سرویس فرهنگ و هنر حلقه وصل – بی شک قوت و قدرت هر فیلم، به متنی برمی گردد که بر اساس آن، تهیه کننده و کارگردان دست به کار می شوند تا با کمک دیگر عوامل، ایده و فکرشان را در قالب سکانس ها و پلان ها در مقابل دید مخاطبانشان قراردهند.
این متن، که در اغلب موارد، همان فیلمنامه است، بیش از هر چیزی باید به خوبی بتواند عناصر داستانی اش را سرو سامان دهد. از این رو امسال فیلم های جشنواره را از منظر عناصر داستانی مورد بررسی قرار خواهیم داد تا علاوه بر سینما دوستان، نظر مخاطبان داستانی و ادبی حلقه وصل را نیز جلب کنیم.
نام فیلم: لباس شخصی
نویسنده: امیرعباس ربیعی
تهیه کننده / کارگردان: حبیب والی نژاد / امیرعباس ربیعی
اصل ماجرا (خطر لو رفتن داستان) : یاسر ۲۸ سال، اهل مطالعه است. جذب سپاه می شود و در جریان بمباران تهران، فرزندش را از دست می دهد. او که حالا پدر شهید است، با قوت بیشتری می خواهد رد خیانت را در یکی از گروهک های غیر انقلابی پیدا کند.
طرح داستان: ترکیب بخشی از اتفاقات واقعی رخ داده در چند سال ابتدایی انقلاب اسلامی و احتمالا ترکیب آن با بخش هایی که زاییده ذهن نویسنده فیلم است، طرح کلی داستان را شکل داده است.
درونمایه و مضمون: در ابتدای انقلاب، گروهک های زیادی با جریان اصیل حرکت مردم زاویه گرفتند و دست به خرابکاری زدند. برخی از این گروهک ها با توان اندکی که داشتند، تصمیم گرفتند شمشیرشان را از رو نبندند و به ظاهر با روند انقلاب اسلامی همراهی کنند. حزب توده یکی از این گروهک ها بود که تا چند سال با روند انقلاب به ظاهر همراهی کرد اما عاقبت ماجرا به نحو دیگری رقم خورد. مضمون فیلم لباس شخصی، پرداختی متفاوت و دقیق تر به آخرین سال های حضور رسمی حزب توده در میان احزاب دیگر ایران است. نویسنده در این فیلم، خط نفوذ حزب توده را تا همین امروز ترسیم کرده است.
پیرنگ: لباس شخصی سعی کرده ضمن رعایت روایت خطی از حوادث ابتدای انقلاب، پیرنگ داستانش را به خوبی ترسیم کند. توالی لو رفتن اقدامات حزب توده، بازجویی ها، جر و بحث های درون گروهی بین اعضای اطلاعات سپاه و سایر ماجراها به نحوی چیده شده که منطقش قابل باور است. تنها چیزی که به نحوی گل درشت، در میانه فیلم رخ می دهد، شهادت فاطمه، دختر خردسال یاسر است. ورود جمشید توفیقی به روند داستان و تعاملات او با یاسر در زندان اوین هم از بخش هایی است که به پیرنگ داستان لطمه زده است.
شخصیت پردازی: یاسر (با بازی مهدی نصرتی) محوری ترین شخصیت «لباس شخصی» است اما فیلم، در شخصیت پردازی او الکن است. سکانس ناموفق فیلم در نشان دادن فضای خانه یاسر هم فقط یک کاربرد دارد؛ این که بفهمیم در آستانه تولد فاطمه قرار داریم و قرار است مادرش معصومه برای تولدش چیزهایی بخرد. طبیعی است فیلم، به شخصیت حنیف (با بازی توماج دانش بهزادی) که فرمانده واحدی در اطلاعات سپاه است نزدیک نشود اما عدم شخصیت پردازی مناسب از یاسر، ارتباط مخاطب با لایه های عمیق فیلم را با اخلال روبرو کرده است.
صحنه پردازی: معرفی فضاهای فیلم به صورت نوشته هایی روی تصویر مثل «زندان اوین»، «کارخانه متروکه محل نگهداری بازداشتی ها»، «کنسولگری شوروی در بندر انزلی» و... به صحنه پردازی و و فضاسازی فیلم کمک کرده است. با این همه، دکوپاژ فیلم به نحوی است که دایره نگاه مخاطب به این صحنه ها محدود است. فضای داخلی محل کار یاسر با فضای بیرونی اش که در یک سکانس و از منظر پنجره نشان داده می شود، ناهمخوان است. دکور ساخته شده برای این فضا با ترکیب نماهای خارجی همگونی و تناسب باورپذیری ندارد و همین کاستی ها در طراحی صحنه، ارتباط مخاطب با فیلم را تهدید می کند.
دیالوگ (گفتگو) : به جز چند دیالوگ شعاری که اتفاقا پیام های اصلی فیلم را در خود جا داده است، بقیه دیالوگ ها ویژگی خاصی ندارند اما تلاش نویسنده و کارگردان برای ساده سازی و ملموس بودنشان به خوبی نمایان است. حداقل با دیالوگ هایی روبرو نیستیم که خنده مان بیندازد و بشود آن ها را به گاف این فیلم، تعبیر کنیم.
فرم سینمایی: لباس شخصی به خاطر استمرار پیامش از گذشته به حال، فیلم جسور و ساختارشکنی به حساب می آید، تا جایی که برخی گفته ها حاکی از احتمال حذف آن از روند جشنواره بوده؛ اما این جسارت در بیان سینمایی اش ناکام است. عدم استفاده از جامپکاتهای مناسب به فضای امروز، نفوذ در امروز کشور را در حد یک شعار محدود کرده است. کارگردان سعی کرده با استفاده از بازیگران تئاتری که چهره مشهوری ندارند، باورپذیری فیلمش را افزایش داده و احتمالا در هزینه ها هم صرفه جویی کند اما سوژه ای با این حساسیت، بی شک با استفاده از بازیگران حرفهایتر میتوانست به فیلم بهتری تبدیل شود.
در خوشبینانهترین وضعیت میتوان گفت «لباس شخصی» در حد یک فیلم تلویزیونی، دست کارمندان تأمین برنامه شبکه های تلویزیونی را برای پخش فیلم های مناسبتی در دهه فجر سالهای بعد بازتر میکند! فیلمی که فارغ از مضمون، با ساختار ضعیف سینمایی اش، در اکران سینمایی حتی در بهترین زمانها هم شانسی برای موفقیت ندارد...
*میثم رشیدی مهرآبادی