
مستکبر کیست؟
جنگ میان حق و باطل جنگی قدیمی است و بهتر است بگوییم جنگ با استکبار جنگی است که قدمت آن به اندازه خلقت انسان از آغاز تا امروز است. از همان ابتدای خلقت، شیطان در قسم اغوای انسان و مسدود ساختن راه خلیفه الهی او همچنان مصمم بوده و بر قسم خود پایبند است. چه بر وسوسه ترک اولی باشد و یا در کشتن هابیل توسط قابیل! جای دوری نرویم، شیطان در همین عصر حاضر هم شیطان است. در عصر حاضر از جمله مستکبرین و هر آنچه و آنکه بر تحقق خلیفه الهی انسان سد راه شود و مانع از تحقق حکومت الهی گردد، یا از ذریه شیطان هستند و یا غلامان حلقه به گوش او. و اینها باز در کبر خود گرفتار شدهاند و از جمله مستکبرین انسی درآمدهاند. فرقی هم نمیکند کجا باشند؛ در قلب آفریقای فقیر و یا اروپای مدرن، در مهد رسومات آسیا و یا در مهد اسلام و در سرزمین مکه یا قدس. هر که تسلیم شیطان شود و بر رسیدن انسان به جایگاه خلیفه الهیاش خللی ایجاد کند، در زمره مستکبرین است.
اما در روزگار ما...
پیر عارفان علوی و مجاهد مخلص، مرجع و زعیم شیعه امام خمینی(ره) از همین رو آمریکا را شیطان اکبر میداند و «مرگ بر آمریکا» را جمرهای به سمت شیطان میداند که هر چه دنیا میکشد از آمریکا و سیاستهای او در دنیاست. ساده لوحان میپندارند که دعوای ما با آمریکا بر سر منافع مالی است و چند هزار میلیارد دلاری که از کشور ما به یغما بردهاند و یا سختی تحریمهایی که بر جان ملت فشار آورده است! آیا هیچ گاه سوال شد که چه میزان فطرت خدایی انسان به اسارت شیطان درآمده است و چقدر تا رسیدن به قله بندگی راه را دور ساخته است. یادمان رفته که ما فرزندان شعب ابیطالب هستیم، فرزندان بدر و جمل، فرزندان عاشورا و ما برای رسیدن به رضوان الهی مشتاقتر از یکدیگریم. به همین دلیل میگوییم که تنها از عقل گرفتار دنیا بر میآید که تنها بر دنیا کفایت کند. چون مگر انسان اشرف مخلوقات قرار نداده شده تا بالهای خود را برای به پرواز در آوردن در رضوان الهی بگشاید. حال وقتی میشود در بندگی خدا، دنیا را مسخر ساخت و بال پرواز برای به آغوش کشیدن جنات نعیم گستراند، چه خیال باطلی که بندگی خدا را بر ظواهر فریب ترجیح داد و حلقه به گوش شیطان شد!؟
برند و کیف انگلیسیِ مرجع و دولتمرد!
استکبار و هر آنچه که امروز اذناب آن میدانیم، همه و همه میخواهد که از آن منورالمغز در آرزوی فرنگ مانده باشد و یا از خائنین به حرمین شریف که سرزمین اسلام را به اشغال در آوردهاند و یا جماعت چشم آبی انگلوساکسون! میخواهد در کاخ سفید نشسته باشد و یا در مسجد ضرار؛ فرقی نمیکند که کجا نشسته است، هر جا که باشد مانند آن شجره خبیثه گره به پای پرواز انسان میزند و او را گرفتار نفسانیات میکند. حال میخواهد لباس مرجعی را پوشیده باشد که عمامهاش برند انگلیسی دارد و یا دولتمردی که کیف انگلیسیاش بر جانش مقدم است. هر دو چه بخواهند و چه نخواهند عامل شیطان در به اسارت کشیدن انسان هستند. آن یکی در جنگ با قاعده نفی سبیل و امضای تفاهم نامههای رنگین برای حل مشکل آب و دیگری عقدهگشایی تعصبات دوزاری برای چهره شدن و... . بعضیها که نمیدانم سواد حوزوی آنها نیز مانند دکتر شدنشان هست یا خیر؟ قصههایی از عاشورا گفتند که ذهن خیالپرداز هنرمند سینماگر هم از ورود به آن معذور است. حسین(ع) برای مشکل آب مذاکره کرد؟ حسین حجت خدا بر روی زمین است و امور عالم بر نگاه آن دردانه آفرینش میچرخد. اگر میخواست سرزمین عطشان کربلا، دریای چشمههای جوشان میشد. اما حسین(ع) تا آخرین لحظه برای سعادت آنانکه به جنگش آمده بودند هم تلاش کرد. با منطق با موعضه، با قرآن با نماز و با علی اصغرش! حسین(ع) خطبه خواند در گوشهای که نمیشنیدن و چشمهایی که نمیدیدند. حتی آنهایی که از بین لبان پیامبر رحمت «حسین منی و انا من حسینی» را شنیده بودند، هم نشنیدند. نه سابقه حضور در غزوات به دردشان خورد و نه همنشینی با کاتبان وحی. اما حسین(ع) تا آخرین لحظات هم به فکر سعادت این اشقیا بود، اما افسوس که شکمهایشان از حرام انباشته شده بود و صدای ذریه رحمت عالمین را که خود امام رحمت است را نمیشنیدند و «صم و بکم عمی فهم لا یرجعون».
با امام هستی یا بر امام!؟
هر چه که میگوییم و هر جا که میرویم باز بر ماجرای عاشورا میرسیم که انگار همه راههای زمین و آسمان به عاشورا میرسد و از همین روست که «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا». حکایت عجیبی است این عاشورا و این سرزمین کربلا و بیشک همه ما هر روز در کربلای خود عاشورایی داریم که بایست تصمیم بگیریم "با امام" یا "بر امام" بودن را! تفاوت این دو در کلام در همین دو حرف «الف» و «ر» است، ولی فاصلهاش مسافت بهشت و جهنم! حال با امام هستی یا بر امام!؟ فرقی نمیکند چه هستی و کیستی؟ دولتمردِ سیاستمدار باشی و یا کارمند ساده، تاجر بازار یا کاسب محلی، استاد باشی یا دانشجو، فقیه باشی یا طلبه، غنی باشی یا فقیر هیچ فرقی نمیکند، باید آزاده باشی. باید در راه رسیدن به آن جامعه آرمانی قدم برداری؛ گاهی با سلاح در میدان مبارزه و گاهی با قلم در مدرسه و دانشگاه! سادهتر بگویم، شاید باکمی قناعت و صرفهجویی در مصارف روزمره هم بتوان گام در این راه گذاشت.
ولایت فقیه امتداد انبیاست
در 26 سال زعامت اندیشمند متفکر، فقیه و مرجع شجاع جهان اسلام امام خامنهایی، ایشان هر سال اوامری از جنس ناب حکمت داشتهاند که یا غافل بودهاییم و یا به صلاح دلمان نبوده که بشنویم. سبک زندگی انسان آخرالزمانی در کلام زعیم شیعه موج میزند، سبکی که ما را تا قله تعالی همراهی میکند. برای دانشآموز و دانشجو، برای زن خانهدار و کارمند، برای تاجر و کاسب و راننده و کارگر و برای همه و همه نقشهایی یادآوری شده، نقشهایی که خداوند بارها از زبان پیامبران رحمتش برای مردم دنیا گفتهاند. از همین روست که پیر فرزانه ما فرمود که ولایت فقیه امتداد انبیاست. این نقشها نه پول میخواهد و نه سازمان، نه بازرس میخواهد و نه مدیر کل، تنها اراده میخواهد و بس.
اگر میایستادیم...
برای صرفه جویی و تولید علم، اقتصاد مقاومتی، تحدید جمعیت، عزت و اقتدار ملی و اسلامی هر کس باید کار خود را انجام دهد. از کوچک و بزرگ، از غنی و فقیر تا وزیر و وکیل! هر کس در جایی که حضور دارد بایستی کار خود را درست انجام دهد. اما چه کنیم که خود را با سازمانسازی مشغول کردهاییم و از هدف به بیراهه رفتهاییم. کاش به جای این همه سازمانهای موازی و الکی که تنها خاصیتش، فقط هزینهسازی است، میتوانستیم خودمان را در هر جایی که هستیم، اندک تاملی میکردیم تا بفهمیم که در کجای ماجرا باید بایستیم؟ که اگر میایستادیم، الان اینگونه نبود. این ماجرا از آن جایی برایم جالب شد که به قولی از مرحوم علی صفایی رسیدم: هر کس در درون خود فرعونی دارد با مصرهای کوچک و بزرگ! مصرهای ما هوس ماست که گاهی با هزار ترفند توجیهش میکنیم. در مصرف کالای لوکس چشم و هم چشمی داریم و بعد آن را به شانیت خود ساخته خودمان توجیهش میکنیم! حالا می خواهد در میهمانی خانگی باشد و یا در تغییر دکوراسیون میلیاردی اتاق فلان مسئول! هر دو یکی است، هر دو برای فرعون وجودمان مصر هستند! یکی کوچک و دیگری بزرگ و به همان اندازه فرعونمان هم کوچک و بزرگ شدهاند. اصلا خودمان در وجودمان فرعون پرور شدهاییم، درست همان وقتی که نخواستیم سخنان موسی را بشنویم و اگر طمع کار باشیم قطعا در نیل آرزوها غرق میشویم. هر کس در هر جا، در شهر و روستا و در هر مسولیتی که دارد از فرزندی تا پدری، از کارمندی تا مدیریتی، نظامی و مدنی، شهری و روستایی و... همه و همه به آنچه که انجام می دهیم، مسئولیم و باید بفهمیم کجای این عالم ایستادهاییم.
نباید در آغاز بمانیم...!
ماجرای کربلا پر از این نقشهاست. حسین(ع) حسین است و عباس(ع) عباس! حبیب و عون و جعفر و عبدالله هم هرکس جای خودش است. و به وقت لازم، کار لازم را میکنند. همانطور که حر اگر لحظهایی درنگ نکرده بود، امروز بهجای شهدای عاشورا در اشقیا خوانده میشد. علی اصغر هم نقش خود را دارد، همچنان که زینب(س) نقشش را به خوبی انجام داد و هر چه که ما امروز داریم، از پایبندی زینب(س) بر عهد خود با امامش داریم. بعضی تصورشان از استکبارستیزی، تنها به ریختن در خیابان و شعارهای آنچنانی دادن محدود شده است که آن هم در جای خود لازم و از اصول تبری از شیطان است، ولی این آغاز راه است و نباید در آغاز بمانیم. یقیین دارم حرکت جهادی ما در مبارزه با استکبار انجام درست وظایفی است که بر دوش داریم و شیطان نیز از همین بیمناک است. وگرنه فناوری هستهایی و خیل حضور جوانان در مراسمات مذهبی و فعالیتهای ضد محرومیت چه آسیبی را به آمریکا خواهد زد، اگر او شیطان نباشد. استکبار با همه اذنابش امروز چونان موش و مار میخواهد به داخل قلبهایمان نفوذ کند، اما عصای موسای ولایت همه سحر و اغوایشان را خواهد بلعید. به شرط آنکه گوشهایمان را به لبان امام سپرده باشیم.گستره مبارزه به وسعت تاریخ بوده است و تنها کسانی در این مبارزه پیروز شدهاند که بر شدائد فایق آمده باشند و بر امام خود اقتدا کرده باشند.