه سیر اتفاقات مهم باشد و به هم ربط پیدا کنند و از این نظر فکر میکنم تا حدی موفق شدند ولی یکسری جزئیات اشاره نشده که میتوانست نباشد.
مهدی انصاری نیز در این خصوص اظهار داشت: فیلم جزئیاتی دارد که باعث شده مخاطب احساس نکند که با یک فیلم عادی روبروست و یک علت آن مشارکت افرادیست که در حوزه تاریخ معاصر هم تمرکز داشتند و هم تبحّر جدی دارند.
انصاری درباره روایت این اثر نیز خاطرنشان کرد: لازم نیست در این فیلم به طرف مقابل ماجرا یعنی سازمان منافقین بپردازیم چون آنچه واضح است این است که در سال 60 در کشورمان اتفاقات تروریستی صورت گرفته و مردم سالها اسم سازمان منافقین را شنیدند و همین که جنایات فیلم را مرور کنند و به هول و ولا افتادن این تیم امنیتی را نشان دهد متوجه میشویم که با یک سازمان خیلی پیچیده روبروییم و وقتی سراغشان نمیروند پیچیدگی و رمزآلود بودن برایمان بیشتر میشود و این روایت دقیق تاریخ است.
وفادار ماندن به سیر اتفاقات مهم تاریخی به پردازش شخصیتها ضربه زده است
قریشی با اشاره به کاراکترها درباره شخصیتپردازی این اثر بیان داشت: تلاش برای وفادار ماندن به سیر نمایش اتفاقات مهم تاریخی در آن بازه خرداد تا بهمن سال 60 به پردازش شخصیتها ضربه زده و حتی بعضی جاها برای تماشاگر دلسردکننده است. آدمهایی که قرار است کار مهم انجام دهند و خاص هستند در طول فیلم ناکام میمانند و تسخیر خانه انتهایی هم باز به واسطه سخنانی هست که یکی از نیروهای سابق مجاهدین بیان میکند، پس فیلمنامهنویسها مجموعهای نشان میدهند که با فاصله به این شخصیتها نگاه کنیم.
وی ادامه داد: کمال را نمیشود قهرمان کلاسیک دانست با اینکه یکسری از وجوه آن قهرمانها یعنی همگرایی و سرعت عمل را دارد، هرکدام از شخصیتها شاید اینطور باشند که بخشی از خصوصیات قهرمانها دارند ولی هیچکدام قهرمان کامل نیستند و این باعث همدلی تماشاگر و شخصیتها میشود.
قریشی رابطه عاشقانه کاراکتر حامد را از دوجهت ضربهزننده به فیلم دانست و خاطرنشان کرد: دغدغههای حامد لحظهای است و بقیه را از دیالوگ میشنویم و آنچه از رابطه آنها میبینیم دو قرار ملاقات کاری است که بنا به شرایط آن موقع کمی رسمی و خشک است، بعداً از دیالوگ میفهمیم که اینها با هم بودند و خیلی هم جدی بودند و پسر نگران است و این متقاعدکننده نیست و از دو ناحیه به فیلم ضربه میزند: یکی اینکه خود این متقاعدکننده نیست که مثلاً سکانس آخر کلیشهای به نظر بیاید چون مقدمهچینی خوبی نشده و آنقدر برای مخاطب مهم نشده که حالا ببینیم آخرش چه اتفاقی میافتد، و یکی دیگر اینکه رویکرد فیلم ضد رمانتیک هست که این در کلیات منطقی و تعمدی است ولی رابطه عاشقانه حامد و فریده فرق میکند و تنها جاییست که وارد زندگی شخصی فرد میشویم که آن دلسردکننده است چرا که انگار هیچ تفاوتی در این قضیه با موارد دیگر نیست.
شخصیت لاجوردی در این فیلم تقریباً کاریکاتوری هست که بسیار اشتباه است
دانش با اشاره به اینکه این فیلم خوشساخت است در نقد این اثر بیان داشت: آقای مهدویان بااستعداد است و این فیلم اولین فیلم سینمایی داستانی به حالت کلاسیک بوده و بازی و کارگردانی خوب است اما نقدم درباره بحث روایتهاست یعنی انتخابهایی که از تاریخ برداشته شده تا داستانش را روایت کند. فیلم به شدت ایدئولوژیک نیست یعنی اگر این داستان را در کشور دیگری روایت کنیم هیچ ضربهای به داستان وارد نمیشد و این غلط است چرا که ایدئولوژی آمیخته با این کشور و این تاریخ است. ضمن اینکه شخصیت لاجوردی در این فیلم تقریباً کاریکاتوری است که بسیار اشتباه است و آنچه در تاریخ معاصر میخوانیم کاراکتر مسعود است که باید اسدالله لاجوردی بازی کند.
قریشی در ادامه صحبتهای وی خاطرنشان کرد: لاجوردی در فیلم شخصیت پادرهوایی شده است و گویا به جبر تاریخی است. اما در خصوص ایدئولوژیک نبودن فیلم فکر میکنم دست فیلمساز باید باز باشد و هر جنبه که دوست دارد انتخاب کند حتی وقتی به مسئلهای میپردازد که در تاریخ رخ داده است.
در پایان برنامه کلانتری کارگردان مستند «خفهخون» درباره تهیه این اثر صحبت کرد و گفت: این مستند درباره واگذاری اصل 44 آلومینیوم المهدی به بخش خصوصی است که ابتدا موضوعمان این نبود و بعد در تحقیقاتمان به واگذاری آلومینیوم المهدی رسیدیم که تخلفاتی در آن انجام شده بود و به موضوع ورود کردیم، کار خرداد سال پیش شروع شد و 10 ماه طول کشید تا تدوین تمام شود. اثر در بندرعباس رونمایی شد و برای اکران در گروه هنر و تجربه برنامه داشتیم ولی مشکلاتی پیش آمد که جلوی آن را گرفتند.
برنامه رادیویی «سینما معیار» به تهیهکنندگی و سردبیری محمدجواد طالبی است که سعی دارد ضمن پرداختن به مسائل اساسی سینمای ایران سطح آگاهی مخاطب از فیلمهای روی پرده را بالا ببرد.