
سرویس حاشیه نگاری _ محمد زندی: عباس رافعی، کارگردان ایرانی نخستین کسی بود که در حیطه سینمای بلند به سراغ تصویرسازی از جنایات داعش رفت و فیلمی با عنوان «آوازهای سرزمین من» را کارگردانی کرد. فیلمی که البته مراحل فنی آن طوری انجام شد که به جشنواره هم برسد اما به دلایل مختلف فیلم به جشنواره راه نیافت.
«آوازهای سرزمین من» محصول مشترک ایران و لبنان است و به سفارش مرکز بینالملل صداوسیما و به زبان عربی و با بازیگران لبنانی، سوری و مصری ساخته شده است.
بخش زیادی از فیلمبرداری این فیلم در جنوب لبنان انجام گرفته است ولی بخشهایی از فیلم، شامل صحنههای بزرگ انفجار، در ایران و در شهرستان رباط کریم فیلمبرداری شده است. با رافعی درباره دلایلش برای ساخت فیلم و البته مضمون اثر گفتگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
شما سراغ سوژهای رفتید که از لحاظ سینمایی قاعدتا جذابیت و ظرفیتهای زیادی دارد. دلایل اصلی که به سراغ این سوژه رفتید و فیلم «آوازهای سرزمین من» را ساختید، جنبههای سینمایی بود یا دلایل دیگری برای انتخاب همچین سوژهای با این میزان اهمیت داشتید؟
قبلا هم در سابقه کاریام دو فیلم دیگر وجود دارد که به زبان عربی و در ارتباط با حوادث منطقه است؛ «تولدی دیگر» در جنگ 33 روزه لبنان ساخته شد و فیلم «بیگانگان» که در سوریه ساخته شد و در ارتباط با آوارگان فلسطینی بود. وقتی که این اتفاقات در منطقه افتاد، احساس کردم که هنرمندان باید یک واکنشی در مقابل این موقعیتی که در منطقه به وجود آمده و خطراتش که بیش از پیش جمهوری اسلامی ایران را تهدید میکند، نشان دهند.
واقعیت آن است که وقتی انفعال مدیران فرهنگی و سازمان سینمایی را دیدم احساس کردم که این حرکت باید یک حرکت شخصی باشد و به همین جهت با آقای شریفی تهیهکننده فیلم صحبت کردم.
من اتفاقی آقای ضرغامی را در راهپلههای جام جم دیدم، آن موقع مدیر سازمان بودند. به ایشان گفتم تا داعش از بین نرفته یک فیلمی بسازید و به این شکل منجر شد به ساخت فیلم «آوازهای سرزمین من». بنابراین این موضوع دغدغه شخصی خود من بود زیرا میدانم بعد از این هالیوود میآید و فیلمهایی میسازد که کاملا خودش را از حضور در سازماندهی و تجهیز نظامی این گروه تروریستی مبرا میکند.
در مورد داعش نظر همه در تروریست بودن آن یکسان است به علاوه جذابیتهای سینمایی چنین اثرهایی غیر قابل کتمان است. پس چرا فیلمی در این زمینه ساخته نشد و مدیران استقبالی نکردند؟
متولیان و مدیران فرهنگی ما باید پا پیش بگذارند و فیلمسازان را ترغیب کنند. آنقدر این مدیران فرهنگی دنبال روزمرگی خودشان هستند که غافلند در بیرون از حوزه خودشان چه اتفاقی دارد میافتد. یعنی هنوز این مدیران فرهنگی درگیر خانه سینما هستند که باز بودن و نبودنش هیچ نفعی برای سینماگر ندارد. این در حالی است که سینمای ایران یک زمانی یک سینمای پویا بود که به محض این که یک حرکتی در منطقه اتفاق میافتاد، واکنش نشان می داد. ما هنوز خاطره فیلم بازمانده مرحوم سیفالله داد را در ذهن داریم.
درباره خود فیلم کمی توضیح دهید. داستان فیلم از کجا آمده است؟
این فیلم بر اساس داستان واقعی ساخته شده است. یک روستایی در مرز سوریه و لبنان به اسم رِبله وجود دارد که وقتی داعش به آن هجوم میآورد در روستا یک مراسم عروسی در حال برگزاری بوده که داعشیها عروس آن روستا را به اسارت میبرند. نکتهای که در آن روستا برای همه قابل تحسین و شگفتآور بود این بود که در این روستا یک مقاومت مردمی شکل گرفت. در این روستا مسلمان و مسیحی در کنار هم زندگی میکردند و بعد از این اتفاق مسیحیها و مسلمانها در کلیساها و مساجد جمع شدند، هستههای مقاومت شکل دادند و مقابل داعش ایستادند.
در حقیقت برعکس روستاهای دیگر که وقتی میشنیدند داعش دارد به سمت آنها میآید، روستا را تخلیه و فرار میکردند، مردم روستای ربله ماندند و مقاومت کردند و داعش را عقب راندند. نقش حزب الله در این تشکیل خیلی موثر بود اما این موضوع را در فیلم نشان ندادیم که جنبه حزبی پیدا نکند.
ما از معاونت فرهنگی حزبالله که پسر سیدحسن نصرالله هستند است بهره بردیم. ایشان هم سر صحنه فیلمبرداری حضور داشتند یعنی ایشان راهنماییهای متعددی در زمینه فیلمنامه و فیلمبرداری کردند.
من پیش از هر چیزی تصمیم گرفتم که یک فیلم سینمایی جذاب بسازم تا تماشاچی برود و این فیلم را ببیند. به همین دلیل فیلم در جشنوارههای خارجی مورد استقبال قرار گرفته و جایزه گرفته است.
واکنش رسانهها و جشنوارههای بینالمللی چطور بوده است؟
جشنوارههای خارجی دنبال شعار و فیلمهای تبلیغی نیستند، دنبال این هستند که یک فیلم استانداردهای بین المللی را داشته باشد. برای آنها جنبه هنری فیلم جذاب است. این فیلم توانست چنین کاری کند یعنی توانست در جشنوارههای مختلف حضور پیدا بکند و جایزه بگیرد و این یعنی فیلم در وهله اول سینماست و میتواند یک مخاطب خارجی را جذب کند.
تمام تلاش من این بود که فیلمی برای مصرف داخلی نسازم مثل فیلمهایی که پیشینیان ما ساخته بودند. فیلمهایی در مورد فلسطین و منطقه که فقط در ایران نمایش پیدا میکرد و تمام تلاشم این بود که زبان بینالمللی سینما را به کار بگیرم و این کار را هم کردیم و میدانم که تماشاچی ایرانی هم استقبال میکند.
فیلم داستان جذاب یک دختر و پسر است که قرار است با هم ازدواج کنند، دختر ربوده میشود و حالا پسر در جستجوی عروس گمشدهاش سر از اردوگاههای داعش درمیآورد.
آیا داستان فیلم این کشش را دارد که تماشاچی تا انتهای فیلم در سینما بماند؟
بله؛ ضمن اینکه به بهانه این داستان موقعیت داعش را نیز تحلیل کردیم. مثلا زن را به اردوگاهها بردیم تا وضعیت اردوگاهها را نشان دهیم. در واقع به وسیله نقطهنظرهای زنانه دوربین وارد اردوگاهها میشود.
مرد را در هستههای مقاومت میبریم که هستههای مقاومت رانشان دهیم. بعد اختلافهای بین جبهه النصره و داعش را نشان میدهیم و این در حالی است که این فیلم قبل از جدی شدن اختلافها میان گروههای تروریستی ساخته شده بود. در این فیلم ماجرای حضور تروریستهای اروپایی را نشان دادیم. سعی کردیم که فیلممان چند قدمی جلوتر باشد.
به جنبه دیگری که پرداختیم سلاحهایی بود که دست این افراد است. کسانی که به این ادوات جنگی آشنا باشند، متوجه میشوند دست همه اینها سلاحهای آمریکایی است و همچنین مواد منفجرهای که از اسرائیل میآید.
سال گذشته به فیلم اجازه ورود در جشنواره فجر را ندادند. در حالی که انتظار میرفت مسئولین باتوجه به موضوع حساس آن، از فیلم استقبال کنند اما ظاهرا خیلی مورد توجه مسئولین قرار نگرفته است؟
وزیر فرهنگ آقای جنتی از این فیلم خوشش آمد و دوست داشت در جشنواره باشد اما مدیران میانی متأسفانه مدیرانی کاملا محافظهکار هستند.
موضوع داعش هم محافظهکاری دارد؟
در واقع حس من این بود که میخواهند هوای دوستان فرهنگی خارجی اروپایی خود را داشته باشند و متأسفانه این محافظهکاریشان بلای جانشان خواهد شد. آنها میتوانستند به وسیله این فیلم فخر بفروشند و مباهات کنند که ما یک فیلمی در مورد داعش ساختیم. میتوانستند مدعی باشند سینمای ایران به روز است اما فکر میکنم که آن مدیران فقط توانستند تا نوک بینیشان را ببیند و هیچوقت احساس نکردند که «آوازهای سرزمین من» در حقیقت رسالت فرهنگی آنها است.
من به آنها مدیران خردهروشنفکر میگویم. مدیرانی که روشنفکر هم نیستندو فقط ادای روشنفکری را درمیآورند. این مدیران فکر میکنند اگر یک فیلمی نمایش دهند که ممکن است یک کم جنبه اسلامی و تبلیغاتی داشته باشد، جشنوارهشان دچار خدشه میشود و متهم میشوند به این که اینها دیگر روشنفکر نیستند.
متهم به حکومتیشدن میشوند؟
بله؛ در حالی که حکومت دارد جشنواره فجر را برگزار میکند. یعنی جشنواره فجر یک جشنواره دولتی است ولی در آن خردهروشنفکران جولان میدهند. آسیبی که اینها به ادبیات نمایشی ما زدند، به تئاتر ما زدند، به سینمای ما زدند بسیار زیاد بوده است.
این مدیران میانی که متأسفانه از سینما هم نیستند و از جای دیگر آمدند، یعنی آقای ایوبی، آقای حیدری و آقای فلان از جای دیگر آمدند و در سینمای ایران حضور نداشتند و نمیدانند که سینمای ایران به چه چیزی نیاز دارد. به همین دلیل است که ما با ریزش مخاطب روبهرو هستیم زیرا با یک سری تلهفیلم دارند فیلمهای جشنواره فیلم فجر را برگزار میکنند.