سرویس حاشیه نگاری: نان خوردن کارگردانان جوان از موفقیتهای گذشته، شاهکلید فلیمهای روز چهارم جشنواره فیلم فجر در برج میلاد بود.
اولین فیلمی که این استدلال بر آن صدق میکرد «نفس» بود. فیلمی که خیلیها آمده بودند تا اثر بعدی کارگردان «شیار 143» را که از آن خاطره داشتهاند، ببینند اما بهتزده از سالن خارج شدند.
صد حیف و افسوس که آبیار نه تنها نتوانست خودش را تکرار کند بلکه حتی نتوانست یک فیلم معمولی به مخاطب تحویل دهد. دو ساعت کامل یکسری تصاویر به هم پیوسته که هیچ خط داستانی مشخصی آنها را به هم پیوند نمیدهد به روی پرده میآیند و میروند و همین!
«زاپاس» برزو نیکنژاد دومین فیلمی بود که وامدار یکسری تجربیات و خاطرات شیرین بود اما نه از یک فیلم سینمایی بلکه از سریالی به نام پایتخت!
لوکیشن که همان شمال بود. ارسطو هم این بار در نقش عمو اکبر ظاهر شده بود و هما در همان نقش مادر مهربان! فقط تنها تفاوت این فیلم با آن سریال، نقی معمولی بود و بابا پنجعلی!
اما اتفاق جالب و حاشیهساز روز چهارم کاخ جشنواره، «لانتوری» بود. درمیشیان که با «عصبانی نیستم» و حاشیههایی که از همان اختتامیه جشنواره سی و دوم برایش پیش آمده بود، اسم و رسمی به هم زده است، شلوغترین شب کاخ جشنواره را رقم زد تا علیرغم وعدههای مسئولان جشنواره، شاهد هجوم مشتاقین این فیلم از اقصی نقاط شهر به سمت سالن برج میلاد باشیم.
درمیشیان برای فیلم جدیدش سوژه ملتهب و حساسی را انتخاب کرده و تکهپراکنیهای سیاسی هم کم ندارد اما ما باز هم یک بیانیه بر روی پرده میبینیم نه یک فیلم سینمایی! «لانتوری» هم از «عصبانی نیستم» عقبتر است.