به گزارش حلقه وصل، اتین بالیبار فیلسوف فرانسوی از چهرههای برجسته پسامارکسیسم در دوران معاصر است، نژادپرستی از مهمترین دغدغههای فکری او است و هشدار میدهد که ترکیب این گرایش فکری با بازگشت تمایلات ملیگرایانه و اوجگرفتن سیاستهای شبهفاشسیتی آینده نگرانکنندهای را برای ما رقم خواهد زد.
بازگشت شکلهای فاشیستی در عرصه سیاست
وی با بیان اینکه نمیتوان یک اصطلاح تقسیمبندی ساده میان رنجکشیدگان و استثمارکنندگان انجام داد، گفت: گفتمانها میل به آن دارند که ناهمگنی سهمگینی را که در وضعیتی که زمینهساز وقوع خشونت است وجود دارد، کمرنگ و مبهم کنند، حرف من فقط درباره بازگشت ملیگرایی یا نامداراگری دینی و امثالش نیست، من با دلواپسی بسیار معتقدم که شاهد بازگشت شکلهایی فاشیستی از سیاستورزی هستیم که کاملاً یکسان نیستند، اما اشتراکات زیادی دارند.
بالیبار بیان داشت: وقتی رهبری مثل ترامپ را میبینید که برای جماعت خطابه میکند و آنها را به هیجان میآورد، افرادی که در این جماعتاند به یک معنا مفلوکترین و فقیرترینهای مردم نیستند، اما ثروتمند هم نیستند. تحریک آنها علیه خارجیها، رسانهها و نظام حقوقی گویا بازآفرینی همان چیزی است که در موسولینی، هیتلر و برخی چهرههای دیگر دیدهایم.
وضعیت کنونی مستلزم واکنشی دلهرهآورتر است
وی ادامه داد: بنابراین این وضعیت مستلزم واکنشی دلهرهآورتر است، واکنشی که تنه به تنه آن مسأله بندگی داوطلبانه میزند. مارکسیسم سنتی به این حالت «آگاهی کاذب» میگوید، اما من به طور کامل موافق این رویکرد نیستم چون تبیینی طبقاتی را پیش میکشد که در باب فرآیندهای فاشیستی خوب جواب نمیدهد.
این فیلسوف فرانسوی با طرح این سؤال که چرا تودههای مردم، مقابله با دشمنان تخیلی را به دشمنان واقعی ترجیح میدهند؟ تصریح کرد: دوستم آلن بدیو توضیح بسیار سادهای برای این قضیه دارد. او میگوید چون ایده کمونیسم به قدر کافی روی صحنه نیست، ایدهها و بازنماییهای فاشیستی اوج میگیرند و ایدههای سوسیالیستی و کمونیستی غایب هستند، آن بعد طبقاتی بیتردید بسیار مهم است، ولی مسائل کلیدی دیگر از قبیل نژاد و مسائل اخلاقی درباره روابط دو جنس هم مهم هستند.
دگرگونی اخلاق شیوههای سنتی قانونگذاری را تهدید میکنند
وی افزود: دگرگونی اخلاق و دنیا گویا شیوههای سنتی تقنین را تهدید میکنند. در این ایام عدم اطمینان اقتصادی در کار است و مرز میان فرهنگها دارد کمرنگ میشود و تمدنها هم فشار روی افراد برای دفاع از خودشان در بازار سرمایهدارانه را افزایش میدهند. این شرایط اضطراب بسیار عمیقی میآفریند.
دموکراسی رژیمی با ثبات نیست
بالیبار با اشاره به استفادهاش از عبارت «آزمایشگاه دموکراسی» در کتاب «مردم اروپا» گفت: امیدوارم هیچجا نگفته باشم که اروپا الگوی دموکراسی است، من با ژاک رانسیر و دیگران موافقم که دموکراسی رژیمی با ثبات نیست، دموکراسی نوعی گرایش است، شبکهای از رابطه میان نیروها، دموکراسی تعادلی شکننده است که البته باید نهادینه شود، اما نمیتوان گمان کرد نهادهایش آمدهاند که بمانند.
2 اشتباه امپریالیسم اروپا در مقابل گفتمان آمریکایی «دنیای آزاد»
وی ادامه داد: تمام توجیهی که برای امپریالیسم اروپا یا جایگزین یا جانشینی اروپایی برای گفتمان آمریکایی «دنیای آزاد» آورده میشد، بر پایه دو ایده غلط بود. اول آنکه ما اروپاییان دموکراسی را اختراع کردهایم و دوم آنکه ما حافظ امر مدرن بودهایم و آن را به همه دنیا عرضه میکردیم تا اگر وارد و تحمیل هم نشد، پیروی شود.
این فلیسوف فرانسوی اظهار داشت: در سوی دیگر، با گرایشهای دموکراتیکسازی که دنبال رهایی از الگوهای اروپایی هستند نیز همذاتپنداری نمیکنم. به نظرم، آن گفتمانی که ساختارهای دموکراتیک و حقوق شهروندان را بر اساس ابزارهایی ناب و ساده توضیح میدهد تا سلطه اروپا بر دنیا را بپوشاند و توجیه کند، اصل مسأله را در نظر نمیگیرد. برای همین از اصطلاحاتی مثل «آزمایشگاهها» و «کارگاهها» استفاده کردم.
جهان مرزها به یک آزمایشگاه دموکراسی تبدیل شده است
وی افزود: منظورم این واقعیت بود که دیگر نمیتوان مرز را نوعی وضعیت تاریخی و برآمده از حیات سیاسی تلقی کرد؛ بلکه مدیریت مرز، محدودیتهایی روی مردم تحمیل میکند، مردم شاید بتوانند مرزها را ابداع و دموکراتیک کنند که این کار ظاهراً غریب است اما روزبهروز نقش محوری بیشتری در دنیای ما مییابد و ما میرویم که همین امر را در اروپا و مدیترانه ببینیم، اینکه جهان مرزها به یک کارگاه یا آزمایشگاه دموکراسی تبدیل میشود.
نویسنده کتاب «مردم اروپا» ابراز داشت: آنچه گویا واقعیت دارد عدمتوازن شدید قدرت و سطح نهادهای دولتی و مرکزی در جوامع دموکراتیک سنتی است. این وضعیت یا به معنای آن است که سر دوراهی تنش، تردید یا عدماطمینان هستیم یا اینکه مسأله درست طرح نشده است.
وی گفت: اروپا یک مسأله پراگماتیک و سیاسی است. من در آموختههای فکریام چنان متأثر از گردش ایدههای میاناروپایی هستم که بخشی از هویتم (سیاسی و فکری) شده است. این یعنی توجیه و تبرئه دیدگاه اروپایی، به جای یک دیدگاه ملیگرایانه محض. این نکته امروزه بسیار مهمتر هم شده است چون با گرایشهای پوپولیسم جدید، گرایشهای ملیگرایانه در حال اوج گرفتن هستند و این گرایشها صرفاً در عرصه نظری باقی نمیمانند، بلکه افراد را هدف میگیرند.
شاهد ظهور یک گفتمان اروپایی طردگرا هستیم
بالیبار با بیان اینکه عمیقاً آگاهم که اروپا همان دنیا نیست و مسائلی بنیادین مانند نژادپرستی وجود دارند که اروپا را جایگزین ملت میکنند، تصریح کرد: این شاید وضعیت را وخیمتر کند، جنبش بیگانههراس پاناروپایی هماکنون به واقع بر مبنای ایدهای سودگرایانه خلق میشود و با اوجگیری احساسات علیه پناهجویان و مسلمانان شاهد ظهور یک گفتمان اروپایی طردگرا هستیم.
وی با تأکید بر اینکه نباید ایدهآل اروپایی را به منزله امر جهانشمول به رسمیت شناخت، ادامه داد: در غرب به طور عمومی، همچنین در کل بلاد اسلامی در قالب یکتاپرستی دینی یا گفتمان حقوقبشر که آشکارا در فرمی جهانشمولگرایانه جای میگیرد، اینگونه جهانشمولگراییها همیشه با هم در مناقشهاند. این مناقشه هم پایان ندارد چون در حال حاضر از همه جهانشمولگراییهایی که ممکن است پدیدار شوند، خبر نداریم.
منبع: ترجمان