![](/themes/snn/image/iribmap_new.jpg)
به گزارش حلقه وصل: مینا فرقانی، خبرنگار فرهنگی در یادداشتی نوشت: شاید موفقیت سال گذشتهٔ «پرویز» و اقبال فراوان به این فیلم باعث شد امسال دو فیلم فوتبالی در جشنوارهٔ فیلم فجر داشته باشیم.
«محمدابراهیم عزیزی» در اولین ساختهٔ سینمایی خود با نام «بازی را بکش» به سراغ یکی از مهمترین و حساسترین موضوعات فوتبال ایران رفته است: فساد، تبانی و شرطبندی در دستههای پایین فوتبال. موضوعی که بهویژه در سالهای اخیر بارها بحثبرانگیز شده و حدود ۱۱ سال پیش نیز یکی از موضوعات مستند تلویزیونی «شوک» بود.
جسارت در سوژه، ضعف در پرداخت و پایانبندی
انتخاب این سوژه جسورانه است و باید آن را به عنوان یک نقطهٔ قوت فیلم در نظر گرفت. عزیزی با اشاره به پشت پردهٔ فوتبال، تلاش کرده تصویری تلخ و نگرانکننده از این ورزش پرطرفدار ارائه دهد.
او با الهام از یک داستان واقعی، مسیر یک فوتبالیست پیشکسوت (موسی) را روایت میکند که در جستوجوی حقیقت مرگ برادرش، با فساد ساختاری در فوتبال ایران مواجه میشود. اما مشکلی که «بازی را بکش» را از یک فیلم ماندگار در این ژانر دور میکند، ضعف در پرداخت، بازیهای ضعیف و پایانبندی ناامیدکنندهٔ فیلم است.
فیلمنامهای که نمیدرخشد
با اینکه فیلم از قاببندیهای زیبا از طبیعت شمال ایران بهره میبرد و لحظاتی چشمنواز را خلق میکند، اما در بخش کارگردانی و اجرا، ایدهٔ جدید و خلاقانهای ارائه نمیشود.
اگرچه قصه در دقایق آغازین ضربهٔ خوبی به مخاطب میزند و او را با خود همراه میکند، اما روایت داستانی فیلم، بهویژه در میانه، بیش از حد کشدار و کند است. اطلاعاتی که مخاطب میتواند در زمانی کوتاه دریافت کند، در قالب سکانسهای اضافی و گفتوگوهای بدیهی ارائه شده است.
شخصیتهای فرعی کمجان
از سوی دیگر، شخصیتپردازیها بهدرستی شکل نمیگیرند. موسی بهعنوان شخصیت اصلی فیلم، با وجود تلاشهای فیلمنامهنویس برای نشان دادن او بهعنوان یک قهرمان تنها که در برابر فساد ایستاده، به درستی پرداخت نمیشود و حس تنهایی و درگیری درونی او به درستی به مخاطب منتقل نمیشود تا همدلی او را برانگیزد. سایر شخصیتها، مثل همسر مقتول و سرمربیان تیم، عملاً به تیپهای کلیشهای بدل شدهاند که تأثیر چندانی در پیشبرد داستان ندارند.
شخصیتهای فرعی نیز مشکلسازند. از همسر مقتول گرفته تا سرمربیان تیم، همه به طور اغراقآمیز اما بدون پرداخت باورپذیر درگیر فساد هستند. چنین رویکردی باعث میشود که فیلم، فساد را بهعنوان قاعدهای مطلق و همهگیر معرفی کند که هیچ استثنایی در آن وجود ندارد.
بازیهای تکراری و باورناپذیر
در بخش بازیگری، محسن کیایی تنها بازیگری است که در نقش خود باورپذیر ظاهر میشود. حضور او در نقش برادر مقتول، تأثیرگذار است. تلاش تحسینبرانگیز او برای دیالوگ گفتن به لهجهٔ گیلکی نیز نتیجهٔ شایستهای داشته و بازیاش را ناخوشایند نکرده است.
اما سایر بازیگران، اجرای قدرتمندی ندارند. «هدی زینالعابدین» چیزی فراتر از نقشهای قبلیاش ارائه نکرده و «محمد بحرانی» میتوانست با بازیگری غیرچهره جایگزین شود. بازی کمرمق این دو شخصیت مهم، بهخصوص در سکانسهای احساسی و درگیریهای موسی، به فیلم ضربه زده است.
فیلمی که فساد را قاعدهای مطلق معرفی میکند
یکی از مهمترین نقدهایی که به «بازی را بکش» وارد است، نگاه یکسویه و مطلق فیلم به فساد در فوتبال ایران است. فیلم نشان میدهد که فساد نهتنها در سطوح پایین فوتبال شهرستانها، بلکه در لایههای مدیریتی هم وجود دارد.
اما مشکل اینجاست که فیلم بدون هیچ استثنایی، تمام ارکان فوتبال را آلوده و نهادهای نظارتی را بیاثر نشان میدهد. در دیالوگ موسی که میگوید «کثافت همه چیز رو گرفته» این نگاه افراطی کاملاً مشخص میشود.
چنین روایتی باعث میشود که فیلم نهتنها بازدارنده و آگاهکننده نباشد، بلکه به یأس و سرخوردگی اجتماعی دامن بزند. این در حالی است که فوتبال، یکی از حوزههایی است که همچنان بین جوانان ایرانی محبوبیت و انگیزه ایجاد میکند. اما فیلم، با نگاهی که هیچ روزنهٔ امیدی در آن وجود ندارد، تمام درها را به روی اصلاح و تغییر میبندد.
رویکرد کلیشهای به مسئلهٔ حضور زنان در استادیوم
فیلم در برخی لحظات تلاش میکند که خود را به عنوان اثری دغدغهمند نسبت به مسائل اجتماعی معرفی کند. یکی از این تلاشها، پرداختن به موضوع ممنوعیت حضور زنان در استادیومها است. اما این موضوع نه تنها در بطن داستان قرار ندارد، بلکه به شکلی کلیشهای و ناکارآمد مطرح شده است.
ضمن آنکه در سالهای اخیر حضور زنان در استادیومها ممکن شده و حواشی پر سر و صدایی هم داشته است؛ پس پرداختن به این موضوع، آن هم به شکلی که فیلم انجام داده، نشان از همگام نبودن فیلمساز با اخبار روز جامعه دارد و سطحی و غیرمؤثر به نظر میرسد.
پایانی که امید را در نطفه خفه میکند
اما شاید بزرگترین مشکل فیلم، پایانبندی آن باشد. داستان فیلم، که میتوانست با یک پایان باز و معنادار تمام شود، به شکلی بسته و ناامیدکننده به پایان میرسد.
در پایان، موسی که برای کشف حقیقت تلاش کرده، به سرنوشت تلخی دچار میشود. این پایانِ بسته و تاریک، این پیام را به مخاطب میدهد که هیچ راهی برای اصلاح وضعیت وجود ندارد و هرگونه تلاشی برای افشای فساد و مبارزه با آن، محکوم به شکست است.