
سرویس پرونده_ هادی عرب: «امروز افرادی که به خاطر فعالیتهای چشمگیرشان در کاهش جمعیت ایران از سوی صندوقهاي بينالمللي تشویق شدند و جايزه گرفتند، ميگويند اتفاقي نيفتاده است و تلاش دارند صورت مسأله را پاک کنند. در حال حاضر اين افراد مسئول رصد جمعيت كشور شدهاند و افرادي كه واقعیتهای آماری را رصد و براي جامعه، کشور و انقلاب بازگو و دلسوزي میکردند بهراحتي كنار گذاشته شدهاند. حتي بعضی از صاحبنظران که در این زمینه استاد دانشگاه هستند، ممنوعالتصویر شدهاند و آنها را تهدید كردهاند كه اگر صحبتي در اين زمينه كنند، از کار برکنار خواهند شد. این چه خفقانی است؟!
مردمسالاری دینی این نیست که فقط در ایام انتخابات نخبگان ما بتوانند آزادانه حرفهای خود را بيان كنند؛ بلکه در هماوردهای علمینيز دو طرف باید بتوانند آزادانه ديدگاههاي خود را بيان كنند تا مردم درباره آنها قضاوت کنند.»
این بخشی از جملاتی است که «حجتالاسلام و المسلمين محمدناصر سقاي بيريا» بر آن تاکید دارند. در ادامه ماحصل گفتگوی ما با او را بخوانید.
همانطور كه مستحضريد، با توجه به هشدارهای کارشناسان جمعیتی مبني بر خطرهاي ناشي از كاهش جمعيت كشور و تأکیدهاي مقام معظم رهبری، سیاستهای جمعیت کشور تغییر کرده است. طی چند سال گذشته فعالیتهای زیادی در سطح دانشگاهها، حوزه و در سطح عام جامعه انجام شده، اما به نظر میرسد این موضوع نیاز به کار درازمدت دارد؛ زيرا حالت موجود، یعنی عدم میل به فرزندآوری و فرزندپروری، به گونهای با فرهنگ مردم عجین شده است. به نظر حضرتعالي نقش حوزه و دانشگاه در اين زمينه چيست؟
پاسخ به این سوال نیازمند بیان مقدماتی است. مفروض میگیریم که مشکل حادی وجود دارد كه این را به ما گوشزد کردهاند؛ یعنی کارشناسان جمعیت استدلالات محکمیبر پایه رصدهای داخلی و بینالمللی دارند که قابل انکار نیست. بنابراین پذیرفته میشود که با یک مشکل جدی مواجه ایم؛ گرچه احساس این مشکل برای بعضیها سخت است. گفته میشود این مشکل سی تا پنجاه سال بعد خود را نشان میدهد و چون زمان نسبتا دوری است، نهادينه شدن اين موضوع در اذهان عمومیبه زمان زيادي نياز دارد. چهبسا عده زيادي نسبت به آن بیخیال باشند و بگویند که فرصت هست تا به مرحله خطر برسیم! البته خود این مسأله هم قابل تأمل است؛ واقعا سی يا چهل سال، زمان طولانیای نیست ما عادت کردهایم كه فقط جلوی پایمان را ببینیم؛ یعنی اگر مشکلی پیش آید، حداکثر یک یا دو سال آینده را میبینیم. بر همين اساس، برخی از مسئولان فقط حیطه زمان مسئولیت خود را میبینند؛ یعنی میگویند تا وقتی من مسئوليت دارم، اشکال بر من وارد نباشد؛ اما وقتی رفتم، هر چه ميخواهد رخدهد. البته این برخاسته از یک روحیه بیمسئولیتی است، وگرنه اگر کسی نسبت به اسلام، کشور و ملت دلسوز باشد، توجه به نسلهای آینده برای او بسیار مهم خواهد بود. بايد براي حفظ حقوق و منافع ملت در آينده از همین حالا اقداماتی انجام شود که وقتی آنها میآیند و ما نیستیم، با مشکلات مواجه نباشند. بيشك اگر در اين زمينه تعلل و سستی صورت گیرد، مردم ما را نخواهند بخشید و در پیشگاه الهی نيز مسئول خواهیم بود.
در این زمينه یکسری مسائل وجود دارد که به تعبير مقام معظم رهبري از جنس گره فکری است؛ یعنی از جنس اقدام نیست بلكه مربوط به روشن نبودن مسأله است. به عبارت دیگر، ابعاد گسترده خطر بازگو نشده است و به همین دلیل با موضوع ساده برخورد میكنند. بنابراین، یکسری کارهای فکری باید انجام شود و اهداف و راهكارهاي مسأله به شكل دقيق تبیین شود.
بخش اول که به نظر میرسد بسيار مهم است، با جهانبینی و مبانی فکری اصیل ارتباط دارد. ابتدا باید پاسخ مناسبی برای این پرسشها پیدا کنیم كه در فرهنگ اسلامیجمعیت چه جایگاهی دارد؟ صرف نظر از شرایط خارجی، آیا جمعیت بهخودیخود امری ارزشمند تلقی میشود؟ و... اگر در پاسخیابی به این پرسشها سستی و کوتاهی شود، بقیه اقدامات تنها اثر روبنایی خواهند داشت؛ اما اگر جنبههای فکری، اساسی و زیربنایی حل شود، این مسأله بهگونهاي اصولی حل خواهد شد.
بخش دیگر مربوط به برخي از علوم دانشگاهي است که از جنس پاسخ به گرههای ذهنی است و جنبه تخصصی دارد. به عبارت دیگر، با اهداف خاص به اين مباحث ميپردازند. رشتههایی مثل جامعهشناسی، روانشناسی، بهداشت و درمان و... . براي مثال، بخش بهداشت و درمان وظيفه دارد سلامت خانواده، مادر و فرزند را تأمین کند. بيشك ضرورت دارد توضیح داده شود سلامت خانواده چیست و چگونه تأمین میشود؛ سلامت فرزند به چه معناست و حدود و ثغور آن چیست؛ سلامت مادران چگونه تعریف میشود و ... با پاسخدهي به این پرسشها، بخشي از گرههاي ذهني باز خواهد شد.
در این موارد نباید صورت مسأله را پاک کنیم و براي مثال بگوییم چون درصدی از مادران در زایمان از دنیا میروند، پس هيچگاه نبايد بارداری صورت گیرد. پاک کردن صورت مسأله در این خصوص، در هیچجاي دنیا عرف نیست؛ بلكه باید تسهیلاتی ایجاد شود و با استفاده از پیشرفتهای دانش پزشکی، شرایطی فراهم شود که مادران اولا هنگام زایمان درد کمتری را تجربه کنند و ثانیا خطر کمتری سلامتی آنها را تهدید کند.
موضوع ديگر پاسخدهي به اين نوع پرسشهاست كه براي مثال جامعه سالم چیست؟ اگر بخواهیم جمعیت 150 میلیون نفر شود، جامعه چه نوع نظامیلازم دارد؟ چه نوع تقسیمات جغرافیایی را باید رعایت كرد؟ چگونه بايد پراکندگی جمعیت را تنظیم کرد؟ و... . اين مسائل بيشتر جنبه فکری خاص دارند.
البته اقتصاد هم در اینجا نقش ايفا ميكند؛ یعنی اقتصاددانان کشور اسلامیباید به این پرسشها پاسخ دهند که جمعیت چه نقشی در اقتصاد دارد؟ نقش زنان از نظر اشتغال و آموزش در اقتصاد چیست؟ چه نوع آموزشهایی در اين زمينه لازم است؟ اگر اشتغال و تحصيل زنان در تضاد با وظایف دیگر آنها قرار گیرد، چه باید کرد؟ اگر فرصتهای شغلی محدودی داشته باشیم، چگونه باید توزیع شوند؟ آیا بهتر است مردان از این فرصتها استفاده کنند یا زنان؟ اینکه میگوییم اشتغال برای زنان خوب و ارزش است، شکل دقیق و مطلوب آن چگونه است؟ آیا زنان باید تماموقت شاغل باشند یا پارهوقت؟ کدامیک با توجه به اهداف جمعی جامعه برای زنان ترجیح دارد؟ یعنی ميتوانيم گزینههای متعددی را بیان کنیم و صاحبنظران اقتصادی در اين زمينه الگو ارائه دهند.
پس از روشن شدن ابعاد مذكور، بخش سوم مطرح میشودكه اقدامات اجرايي مسئولان كشور است؛ یعنی بايد قانون و سیاستهای اجرایی را بهگونهاي تعریف کنند که برایند آنها، رسيدن به جمعیت مطلوب باشد. اگر همه قسمتهای پیشین انجام گيرد، اما به اين بخش توجه نشود، به همه اهداف مورد نظر نخواهیم رسید، اگرچه به بخشی از آنها دست خواهيم يافت. اگر بخواهیم یک مجموعه هماهنگ داشته باشیم، لازم است که این سه بخش بهطور هماهنگ پيش روند.
در این میان وظیفه رسانهها و صدا و سیما که نقش فرهنگسازی و بسترسازی دارند، این است که برای این سه گروه نقشآفرینی کنند و این مسائل را به گوش مردم برسانند. در حقیقت رسانهها به مثابه بستر یک رودخانه عمل میکنند؛ بستری که کارهای علمیدر آن ساری و جاری میشود و به مردم میرسد و در نتيجه فرهنگسازی اتفاق میافتد.
در اين ميان، مسئولان اجرائی، قوه مقننه و حتی قوه قضاییه باید رویکردهایی را تعریف کنند؛ براي مثال، حقوق خانمها را کامل استیفا کنند. اگر کارفرمایی شرایط کار را بهگونهای فراهم میکند که مادر نميتواند به فرزندش برسد، قوه قضاییه باید جلوی این کارفرما را بگیرد. این کار شبیه کار امیرالمومنین (ع) است که فرمودند: «مظلوم نزد من قوی است، تا اینکه حق او را از ظالم بستانم، و ظالم نزد من ضعیف است، تا حق را از او بستانم». قوة قضاییه در این خصوص نقش روشن و برجستهای خواهد داشت.
قدم بعدی در این زمینه را بايد نهادهای فرهنگی عام مانند سازمان تبلیغات و حوزههای علمیه و ... بردارند. پس از انجام همه اين كارها، در نهایت اين خود مردم هستند که وقتی مسأله را فهمیدند و هدف را خوب درک کردند، مسئولیت و تکلیف خود را ميشناسند و بدان جامه عمل میپوشانند. بنده معتقدم حوزه علميه و عالمان دینی میتوانند در بخش اول ایفای نقش کنند؛ به خاطر ارتباط نسبی بیشتری که با مردم دارند، میتوانند دستاوردهای دیگر بخشها را در جامعه ترویج کنند. براي مثال اگر مجموعه اسلايدهايي شامل مسائل بهداشتی، ایدئولوژیکی، اقتصادي و... تهيه شود، یک عالم دینی میتواند این مجموعه را برای گروههاي مختلف توضیح دهد. البته هر گروهی باید به شکل تخصصی وظیفه خود را به عهده گیرد و انجام دهد. اما هر گروه تخصصي ميتواند به گروههاي ديگر نيز كمك كند. براي نمونه، يك پزشک ميتواند افزون بر مسائل بهداشتی و پزشكي، به مبانی ارزشي اين مسأله نيز اشاره كند و خطرهاي ناشي از بيتوجهي به اين بخش را به مردم يادآور شود. در حقیقت ميتوان گفت، هر کسی در این زمینه فعال میشود، باید ضمن تأكيد و تمركز بر بخش تخصصي خود، به ابعاد ديگر اين مسأله نيز توجه كند.
مقام معظم رهبری، بر اقناع فکری نخبگان جامعه تأكيدي خاص داشته و دارند. تعبير ایشان اين بود که اگر نخبگان قانع شوند، تغییرات جمعیتی سهلتر انجام ميشود. با توجه به بينرشتهاي بودن اين موضوع، نياز است نخبگان رشتههاي مختلف در اين زمينه اقناع شوند. چطور میتوان به این مهم دست یافت؟
نکتهای که حضرت آقا بر آن تاکید داشتند این بود که پیشزمینه فکری، ایدئولوژی و عقیده افراد دین دار اين است كه اسلام، قرآن، پيامبر و هر آنچه از اهل بیت(ع) به ما رسيده، حق است. بر اين اساس، اگر براي آنان بيان شود كه اسلام چنين چيزي ميخواهد، تكليف شرعي بر گردن آنهاست و با توجه به پیشزمینه قوی اعتقادی، اقدام خواهند کرد؛ اما نخبگان فکری در رشتههای مختلف دانشگاهي توقع دارند که هر کاری که به آنها گفته ميشود، دلیلش نيز بيان شود.
خدای متعال در سوره یوسف به پیامبر گرامیاسلام میفرمایند: «قُلْ هَـذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی؛ بگو این راه من است که از روي بصيرت به سوی خدا دعوت میکنم؛ هم من و هم آنهایی که جانشین من خواهند شد، یعنی ائمه (ع).» بنابراين، این یک مسأله اسلامیاست که وقتی احکام دین را بیان میکنید، ادله آن را نيز برای مردم بیان کنید؛ گرچه کسانی هستند که اگر بدانند اسلام این را میگوید، با توجه به اینکه اصل دین، قرآن، پیامبر (ص) و ائمه (ع) را پذیرفتهاند، به آن عمل میکنند و هیچ اشکالی هم ندارد زيرا اساس آن، پایههای عقلانی مسأله است. گرچه این اشکالی ندارد، اما روش اسلام این است که در مباحث ادله را هم بیان کنند. براي مثال، روایاتی درباره ادله سنن داریم؛ مانند اينكه چرا باید نماز بخوانیم،چرا باید روزه بگیریم، فلسفه نماز و روزه چیست؟ قطعا اين روايات، اطمینان بیشتری برای آن کسی که میخواهد اين کار را انجام دهد، بهوجود میآورد.
اتفاقا موضوع جمعيت، فضایی است که دشمنان اسلام در آن شبهافكني ميكنند. براي مثال ميگويند اسلام اين ديدگاه را اشتباه بيان كرده است، زيرا افزایش جمعیت با رفاه و سطح بهداشت در تعارض است. به همين دليل باید با استدلال پاسخ داد و به تعبير مقام معظم رهبري باید گرههای فکری را باز كرد. براي مثال، براي يك پزشك بايد مسائل مربوط به مسائل بهداشتی و خانواده با استدلال بيان شود تا او قانع شود. در جلسهاي كه با برخي از متخصصان بهداشتي، پزشكان و ماماها داشتیم، وقتي توضيحاتي در اين زمينه داده شد، افراد حاضر قانع شدند و برخي از آنها گفتند ما پيشتر مخالف افزایش نسل بودیم، اما امروز قانع شدیم. بنابراین، در فرایند فرهنگسازی، بايد اقناع نخبگان را یکی از کارهای مهم تلقی کنیم. اقتصاددانان، پزشکان، دانشگاهیان و دانشجويان بايد اهداف این فعالیت باشند. بر همين اساس، دانشمندان و نخبگانی که مسأله برایشان روشن است و ميتوانند ديدگاههايي علمي در اين زمينه ارائه دهند، مسئولیت بزرگی در اين زمينه دارند. زيرا نخبگان، از اشخاصی مانند خود بهتر اين مسأله را میپذیرند. یعنی متخصصان هر يك از رشتهها كه اطلاعاتي در حوزه جمعيت دارند، بهتر ميتوانند همكاران خود را قانع كنند تا اينكه افراد ديگر بخواهند اين مسأله را بيان كنند.
پس از اين كه مسئولان كشور از وظايف خود آگاه، و نخبگان جامعه نيز اقناع شدند، نکتهای که در این میان مطرح میشود اين است كه تصميمگيرندة نهايي مردم و خانوادهها هستند؛ اما متاسفانه خروجي سبک زندگی كنوني مردم متأثر از عوامل متعددي مانند تبعيت از فرهنگ و سبك زندگي غربی، آداب و رسوم نادرستی که به تدریج شکل گرفته، عدم پایبندی به آموزههای اسلامیو دلایل متعدد ديگر به سمت کاهش جمعیت است و بيشك تغییر آن نيز دشوار و زمانبر است. در این میان، چه باید کرد تا اهداف موردنظر زودتر تحقق يابد؟
سبک زندگی در یک جامعه بهتدریج شکل میگیرد. در طول دهها سال قبل از انقلاب، برنامهای براي ایجاد تغيير سبك زندگي صورت گرفت و در این میان عدهاي به شكل كاملا حسابشده اين هدف را دنبال میکردند. اکنون که مينگريم، درمييابيم كه در دهها زمينه اهداف خود را دنبال كردهاند كه بخشی از هر كدام از آنها، هدف کاهش جمعیت را تامین میكرده است. آنها همه عوامل را به کار گرفتند تا به این هدف دست يابند. اگر در مقطعی سقوط در رشد جمعیت را شاهد بودیم، یک علت تامه قوی داشت که البته تنها یک علت نبود بلكه مانند قطرات باران که یک مرتبه به سیل تبدیل میشوند، يكسري اقدامات جزئی در كنار هم جمع شدهاند تا ما را به اين وضعيت رساندند.
بيشك سبک زندگی هم دیر پدید و هم دیرتغییر است؛ یعنی تغيير سبک زندگی به زمان نياز دارد؛ زيرا در اين حوزه با عادتها مواجهايم؛ حتی اگر گرههاي ذهنی باز شود، عادتها همچنان فعال است. پس بايد فعالیتهایی براي تغيير اين عادتها انجام دهیم. اين كار سخت است، اما نباید ناامید شد. عدهاي با بيان سختيهاي اين مسير، بهدنبال نااميد كردن هستند. به باور اين طيف، مردم به اين نوع سبك زندگي عادت کردهاند و بايد همين مسير را طي كنند و نبايد در اين زمينه هيچ اقدامیانجام داد. در پاسخ باید گفت، اسلام یک دین و مکتب، سبکساز است.
پیامبر اسلام(ص) 13 سال در مکه و 10 سال در مدينه و در مجموع در طي 23 سال توانست آداب و رسوم جاهلي و خرافات رايج بين آنها را كه به سبک زندگی تبدیل شده بود، محو کند و یک سبک زندگی اسلامیرا رواج دهند. پس ميتوان این کار را انجام داد اما نياز به همتي والا دارد. مسأله سبک زندگی بیشتر جنبه ترویجی و تبلیغی دارد؛ متأسفانه در آگهیهای تجاری و تلويزيوني، سبك زندگي مرفه ترويج ميشود، مانند نشان دادن خانهاي كه چند هزار متر فضا دارد و فقط مبلمان آن دارای چند صد میلیون تومان ارزش است. تبليغ اين نوع الگوها بهطور غیرمستقیــم، سبک زندگی نامناسب را به مردم القا میکند. بنابراين، اگر در آگهیهای تجاری شکلهای صحیح سبك زندگي ترویج شود، بسيار تأثيرگذار خواهد بود. گرچه روش اصلی اسلام تکیه بر دلیل و برهان است. اگر كسي از روي بصيرت دريابد كه مسير پيموده شده اشتباه بوده است، بيشك براي اصلاح آن مسير تلاش خواهد كرد. یکی از ویژگيهای پیامبر(ص) كه در قرآن بدان اشاره شده، تکیه بر دلیل و برهان بوده است. یعنی وقتی ذهن مردم روشن شود، کاملا آماده میشوند كه سبک زندگیشان را تغيير دهند.
بخش عمدهای از کار دشمنان ما، تلقین است. آنها حتی از طريق پیامهای ضمنی نيز اين كار را دنبال ميكنند. چهبسا پیامهای ضمنی مؤثر باشد، اما آگاهانه نیست. درصد و ضریب تأثیرگذاری اين نوع پيامها كم است. مانند اينكه در ضمن یک موزیک، تبليغ كالايي با صداي آهسته خوانده شود. اين صدا بهطور كامل شنيده نميشود، ولی به شكل غیرمستقیم در ذهن فرد نقش ميبندد. وقتی فرد به فروشگاه ميرود و جنس را میبیند، ناخودآگاه آن تبلیغ او را به سمت كالا سوق ميدهد؛ اما گر قانع شود که این کالا مضر است، ديگر آن را نميخرد؛ يعني آگاهی و شناخت میتواند بر همه تلقینها فائق آيد.
اگر روحانیت و صاحبان فکر جنبههای ارزشی و ایدئولوژیکی مسأله را برای مردم و نخبگان به درستی بیان کنند، پیامهای ضمنی كنار میروند و تأثیرگذاری عمیقی در جامعه برجاي خواهند گذاشت. مدتي برنج خاصی را بهطور مرتب تبلیغ میکردند اما وقتي مردم فهمیدند مادهاي سمي در توليد آن بهكار ميرود، دیگر آن را نخریدند، با اینکه تبلیغات آن ادامه داشت؛ يعني بهرغم اينكه پیامهای ذهنی و تبلیغاتی ادامه داشت، وقتی آگاهی و شناخت به وجود آمد، ديگر آن را نخريدند.
بنابراين تغییر سبک زندگي بسیار مهم و یک کار جمعی و نيز سخت است؛ ولی شدنی است و باید همه با همكاري همديگر اين هدف را به پيش ببرند. بايد یک بازه زماني ده تا پانزده ساله را در نظر بگیریم و هدفگذاری کرده و به سمت اهداف حركت كنيم. در بحث سبک زندگی اشتغال و آموزش زنان بسيار مهم است. اين موضوع به خودی خود هیچ اشکالی ندارد و اسلام هم با کار کردن و آموزش زنان در خارج از منزل مخالف نیست و بلکه آن را ترویج هم میکند: «طلب العلم فریضةٌ علی کل مسلم؛ طلب علم بر هم مسلماني، اعم از زن و مرد واجب است.» اما اين كار بايد به نوعي انجام گيرد كه با اهداف عالی اجتماعی و استراتژیک جامعه در تضاد نباشد. يعني با در نظرگرفتن مواردی بايد سبک زندگی را تعدیل کنیم تا مادران هم بتوانند وظایف فرزندآوري و فرزندپروي خود را انجام دهند و هم بتوانند به فعاليتهاي اجتماعي خود برسند. عدهاي ميگويند سبک زندگی موجود را نميتوان تغيير داد؛ يعني از همان ابتدا نااميد هستند. برخي ميگويند بايد سبك زندگي را تغيير داد، اما نبايد هيچ تغييري در وضعيت اشتغال و آموزش زنان ايجاد كرد و باید به همين شكل باقي بماند. بههر حال، بايد در مسئلة اشتغال تعادل ايجاد كنيم.
يكي از مراكز اصلي دانشگاهي و رصدكننده تحولات جمعيتي كشور، مؤسسه مطالعات و مديريت جامع وتخصصي جمعيت كشور است. رئيس سابق اين مركز و نيز اعضاي هيئت علمي آن، از جمله مسئولان اصلي در ارائه هشدارهاي جمعيتي بودند. با توجه به تغيير و تحولي كه در مديريت اجرايي كشور صورت گرفته است، رياست اين مؤسسه نيز تغيير يافته و گويا مسئولان جديد اين مركز با سياستهاي افزايش جمعيت چندان موافق نيستند. تحلیل شما در خصوص چيست؟
قبل از پاسخ به این سوال باید تاکید کنم که موضوع جمعيت، مطالبه مستقیم مقام معظم رهبری است. خطر کاهش جمعيت در كشورمان مانند روز روشن است. كارشناسان اين حوزه نيز بر اساس واقعيتهاي موجود و آمارهاي رسمي داخلي و بينالمللي هشدارهایی دادهاند؛ حتي برخي از سياستمداران غربی نيز اظهاركردهاند كه در مورد ايران خيلي نگران نباشید و تا ميتوانيد مذاكره با آنها را طولاني كنيد تا خودشان از درون دچار فروپاشي شوند؛ زيرا وضعيت جمعيت کشورشان به نفع آنها نيست. با اين شرايط، چطور ممکن است عدهاي در داخل کشور اصل مسأله را منكر شوند و دادههای متفاوتی را به سازمانهای بینالمللی اعلام کنند و بگویند که آمارهای قبلي اشتباه بوده است. در حالی که آنها آمار رسمیکشور بوده است و الان نيز همه آمارهای موجود بيانگر این است که ما به سمت یک پرتگاه جمعیتی در حال حركتيم.
ما اسنادی داریم که نشان ميدهد برخي سازمانها و صندوقهای بینالمللی مثل یونیسف و صندوق جمعیت که فعالیتهای مربوط به کاهش جمعیت را تعقیب میکنند، برای پیشگیری از بارداری در داخل کشور هزینههایی را پرداخت کرده و همچنان میکنند. اسناد موجود بهروشنی نشان میدهد که آمریکا پشت قضیه است و آنها معتقدند كه افزایش جمعیت کشورها در درازمدت با منافع استراتژیک آمریکا سازگاري ندارد. بنابراین، رويكردشان اين است كه بهطور كاملا نرم و با پوشش علمیروند كاهش جمعيت را دنبال كنند. آنها به اين مسأله جنبه سیاسی ندادهاند تا حساسيتي ايجاد نشود و به همين دليل صندوقهای فعال در اين زمينه را ايجاد و پشتيباني ميكنند. در حقیقت، خود آمریکا آنها را تغذیه میکند. منتهی با یک واسطه اين كار را انجام ميدهد.
اخیرا صندوق جمعیت سازمان ملل یک سمینار مشترک با وزارت بهداشت برگزار کرد. افرادی که به خاطر فعالیتهای چشمگیرشان در کاهش جمعیت ایران از سوی صندوقهاي بينالمللي تشویق شدند و جايزه گرفتند، ميگويند اتفاقي نيفتاده است و تلاش دارند صورت مسأله را پاک کنند. در حال حاضر اين افراد مسئول رصد جمعيت كشور شدهاند و افرادي كه واقعیتهای آماری را رصد و براي جامعه، کشور و انقلاب بازگو و دلسوزي میکردند بهراحتي كنار گذاشته شدهاند. حتي بعضی از صاحبنظران که در این زمینه استاد دانشگاه هستند، ممنوعالتصویر شدهاند و آنها را تهدید كردهاند كه اگر صحبتي در اين زمينه كنند، از کار برکنار خواهند شد. این چه خفقانی است؟! اگر صرف اختلاف سلیقه بود، هيچ اشکالی نداشت. براي مثال، ساختمان نيمهكارهاي را در نظر بگيريد كه معماري موفق و دقيقی داشته است. حال اگر مهندسي جدید با سليقهاي متفاوت همان كار را ادامه دهد، هيچ مشكلي پيش نميآيد اما اگر مهندس جايگزين اصل نقشه را قبول نداشته باشد، اين كار چه توجيهي خواهد داشت؟! متأسفانه برخي افرادي كه تصمیمگیرنده کلی و سطح کلان هستند، این رویکرد را قبول ندارند و منکر اصل مسأله هستند و صورت مسأله را نيز پاک میکنند و اين خیلی خطرناک است؛ اگر واقعا این آقایان به نقد آزاد معتقدند، ما حاضر به مناظره هستيم. افراد صاحبنظر بیایند در مناظرههاي تلویزیونی شركت كنند، نه اينكه بهصورت پلیسی این کار را دنبال كنند، یعنی يك صاحبنظر و استاد دانشگاه را تهديد كنند كه اگر در اين زمينه صحبت كنيد، بركنار خواهيد شد! عجيبتر آنكه، بهرغم در پيش گرفتن اين رويكرد، شعار آزادی بیان هم سرميدهند؛ پشت پرده میگویند اگر کام از کام بردارید شما را بيرون ميكنيم و در پشت بلندگو دم از آزادي بيان ميزنند. در عمل خفقاني ايجاد ميكنند كه كسي جرئت حرف زدن نداشته باشد و در ظاهر مدعي آزادي بيان هستند. بيشك مردم اين رويكردها را برنمیتابند. معتقدم، این رويكرد با اصول انقلاب اسلامي ناسازگار است.
ما مدعي مردمسالاری دینی هستيم. معناي مردمسالاری دینی این نیست که فقط در ایام انتخابات نخبگان ما بتوانند آزادانه حرفهای خود را بيان كنند، بلکه در هماوردهای علمینيز دو طرف باید بتوانند آزادانه ديدگاههاي خود را بيان كنند تا مردم درباره آنها قضاوت كنند. نه اینکه طرف مقابل را با اقدامات پلیسی خاموش کنند. اينكه مقام معظم رهبري درباره مسأله جمعیت قانع شدند، بدين معناست كه در وراي اين مسأله كارهاي علمي دقيقی انجام گرفته است. ايشان در بیش از ده سخنرانی درباره این مسأله اظهار نگرانی شديد كردند. ايشان فرمودند وقتی به مسأله جمعیت ميانديشم، تنم میلرزد. چرا به اين مرحله رسيدهايم؟ آیا افکار عدهای به این معناست که مقام معظم رهبری اشتباه ميکنند؟! همه ما مقام معظم رهبری را میشناسیم و ميدانيم كه بر اساس كارشناسيهای دقیق، ديدگاههاي خود را بيان ميكنند. عدهاي اگر مخالف اين مسألهاند، ديدگاههاي كارشناسي خود را بيان كنند، نه اينكه با کار پلیسی مخالفان را خاموش كنند. اما متأسفانه شاهد اين مسألهايم و اين روند بسیار نادرست و غيرقابلقبول است.
بيشك این کارها در آينده سر باز خواهد كرد و مردم در انتخابهاي خود تجدیدنظر خواهند کرد. اگر اين افراد ميخواهند سابقه خوبی در اجرا داشته باشند، باید بتوانند مردم را قانع کنند نه اینکه مردم را نسبت به مسائل بیخبر نگه دارند و بعد با عوض کردن گستردة مسئولان و کنار گذاشتن افراد دلسوز، کار را به جایی برسانند که مقام معظم رهبري نيز به آنها تذكر دهند. این رویکرد کلی که اجازه ندهند مخالفان يا منتقدان صحبت كنند و اگر هم صحبت كردند، آنها را به بیسوادی يا نداشتن شناسنامه متهم كنند، رویکردی نیست که برای مردم قابل قبول باشد. به يقين مردم اين مسأله را میفهمند که این رويكرد، سياست یک بام و دو هواست و امیدواریم که مسئولان اجرایی به خود آيند و این روند را اصلاح کنند.