سرویس حاشیه نگاری _ احسان زیورعالم: اول: محمد حمزهزاده، معاونت سینمایی حوزه هنری در پی حواشی اکران عید در یادداشتی نوشته بود: «حوزه هنری پای مواضع به حق خود در صیانت از سینمای نجیب ایران میایستد.»
این سخنان یکی از مهمترین چهرههای حوزه هنری است که 28 مرداد 1391 منتشر شده است. حرفهای آقای حمزهزاده در مقامی که بدان تکیه زده است، برگرفته از اهداف و وظایفی است مندرج در اساسنامه حوزه هنری. شاید برای برخی از هنرمندان هنوز مشخص نیست که این اساسنامه چه ماموریتی به حوزه هنری داده است. دانستن بندهای این اساسنامه میتواند راهگشای بسیاری باشد، هم راهگشای هنرمندانی که مشتاق یا متقاضی عرضه آثارشان در سالنها و فضاهای حوزه هنری هستند و هم برای مسئولان حوزه هنری.
ماده 6: اهداف
تمام این شش بند چه خوشمان بیاید و چه نیاید، در اساسنامه حوزه هنری درج شده است؛ یعنی قرار است این نهاد عظیم چنین مطالباتی - یا شاید بهتر باشد بگوییم آرمانهایی - را پیگیری کند. حتی برای شخص معاند با حوزه هنری و اهدافش، موفقیت عرصه هنری در چنین چارچوبی قابل احترام است. به خصوص آنکه شخصیت مخالف وظایف حوزه هنری را نیز مطالعه کند:
ماده 7: وظائف
وظایف اصلی حوزه عبارت است از:
14 وظیفه برای حوزه هنری در نظر گفته شده است. قرار نیست در این نوشتار به تکتک آنها بپردازیم؛ ولی میدانیم حوزه هنری در مورد بند آخر پیشتاز است. هفتهای بدون جشنواره برای این نهاد انقلابی قابل تصور نیست. بند پنجم نیز موفق بوده، به خصوص در مورد انتشارات سوره مهر که محمد حمزهزاده از طلایهداران آن بوده است. ولی آیا در باقی موارد نیز حوزه هنری موفق بوده است؟
کشف موفقیت یا عدم آن با یک مقاله و یادداشت ممکن نیست؛ ولی میشود برای مثال در این نوشتار به بندهای ششم، هفتم، نهم و دهم در یک زمینه پرداخت؛ زمینهای که نگارنده آن را تولید و عرضه اثر هنری توسط هنرمند مردمی میخواند. آیا حوزه هنری در این مورد موفق بوده است؟
دوم حوزه هنری مالک تعداد قابل توجهی از سالنهای سینمای کشور است. برخی از ریشه و بن متعلق به این نهاد انقلابی است و برخی منتسب به آن. در تهران تعداد این سینماها به مراتب بیشتر از دیگر سالنهاست. این وفور نعمت حتی امتیازی به حوزه هنری میدهد تا در شورای اکران تصمیمگیرنده باشد و در بسیاری از موارد شاخص، سینماهای حوزه هنری از اکران برخی آثار - با وجود داشتن پروانه اکران - خودداری کردهاند. عمده این خودداری برگرفته از شش بند اهداف و چهارده بند وظایف بوده است.
یکی از موارد متاخر فیلم «نهنگ عنبر»، ساخته سامان مقدم بود که از داشتن سالنهای حوزه محروم بود. البته این محرومیت موقتی بود. پس از آنکه فروش این فیلم کمدی از مرز چهار میلیارد گذشت، ناگهان بنرهایش بر سر در سینماهایی چون فلسطین نیز خودنمایی کرد تا حوزه هنری نیز از فروش 7میلیاردی این فیلم بهرهای برده باشد. ممکن است یک فیلم در برههای فاقد مولفههایی باشد که سینمای نجیب ایران تبیین میکند و ناگهان واجد این مولفهها میشود.
با این حال با این پیش فرض ادامه میدهیم که حوزه هنری موظف است تشخیص دهد اثر هنری آیا با بندهای ششگانه اهدافش همخوانی دارد یا خیر و پس از روشن شدن موضع فیلم با این شش مورد، اقدام به اکران فیلم کند. این پیشفرض توسط نگارنده پذیرفته میشود.
اما تاکنون با خود فکر کردهاید سینماهای حوزه هنری با توجه به شکل اکران خود - که همواره تنها تعدادی از آثار در سینماهای این نهاد اکران میشود - ساعات خالیش را با چه پر میکند؟ آیا میدانید در سالنهای حوزه هنری به جز اکران فیلم، برنامههای دیگری نیز برگزار میشود؟ آیا به عنوان مخاطب یکی از مهمترین نهادهای فرهنگی کشور با ماموریت انقلابی و آرمانخواهی، میدانید محتوای آثار غیرسینمایی سالنهای سینمایی حوزه هنری چیست؟
اگر نسبت به این موارد بیاطلاعید ادامه متن را حتماً بخوانید.
سوم حوزه هنری علاوه بر سینما بهمن و سپیده و فلسطین و استقلال و ... مالک چند سینمای شاخص دیگر در تهران است که آنها را بیشتر با عنوان سینماتئاتر میشناسیم. سینماتئاترهای پیام، المپیک، شاهد و ... نامهایی هستند که همسایگان آنها به خوبی از وضعیتشان آگاه هستند. برای مثال ساکنان منطقه دهکده المپیک با گذر از روبروی سینماتئاتر المپیک با بنری مواجه خواهند شد که این عنوان را بر خود یدک میکشد: «نمایش شاد و کمدی، جنTV»
شاید برای برخی افراد مشخص نباشد این نمایش چه گونه اثری است. در جامعه تئاتری به این گونه آثار تئاتر آزاد میگویند که اصولاً به شیوههای ساتیرگونه سعی در خلق نمایشی کمیک میکنند. در ساتیر هنرمند اجازه پیدا میکند هر چیزی را به سخره بگیرد. هنرمند در وضعیت بداههپردازی قرار میگیرد که میتواند دست به تابوشکنی زند. این نمایشها عموماً جهانی را به تصویر میکشند که در آن همه چیز مضحک به نظر میرسند. شیوه گفتاری و دیالوگها متعلق به جهان بیرون نیست. داستان و متنی پشت اثر وجود ندارد و شکل ناطق از نمایشهای کمدی سیار و سیرکهاست که بر خلاقیت بازیگران استوار است. این آثار اشکال سخیفی از عشقورزی یا شوخیهای جنسی - که هر دو از اصول کلاسیک ساتیر هستند - گاهی اوقات معضلات اجتماعی یا وقایع روز را دستمایه خود قرار میدهند. هنرمند تئاتر آزاد تلاشی برای روشنگری ندارد. او تنها در پی ایجاد سرخوشی است و از همین رو به هر بهانهای داستان را رها میکند تا روی صحنه آواز بخواند. اگرچه مفهوم موزیکال نیز آن مفهوم کلاسیک نیست؛ بلکه خواندن آوازهای اصطلاحاً شش و هشتی و کوچهبازاری است - و البته اخیراً ژانر رپ نیز پای خود را به این نمایشها باز کرده است - که به فالشترین و خالتورترین شکل ممکن اجرا می شوند تا شاید شما را به خنده وادارد. در کل باید گفت هنرمند تئاتر آزاد همه کار میکند تا شما صرفاً بخندید و مهم نیست از چه ابزار و مصالحی بهره میبرد.
این شمای کلی و مختصر از تئاتر آزاد را با وظایف و اهداف حوزه هنری قیاس کنید. کدامیک از این موارد با آرمانهای انقلابی حوزه هنری هماهنگی دارد؟ کدامیک آرمانهایی چندگانه حوزه را دنبال میکند؟ آیا در این سینماتئاترها، نمایشهای آرمانخواهانه فرجی و دوستانش اجرا میشود؟ آیا میدانید سالنهای نمایش حوزه هنری در غربت مخاطب طعم خاموشی را هر روز مزه مزه میکنند، چون کسی نمیداند حوزه هنری سالن تئاتر دارد؟
به میدان فردوسی برویم تا وضعیت سینما پیام را بررسی کنیم. نمایش «اسی در مأموریت نسبتاً ممکن 44 »کاری از محمدمهدی خزلبانی عنوان تئاتر آزاد دیگری است که در مجموعه حوزه هنری روی صحنه میرود و قصه همان مطالب بالاست. سینما شاهد نیز وضعیتی مشابه دارد و شاید در آینده نه چندان دور سینما بهمن و سپیده نیز میزبان گروههای آزاد باشند.
چهارم بدون شک مردم به عنوان اعضای اصلی جامعه ایران، نیازمند اوقاتی مفرح در میان این همه مشکلات جهان صنعتی است و تئاتر آزاد خوب، علاوه بر اینکه طرفداران بسیار دارد، منهای معضلات تئاتر آزراد بد، میتواند نیاز جامعه به حساب آید. این آثار مخاطب خود را دارند. برخی گروههای آزاد در پی جلب مخاطب اقدام به خرید یا اجاره سالنهای متعدد در سطح تهران کردهاند و فارغ از هر مانیفست چند بندی، حرفه خود را دنبال میکنند.
اما وقتی به موردهای حوزه هنری - و شهرداری - میرسیم، قضیه متفاوت است. این تفاوت ابتدا از اساسنامه این نهاد آغاز میشود که از مسئولانش چیزی میخواهد که خلاف آن اتفاق میدهد. برای مثال در مورد فیلم «نهنگ عنبر» نگارنده در یادداشتی با عنوان ««عنبرِ» این «موبیدیک» چندان هم خوشبو نیست» اثر جدید سامان مقدم را با عبارت «بازی با نوستالژی جامعه با طعم موسیقی و خوانندگان آن دوره و کمی رنگ و لعاب و البته به شکل قابل توجهی ارزان قیمت» توصیف کرده است. فرمول «نهنگ عنبر» نسبتاً شباهتهای زیادی با تئاتر آزاد دارد؛ ولی با نگاهی منصفانه باید اعتراف کرد که فیلم مقدم از لحاظ هنری و فرهنگی بر تئاترهای آزاد شرافت دارد. حال چه میشود که تصمیمگیرندگان حوزه هنری نسبت به یک مقوله دو موضع متفاوت میگیرند و این دومین تفاوتی است که از نهادی به نام حوزه هنری بیرون کشیده میشود.
پنجم گروه هنری اسرا، یک گروه هنری با رویکرد انقلابی و مقاومتی، چند سال پیش از نمایش «جنTV» برای اجرای نمایشی مذهبی به سینما تئاتر المپیک مراجعه کرده و درخواست خود را به مدیریت وقت اعلام میکنند. مدیریت سینما با بیان آنکه سینما المپیک به حوزه هنری تعلق دارد و هر کاری توانایی اجرا در این سالن ندارد، مانع اجرای این اثر میشود. نمایش مدنظر گروه اسرا در گونه دفاع مقدسی بود و درخواست گروه بدون بازبینی و تعیین ارزشهای هنریش رد میشود. البته در همان زمان سینما المپیک میزبان گروههای آزاد بود و در دو سال گذشته هیچ نمایشی برآمده از بندهای چندگانه وظایف و اهداف حوزه هنری در سالنهای سینما تئاترش تولید و اجرا نشده است.
شاید نیاز است در این نهاد خانهتکانی شود و براساس بندهای ششگانه اساسنامهاش که همگی به واژه انقلاب اسلامی ختم میشود، انقلابی صورت گیرد و اگر قرار نیست چنین شود، اساسنامه را نیست و نابود کنند، شاید با امکانات موجود، حوزه هنری به یکی از پولسازترین عرصههای فرهنگی کشور تبدیل شود؛ گویا مانع همین اساسنامه است.