
حلقهوصل: رضا برجی در بیستوپنجمین سالگرد شهادت سید مرتضی آوینی با طرح کردن این پرسش که مرتضی اگر الان بود چکار میکرد و آیا اگر بود میگذاشتن که به اینجا برسد، گفت: اگر مرتضی یک ماه بیشتر میماند خیلی وحشتناک میشد. در روزهای آخر حملات علیه مرتضی خیلی زیاد بود. روزهای آخر من از چیزی ناراحت بودم و وقتی پیش مرتضی گفتم که اذیت میکنند و... مرتضی در روزهای آخر به من میگفت پنج تا بیشتر برایم رفیق نمانده است. تعریف میکرد که برخی که با او مشکل داشتن برای اینکه موقع ورود یا خروج به حوزه با مرتضی روبهرو نشوند از در حافظ رفت و آمد میکردند. مرتضی سی چهل سال جلوتر از زمانه بود و اگر امروز بود همه را زیر یک سقف جمع میکرد. مرتضی جنگ را بستری میدانست که در آن هر کس دنبال کربلای خودش بود و درک کرده بود که جبهه بستری شده بود که نصف روز عاشورا دوباره تکرار شود. تعبیرش این بود که ما در جنگ از حریم دین دفاع کردیم. ماها عصبانی میشدیم ولی مرتضی مردانه ایستاد تا اجرش را گرفت و کربلای خودش را پیدا کرد.
سخنران بعدی مراسم شهریار زرشناس بود. زرشناس در سخنان خود به ابعاد شخصیتی و فلسفی و اعتقادی شهید آوینی پرداخت و مهمترین ویژگی آوینی را متفکرِ انقلابیِ متعهدِ دوران گذار بودن او دانست. او در ادامه به تشریح غربت آوینی پرداخت و در آخر به چند شبه راجع به زندگی شهید آوینی پاسخ داد. آنچه در ادامه میخوانید متن جامع صحبتهای شهریار زرشناس است.
مرتضی متفکر دوران گذار است
زرشناس: سعی میکنم درباره آن وجه از شخصیت و وجود مرتضی حرف بزنم که کمتر دربارهاش صحبت میشود. مرتضی بسیجی بود، فیلمساز بود، نویسنده بود، هنرمند بود... اما یک ویژگی مهم در مرتضی بود که کمتر به آن توجه میشود. به نظر من این ویژگی مرتضی بستر اصلی تمام وجوه شخصیتی سید مرتضی است. مرتضی متفکرِ انقلابی متعهد دوران گذار است؛ یعنی با انقلاب اسلامی یک گذار تاریخی در مقیاس جهانی شروع شده و یک گذاری دیگر نیز در داخل کشور شروع شده است. اینها دو تا گذار هستند که دقیقا در مغز هماند. باور مرتضی هم همین بود و بحثی که در مورد اصل توبه بشریت دارد و تاویلی که از انقلاب اسلامی میکند و آن را در برابر تمامیت غرب مدرن قرار میدهد، نشان دهنده همین رویکری است که بنده عرض کردم. فراتر از اعتقاد آوینی ما اگر نگاهی از منظر حکمت معنوی تاریخ به تحولاتی که عالم غرب مدرن در 100 سال اخیر از سر گذرانده بیندازیم، این موضوع را به خوبی درک میکنیم که عالم غرب مدرن در یک گذار تاریخی قرار دارد. این گذار از حدود سالهای 1900 شروع شده است. از نشانههای این گذار ظهور اندیشههای پست مدرن است، ورود غرب مدرن به دوران بحران انحطاطی خود است و....
زرشناس: با انقلاب اسلامی در ایران ما هم یک گذار تاریخی شروع شده است؛ یعنی انقلاب اسلامی اعتراض عالم ایرانی اسلامی به سیطره نزدیک به دو قرن شبهمدرنیته بیمار است. غربزدگی شبهمدرن تقریبا از اواسط دوران قاجار وارد کشور ما شد. از مشروطه به بعد غربزدگی شبهمدرن به صورتبندی یا فرماسیون حاکم بر ایران بدل شد. غربزدگی شبهمدرن که اداره سیاسی آن را میشود در رژیم پهلوی دید نتایج تلخ و فاجعهباری به بار آورد؛ بحران هویت ایجاد کرد، مشکلات اقتصادی پدید آورد، فقر و بیعدالتی پدید آورد، مناسبات اخلاقی و معیشتی مردم را به هم ریخت و نهایتا منجر به این شد که انقلاب اسلامی رستاخیز اعتراضی عالم ایرانی و اسلامی نسبت به این غربزدگی شبهمدرن گشت.
در متن درگیری غربزدگی شبهمدرن و انقلاب اسلامی هستیم
زرشناس: انقلاب اسلامی میخواست بساط غربزدگی شبهمدرن را به هم بریزد، میخواست نقطه پایانی بر این تونل وحشت شبهمدرنیته بر ایران بگذارد. انقلاب اسلامی با به هم ریختن این بساط باید سامان جدیدی را جای آن میگذاشت و این روند نیازمند یک دوران گذار بود؛ یعنی ما باید یک دوران گذاری را از غربزدگی شبهمدرن شروع میکردیم به سمت چشماندازهای دینی و معنوی، به سمت ایجاد مدینه ولایی، به سمت آن چیزی که امروز به آن میگوییم تمدن نوین اسلامی میگوییم. این گذار به راحتی انجام نمیشود و مواجهه خاص خودش را دارد و یک کشاکش و درگیریای بین غربزدگی شبهمدرن و انقلاب اسلامی رخ میدهد. ما هنوز در متن این درگیری هستیم.
زرشناس: آوینی فرزند معنوی انقلاب اسلامی بود و به عنوان یک متفکر در متن این دوران گذار ظهور کرد و بالید. اگر این وجه از آوینی را نبینیم هنرمند بودن او را نمیفهمیم، فیلمساز بودن او را درک نمیکنیم. تمام وجوه دیگر شخصیتی آوینی به این وجه برمیگردد. منتها آوینی یک متفکر صرف خانهنشینِ خلوتگزینِ بیاعتنا به مسائل روز نبود. آوینی متفکر انقلابی بود که در متن حادثه حضور داشت. حقیقت تفکر هم همین است. تفکر در حقیقت خودش جمع نظر و عمل است. در دوره مدرن است که نظر از عمل جدا میشود و متفکران به برجعاجنشینان بدل میشوند. آوینی متفکر انقلابی دوران گذار است که نظر و عمل را جمع کرده است. از یک طرف در جمعه خونین مکه در متن حادثه است و از طرف دیگر اندیشهها و پرسشهایی را طرح میکند و میکوشد به سوالهایی پاسخ دهد که انقلاب اسلامی با آن روبهروست. مرتضی آوینی مدیر بود، ولی نه مدیر بروکرات، نه مدیر لیبرال، نه مدیر اشرافی و نه مدیر نجومیبگیر. مرتضی آوینی ژونالیسم بود ولی حضم در ژورنالیست نشد، در روشنفکری حل نشد. مرتضی آوینی در همه جا متفکر انقلابی متعهد بود. روحیه بسیجی، اندیشه انقلابی و بصیرت متفکرانه این ویژگیهاست که مرتضی را خاص کرد.
در حوزه نظر همان جایی هستیم که مرتضی بود
زرشناس: ما در حوزه نظر هنوز در همان جایی هستیم که مرتضی بود. هنوز سوالهای مرتضی سوالهای روز ماست و پاسخهای مرتضی هم پاسخهای روز است. منتها این مدیران نئولیبرال، این مدیران شبهمدنیست، این مدیران نجومیبگیر، نه فقط توان اندیشمندی ندارند بلکه دغدغه انقلابی هم ندارند که بروند بر روی این نسخهها اشتهادی کار کنند، بازسازی کنند و مسیر را ادامه دهند. ما با مدیرانی روبهرو هستیم که در فضای بروکراتیک اسیر نسخهها نئولیبرال غربی هستند، منش آنها هم اشرافی است، اهل اندیشه هم نیستند. مرتضی در این فضا دچار غربت میشود. البته مرتضی در همان دوران هم غریب بود. چون پیشرو بود و پیشتر را میدید. اگر حضرت امام خامنهای از مرتضی آنطور تجلیل نمیکرد امروز هیچ کس قدر مرتضی را نمیشناخت. غربت مرتضی هم به جهت روحیه بسیجیاش بود، هم به جهت تعهد انقلابیاش بود و هم به جهت بصیرت متفکرانهاش بود. وجه سوم مرتضی را خیلی غریب میکرد. چون متفکران امروز هم غریب هستند.
آیا مرتضی در اواخر عمر خود به دوران روشنفکری بازگشته بود؟
زرشناس: امروز روشنفکرها عجیب دارند شبهافکنی میکنند که گویی مرتضی در اواخر عمر خود به دوران روشنفکری بازگشته بود. پارسال ماهنامه مهرنامه پروندهای کار کرد که بتواند این مدعا را ترویج کند. من تا چهارشنبه غروب که مرتضی فرداش رفت فکه و جمعه شهید شد با او بودم. اگر به آثار آوینی نگاه کنید یک سطر نوشته پیدا نمیکنید که بوی عدول از انقلاب یا عبور انقلاب بدهد. تمام آثار مرتضی نشان میدهد که او تا لحظه آخر یک آدم انقلابی بود. مرتضی غروب چهارشنبه هنگام خدافظی به من گفت: شهریار میدانی من دارم به کجا میروم، دارم میروم فکه؛ جایی که فرشتگان ارواح شهدا را از زمین به آسمان میبردند. کدام روشنفکری به مرگ، شهادت، جنگ و دفاع مقدس اینطوری نگاه میکند؟ مرتضی از روشنفکری عبور کرده بود و خودش میگوید من از انتهای یک راه طی شده با شما سخن میگویم.
هایدگری بودن مرتضی دروغ محض است
زرشناس: شبه دیگر در مورد مرتضی این است که دائم میگویند مرتضی هایدگری بود. مرتضی هایدگری نبود. مرتضی خودش میگفت این تفسیر و بحثهایی که راجع به اومانیسم دارد از قصه آفرینش در قرآن گرفته است. مرتضی تفکر خودش را تحت تاثیر قرآن و امام خمینی(ره) میدانست. البته با اندیشهها هایدگر هم آشنا بود. هایدگر منقد مدرنیته است ولی به تاریخ غرب تعلق دارد. آوینی اهل نظر بود و طبیعی بود که اینها را بشناسد و ممکن هم بود که در یک جاهایی به مطالب هایدگر ارجاع داده باشد. این هایدگری بودن نیست اینها مغالطه است. هایدگری بودن آوینی دروغ محض است.