به گزارش حلقه وصل: محمدمهدی اسماعیلنیا در یادداشتی نوشت: فیلم “خدای جنگ” یک اثر جنگی و بیوگرافی است که تلاش میکند تا زندگی شهید حسن طهرانی مقدم، پدر موشکی ایران، را به تصویر کشد. این فیلم در بستر جنگ ایران و عراق روایت میشود و به چالشها، تصمیمات اخلاقی، و تلاشهای قهرمانانه شخصیتهای اصلی خود میپردازد. با این حال، به رغم تلاشهای فراوان، این فیلم نتوانسته است در تمام جنبههای هنری و تکنیکی خود موفقیتآمیز باشد و برخی از مشکلات جدی را در شخصیتپردازی، روایت، و ساختار خود به نمایش میگذارد.
روایت فیلم و شخصیتپردازی
فیلم “خدای جنگ” در تلاش است تا داستان زندگی یک قهرمان ملی را با زبانی سینمایی روایت کند، اما در بخش شخصیتپردازی با مشکلاتی مواجه است. داستان حول شخصیت ابراهیم، یکی از اعضای اصلی گروه موشکی ایران، میچرخد که با انگیزهای قوی تلاش میکند حملات موشکی را سازماندهی کند. ابراهیم در مسیر خود با چالشهای مختلفی مواجه میشود که انگیزههایش را تحت تأثیر قرار میدهد. از جمله مهمترین چالشها میتوان به فقدان همسر و فرزندش اشاره کرد که به عنوان عامل محرک در ادامه مأموریتهای دشوار او عمل میکند. این عنصر از فقدان در داستان میتواند یک بخش احساسی جذاب و تأثیرگذار برای فیلم باشد، اما متأسفانه به دلیل ضعف در پرداخت شخصیتها و عدم توجه به جزئیات، نتوانسته است به طور مؤثر به عمق احساسات و انگیزههای ابراهیم بپردازد.
شخصیتهای فرعی مانند منصور و افسر لیبیایی نیز در فیلم حضور دارند، اما به خوبی پرورش نیافتهاند. برای مثال، منصور به عنوان یک شخصیت فرعی در فیلم حاضر است، اما حضور او فاقد عمق و پیچیدگی است. همچنین، هویت شغلی نرگس، شخصیت همسر ابراهیم، که به صورت مبهم بیان میشود (آیا او عکاس است یا خیاط؟)، باعث میشود که مخاطب نتواند ارتباط عاطفی درستی با او برقرار کند. این نوع ناهماهنگیها در پردازش شخصیتها باعث میشود که فیلم به جای آن که به عمق شخصیتها و رابطههای انسانی بپردازد، بیشتر به تیپسازیهای کلی گرایش پیدا کند و در نهایت جذابیت خود را از دست دهد.
ریتم و جذابیت
یکی از مهمترین مشکلاتی که در فیلم “خدای جنگ” دیده میشود، ریتم کند و خستهکننده آن است. این فیلم که باید در ژانر جنگی و اکشن قرار گیرد، فاقد سرعت و هیجان لازم است. حوادث و اتفاقات در فیلم به صورتی پرداخته شدهاند که باعث دلزدگی تماشاگر میشود و این عدم حرکت و پویایی در داستان، موجب کاهش جذابیت آن میشود. حتی در صحنههایی که انتظار میرود فیلم از حیث هیجانی به اوج برسد، ریتم کند آن مانع از انتقال انرژی و احساسات قوی به تماشاگر میشود. این مشکل در فیلمهای جنگی و بیوگرافی که قرار است به زندگی شخصیتهای بزرگ بپردازند، بسیار حائز اهمیت است، چرا که باید بیننده را با چالشهای انسانی و فیزیکی شخصیتها درگیر کند.
جلوههای ویژه و طراحی صحنه
در بخش فنی و جلوههای ویژه نیز فیلم به ضعفهای قابل توجهی دچار است. جلوههای ویژه فیلم نه تنها بدیع و نو نیستند، بلکه طراحی صحنه و لباس و گریمهای اغراقآمیز نیز به عدم جذابیت فیلم افزوده است. استفاده از جلوههای ویژه در یک فیلم جنگی به ویژه در نمایهای نبرد، باید باعث تقویت تجربه بصری و احساس درگیر شدن تماشاگر با صحنهها شود، اما در این فیلم به جای اینکه به شدت احساسی و واقعی به نظر برسند، بیشتر به عنوان عنصری اضافی در نظر گرفته میشوند که هیچ تأثیر عمیقی در روند داستان و احساسات تماشاگر ندارد. طراحی صحنه و لباسها نیز در برخی مواقع به صورت غیرطبیعی و اغراقآمیز به نمایش در میآید که باعث میشود فیلم نتواند در فضای تاریخی و واقعی خود غرق شود و جذابیت خود را از دست بدهد.
انتخاب بازیگران و کارگردانی
انتخاب بازیگران در این فیلم یکی دیگر از نقاط ضعف آن به شمار میآید. ساعد سهیلی به عنوان بازیگر نقش ابراهیم، نتوانسته است به خوبی شخصیت خود را به تصویر بکشد و بازی او در برخی صحنهها ضعیف به نظر میرسد. در فیلمهای جنگی که شخصیتها باید بار عاطفی و انسانی سنگینی را به دوش بکشند، انتخاب بازیگران مناسب و توانمند اهمیت زیادی دارد. در اینجا، بازی ضعیف سهیلی باعث میشود که ابراهیم به عنوان یک قهرمان نتواند آن اثرگذاری لازم را بر روی تماشاگر بگذارد. علاوه بر او، علی سلیمانی در نقش منصور نیز نتوانسته است به درستی از پتانسیل خود استفاده کند و بازی او به اندازهای ضعیف است که شخصیت منصور تنها به یک تیپ ساده و بیروح تبدیل میشود.
کارگردانی فیلم نیز در این اثر با چالشهای زیادی روبرو بوده است. کارگردان به جای اینکه از تکنیکهای متنوع سینمایی برای نشان دادن ابعاد انسانی جنگ و قهرمانانش بهرهبرداری کند، بیشتر بر روی ساختارهای روایتی خطی و ساده تمرکز کرده است. این انتخاب باعث میشود که فیلم نتواند به طور مؤثری به مخاطب منتقل شود و احساسات پیچیده انسانی را در فضای جنگ به تصویر بکشد. به همین دلیل، کارگردانی این فیلم نتوانسته است موفقیت لازم را کسب کند و از جذابیتهای سینمایی خود بهرهبرداری کند.
نتیجهگیری
در نهایت، فیلم “خدای جنگ” تلاشهایی را در راستای روایت داستان یک قهرمان جنگی انجام داده است، اما در بسیاری از جنبههای فنی و هنری خود با شکست مواجه شده است. شخصیتپردازی ضعیف، ریتم کند، انتخابهای ناکارآمد بازیگران، و طراحی صحنه و جلوههای ویژه غیرواقعی از جمله نقاط ضعف این اثر هستند. با وجود تلاش برای نمایش چالشهای انسانی و اخلاقی شخصیتها در جنگ، این فیلم نتوانسته است به درستی جذابیتهای خود را به تماشاگر منتقل کند. در نهایت، “خدای جنگ” به عنوان یک فیلم جنگی و بیوگرافی، تنها میتواند به عنوان نمونهای از مشکلات موجود در سینمای جنگی ایران مورد بررسی قرار گیرد و نشاندهنده نیاز به بهبود در ساختار داستانی و شخصیتپردازی در این گونه آثار باشد.