به گزارش حلقه وصل، با هجوم امواج شبهات و اشکالات مکاتب التقاطی و غیروحیانی پس از انقلاب اسلامی و مضاعف شدن این هجمهها در سالهای اخیر شایسته است نخبگان حوزه و دانشگاه بررسی ادله عقلی و نقلی بحث پراهمیت حکومت اسلامی و ولایت فقیه را با نگاهی نو و متناسب با فضای جدید جامعهی جهان اسلام و جامعهی جهانی مورد بررسی و کنکاش قرار بدهند. در همین راستا سلسله دروس استاد آیتالله محسن اراکی دبیرکل مجمع تقریبب مذاهب اسلامی میتواند ارائه دهنده بینشی نو و دقیق در این باب باشد.
*اهمیت مسأله «ایذاءُ الرّسول»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین
بیان شد سومین ویژگی ایمان اولی که مجرد از ایمان دوم است معصیت و ایذاء رسول است. یعنی آنهایی که به ایمان اول ایمان آورده اما از ایمان دوم سرپیچی میکنند این دأب را دارند که هم معصیت رسول و هم ایذاء رسول میکنند که این ایذاء نتیجه همان معصیت است.
مسأله ایذاء الرسول مسئله بسیار مهمی است زیرا هم در آیات کریمه قرآن و هم در روایات به نمونههای آن در برخی از مدعایان ایمان بلکه آنهایی که از نزدیکان رُسل مخصوصاً نزدیکان رسول خدا(ص) بودهاند زیاد اشاره شده است. در قرآن کریم در رابطه با حضرت موسی(ع) میفرماید: «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین» شما میدانید که من رسول خدا هستم و به این مطلب علم هم دارید پس چرا من را آزار میدهید؟! در سوره احزاب خطاب به مؤمنان صدر اسلام آمده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذینَ آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجیها» به مؤمنین صدر اسلام تذکر میدهد که نکند شما راه بنیاسرائیل را طی کنید؛ زیرا آنان به رسول خود آزار میرساندند.
در قرآن کریم بنیاسرائیل نمونه ایمان اول هستند؛ میتوان آیات مربوط به بنیاسرائیل را پیگیری کرد و دید که قرآن کریم همه خصوصیات مربوط به ایمان اول را به بنیاسرائیل نسبت داده است. در جایی دیگر در قرآن کریم آمده است که فرمود: «وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم» این «الذین آمنوا» دوم با کسانی که «یؤذون النبی» فرق میکند؛ این «بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ» ایمان دوم است که همیشه مقرون به رحمت الهی است.
در جایی دیگر میفرماید: «کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین» کسانی که ایمان اول را دارند اما به ایمان دوم تن نمیدهند، مشمول هدایت الهی نخواهند شد و مصداق ستمگران هستند. قبلاً هم اشاره کردیم که بَعدیّتی که اینجا در کفر بعد از ایمان آمده است به معنای کفر علیرغم ایمان است یعنی بهرغم آنکه مؤمن هستند اما کفر ورزیدند. البته آثار فقهی بر همان ایمان اول هم بار میشود اما آثار حقیقی ایمان بر ایمان دوم بار میشود.
بنابراین از کسانی که ایمان دوم را دارند ایذاء سر نمیزند، هر چند ممکن است معصیت کنند اما معصیت آنها همیشه همراه با توبه است. لذا در قرآن کریم هم توبه در شأن همین مؤمنین به این ایمان دوم آمده است؛ «وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیم» این کتابت رحمت مخصوص مؤمنین به ایمان دوم است؛ آن آیه کریمه سوره اعراف که از آیات ناب و بنیادین قرآن کریم است که مناجات حضرت موسی(ع) را با خدا نقل میکند، میفرماید: «وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنین» تا آنجایی که میفرماید موسی از خدا چیز بزرگی را خواست: «وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَّایَ أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِیَ إِلاَّ فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدی مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرین»
*«حسنه» از نظر امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره) در یک فرمایشی فرمود: حسنه دنیا به معنای اقامه حکومت است. این چیز عجیبی است و لطایف بسیار ظریف امام است. یکی از مصادیق آن همین است؛ یعنی اقامه حکومت به معنای اقامه جامعه اسلامی و جامعه مُسلِم به خدای متعال. وقتی حضرت موسی(ع) عرض میکند: «وَ اکْتُبْ لَنا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنا إِلَیْک» جواب خدا این است: «قالَ عَذابی أُصیبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤْمِنُون» عیبی ندارد رحمت من واسع است، اما برای چه است؟ «الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون»
ما این را با دلیل در مباحث قرآنی اثبات کردیم که مراد از نور قطعاً نور ولایت است. این نوری که انزل معه، عیناً همان میزانی است که انزل مع کتاب و میزان. همان میزانی که در کنار کتاب است عیناً همان نور است و سِرّ تعبیر از آن به نور این است که راه را روشن میکند و آدمی را تا مقصد میرساند و لذا بصیرت حتماً همراه این ایمان دوم است به دلیل اینکه همراه آن نور است و کسانی که این ایمان دوم را دارند در فتنهها از لغزش در امان میمانند. این نور همراه با کتاب.
«فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون» باز هم نصرت از خصایص این ایمان ثانی است. فلاح و فوز در قرآن کریم مخصوص این ایمان ثانی است.
خدای متعال در آیات دیگر هم اشاره به همین ایمان اول میکند و میفرماید: «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهیداً، یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدیثاً» در روایات، مخصوصاً در منابع اهل سنت زیاد وارد شده است که حضرت رسول(ص) یک روز به ابن مسعود گفت که برای من قرآن بخوان. ابن مسعود به حضرت عرضه داشت که ما قرآن را از شما یاد گرفتهایم، حضرت فرمود: دوست دارم قرآن را از زبان دیگری بشنوم. ابن مسعود میگوید شروع به خواندن سوره نساء کردم تا به این آیه رسیدم؛ «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهیداً» وقتی این آیه را خواندم حضرت رسول(ص) شدیداً به گریه افتاد و فرمود: حسبک. در منابع اهل سنت روایت دیگری در تفسیر آیه کریمه سوره مائده که میفرماید: «ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَنی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهیداً ما دُمْتُ فیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهید» آمده است.
این روایت در منابع اهل سنت تقریباً متواتر است و هم در صحیح بخاری، هم مسلم و هم تِرمزی و تقریباً همه منابع مهم آمده است. [روایت از قول حضرت رسول(ص)] میفرماید: «أَلَا إِنَّهُ سَیُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِی فَیُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ فَأَقُولُ یَا رَبِّ أَصْیحَابِی فَیُقَالُ إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ فَأَقُولُ کَمَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ -مراد حضرت عیسی(ع) است- وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً ما دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُکَ قَالَ فَیُقَالُ لِی إِنَّهُمْ لَمْ یَزَالُوا مُرْتَدِّینَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُم». وقتی روز قیامت شد در هنگامیکه من در کنار حوض ایستادهام رجالی از امتم را به سمت جهنم میبرند، -این اصحاب که با تصغیر آمده است نشان میدهد که منظور اصحاب خاص است-. به خدا عرضه میکنم: یا رب؛ اینها اصحاب خاص من هستند. ندا میآید: تو نمیدانی اینها بعد از تو چه کردهاند؛ از وقتیکه تو از آنها جدا شدی، مرتد شده به جاهلیت قبل از خود برگشتند. این حدیث در صحیح بخاری حدیث 4625 آمده است.
اینکه حضرت به این شکل سؤال میکند از باب این است که شاید جزئیات آن را نمیدانستهاند. گفتیم که وقتی این آیه خوانده شد فرمود حسبک و شروع کرد به گریستن؛ لذا از این گریستن معلوم میشود که حضرت میدانست اما جزئیات آن را نمیدانست. زیرا علم ایشان الزاماً شامل همه جزئیات نمیشود بلکه کلیات را به حضرت وحی میکردند. در روایت آمده است: «قَالَ سُلَیْمٌ: وَ سَمِعْتُ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلَامُ یَقُولُ «عَلَّمَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْعِلْمِ، یَفْتَحُ کُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ». این یعنی کلیاتی را میفرمودند منتها خداوند به ائمه اطهار علیهم السلام علمی داده است که تا به این جزئی میرسیدند آن کلی را تطبیق بر جزئی میکردند.
در صحیح مسلم هم نزدیک به همین روایت آمده است: «لَیَرِدَنَّ عَلَیَّ الْحَوْضَ رِجَالٌ مِمَّنْ صَاحَبَنِی حَتَّى إِذَا رَأَیْتُهُمْ وَ رُفِعُوا إِلَیَّ اخْتَلَجُوا دُونِی فَلَأَقُولَنَّ أَیْ رَبِّ أَصْحَابِی أَصْحَابِی فَلَیُقَالَنَّ لِی إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَک» برخی از مردانی که اصحاب و همراهان من بودند در روز قیامت میخواهند وارد حوض شوند اما تا اینکه من آنها را میبینم و آنها را به سمت من میاورند ناگهان آنها را از من دور میکنند. خواهم گفت: پروردگارا؛ اینها اصحاب نزدیک من بودهاند! به من خواهند گفت: نمیدانی آنها بعد از تو چهکارهایی کردند و چه بدعتهایی گذاشتهاند. این روایت در صحیح مسلم حدیث شماره 5996 آمده است.
روایت دیگری هم میخوانیم که از متواترات در منابع اهل سنت است و عمدتاً در تفسیر آیه: «قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین» آمده است. روزی عمر بن خطاب با حضرت رسول(ص) راه میرفتند، عمر به حضرت عرضه کرد: «یَا رَسُوْلَ اﷲِ، لَأَنْتَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ کُلِّ شَیئٍ إِلاَّ مِنْ نَفْسِی» یا رسول تو از همه چیز برای من محبوبتری مگر خودم که خودم را از تو بیشتر دوست دارم. رسول خدا(ص) -چنین عبارتی است- فرمود: «فَوَالَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَق ِّلَا یُؤْمِنُ اَحَدُکُمْ حَتّی أَکُوْنَ أَحَبَّ إِلَیْکَ مِنْ نَفْسِکَ» به خدا سوگند کسی از شما ایمان نمیآورد مگر آنکه من نزد او محبوبتر از خودش باشم.
خلیفه دوم چنین گفت: «فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: فَإِنَّهُ الآنَ، وَاﷲِ، لَأَنْتَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ نَفْسِی» پس حالا که اینطور شد شما را حتی از خودم بیشتر دوست دارم. بعد در روایت آمده است که -همانطوری که آنها ذکر کردهاند- «فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله وسلم: الآنَ یَا عُمَرُ». درحالیکه طبق ظاهر و سیاق روایت باید آلآن گفت، یعنی آیا حالا که من به تو گفتم این را گفتی؟! زیرا مگر این حُب چیزی است که تا من گفتم ایمان چیست گفتی حب من نسبت به شما بیشتر از حب خودم نسبت به خودم است؟!
این سیاق روایت اقتضا میکند که آلآن خوانده شود و نه اینکه الآن به معنای اینکه پس درست شد؛ به دلیل اینکه حب چیزی نیست که دفعاً درست شود. این روایت را همه ذکر کردهاند که میگویند حتی اگر الآن هم بخوانیم یعنی تا آن روز این بنده خدا این ایمان دوم را نداشته است، ایمان او تا آن روز ایمانی بوده است که مقارن با محب حضرت رسول(ص) و محبتی که احب من کل شیء باشد نبوده است. در روایات زیادی هم در منابع اهل سنت آمده و در منابع شیعه هم آمده است: «لَا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتّی أَکُوْنَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ وَالِدِه وَوَلَدِه وَالنَّاسِ أَجْمَعِیْنَ.» اینکه گفتیم از خصایص ایمان دوم مَحبت رسول است یکی از دلایل آن همین روایت است.
عرض کردهام که ما در این بحث قصد تخصیص منابع و روایات بحث را نداریم بلکه فقط میخواهیم فهرست مباحث را مطرح کنیم و الا اگر بخواهیم وارد ریز روایات و آیات شویم بحث بسیار طولانی خواهد شد. اما این روایت متواتر است: «لَا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتّی أَکُوْنَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ وَالِدِه وَوَلَدِه وَالنَّاسِ أَجْمَعِیْنَ.» در برخی از روایت هم أکون و اهلی آمده است.
به هر حال این هم خصوصیت سوم ایمان اول بود که طبق آن ایمان اول همراه با معصیت و ایذاء الرسول(ص) است.
*خصوصیت چهارم از ایمان اول
خصوصیت چهارم تبعیض در عمل و اطاعت از دستورات خدا و رسول است؛ آن دسته از دستوراتی که با هوای نفس آنها سازگار است را عمل میکنند اما آن دسته از دستوراتی که با هوای نفس آنها سازگار نیست را عمل نمیکنند. در قرآن کریم به صورت مکرر به این بحث اشاره شده است. از آیاتی که خیلی روشن به این خصوصیت برای ایمان اول پرداخته است آیات سوره نور است: «وَ یَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ یَتَوَلَّى فَریقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنین» اعلام اطاعت کردند اما پشت کرده و اطاعت نمیکنند و اینها دیگر مؤمن نیستند. مؤمن به ایمان ثانی و حقیقی نیستند.
بعد میفرماید: «وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ إِذا فَریقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُون» میگویند که بیایید نزد رسول خدا تا او داوری کرده و بین آنها حکم کنند اما اعراض میکند؛ یعنی اگر حق با آنها باشد میگویند از رسول خدا متشکریم [اما اگر به ضرر آنها باشد از حق اعراض میکنند]؛ «وَ إِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَقُّ یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنینَ، أَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ یَخافُونَ أَنْ یَحیفَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»
این را ما بیان کردیم که صفت ظلم را قرآن کریم به صورت مکرر به مؤمنین به ایمان اول و منکرین به این ایمان ثانی اطلاق دارد. این از ابرز مصادیق ظلم است. بعدها هم اشاره خواهیم کرد که همه «من أظلم»های قرآن کریم به این معنا تطبیق میکند. در قرآن کریم در خیلی از موارد من أظلم آمده است مانند این آیه: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ وَ سَعى فی خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیم» و یا «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُون» و موارد دیگر. اما أظلم باید یک دسته باشند به دلیل اینکه همه نمیتوانند أظلم باشند؛ به دلیل اینکه أظلم أفعل تفضیل است لذا باید یک دسته باشد که همه أظلمها بر آنها صدق کند.
این من أظلمهای قرآن کریم صدق بر همین دستهای میکند که قرآن کریم از آنها به عنوان «ظالمین» تعبیر کرده است. پس مصداق این من أظلم یک جمعیت است و همه این صفات متعلق به آنهاست. اما «إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنینَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون» مفلحون کسانی هستند که این ایمان دوم را دارند. در جای دیگر خطاب به بنیاسرائیل میفرماید: «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْض» یا در سوره رعد هم میفرماید: «وَ الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآب» که توضیح آن را در جلسات بعد ارائه خواهیم کرد.
وصلی الله علی محمد و اله محمد