
«مثلی لا یبایع مثله»! این جمله را ای کاش حسین بن علی نگفته بود! یا این طور نگفته بود. حداقل تکلیف ما برخی از کسانی که همچون ولید و مروان و شمر و عمر بن سعد و یزید نماز میخوانند، محاسن میگذارند، زنان و دخترانشان حجاب دارند و از قضا مرتباً دل میسوزانند برای اسلام و جمهوری اسلامی، مشخصتر از این بود. جمهوری اسلامی، این بنای مرتفعی که به دست توانمند طراح برجسته سیاست و به خون شهدایی که نجبا و نخبگان وطن بودند، امروز این استواری و استحکام را گرفته، میتواند همچون حکومت درخشان پیامبر اسلام دچار آفات و آسیبهای باورنکردنی و حیرتانگیزی شود که اگر نبود صراحت و شفافیت تاریخ پرفرازونشیب اسلام، میتوانستیم بگوییم حکایت جامعه پس از پیامبر، افسانهای است شرقی که مانندی ندارد! اما متأسفانه حقیقت، تابانتر از تخیل است و ویروس اموی، جامعه نبوی را از نفس انداخت و اگر نبودند طبیبانی از جنس خود رحمه للعالمین، امروز کوچکترین نشان و نشانهای از اسلام نبود!
وقتی آن حکومت با آن عظمت، با آن رهبری، با آن مبانی دچار انحراف شده، از جمهوری اسلامی که همه عظمت، رهبری و مبانیاش با نهضت حضرت رسول فرسنگها فاصله دارد، چه انتظاری میتوان داشت؟ هیچ انتظاری اگر نباشد هوشیاری و فراست مردمی که دل و جان به باورها و اعتقادات اسلام سپردهاند. پس در جمهوری اسلامی نیز یزید و یزیدی، مروان و مروانی، عمر بن سعد و عمری هست، اگر با چشمان حسینی بنگریم! «مثل من با مثل او بیعت نمیکند!» یعنی تا ابد، هر آنکه مثل و مانند حسین است، اهل شرف و آزادگی است، اهل کار و جهاد است، اهل غیرت و مردانگی است، با مثل و مانند یزید که دین را همچون یک بازیچه برای پستی و تنبلی و بیمعرفتی و جهل به کار میگیرد، بیعت نمیکند! اصلاً بگذارید همین ابتدای کار، کار را یکسره کنم و بگویم: یزیدی بودن به جناح و قبیله نیست، راست و چپ ندارد، اصولگرا و اصلاحطلب نمیشناسد، خاص و عام هم ندارد. گمان ما این است که قرار گرفتن یک نفر در هیئت دولت، در کسوت نمایندگی، در شغل و مرتبه دولتی کافی است تا او اهل خیر و سعادت باشد؟ از این بالاتر مگر داریم که قاتل میمونباز و شرابخوار فرزند پیغمبر بر منبر پیغمبر تکیه زد؟
اما چه کسانی یزیدی عصر جمهوری اسلامیاند؟ یزید دو خصیصه بارز داشت: اولاً فاسدی بود که خرقه زاهدانهای بر تن کرده بود تا جایی که بسیاری از مردم او را امیرالمؤمنین میخواندند و تنها خروش حماسی حضرت ثارالله بود که این خرقه را پاره کرد و نمایش او را به هم ریخت. جز این است که برخی خواص و مسئولین، یزیدگونه برای خود حقوق نجومی وضع کردهاند، ژنهای خوب خود را بر منصب و مقام گماردهاند، برای خود ویلا و امتیاز واردات قائل شدهاند و دنیا را به کام خویش گرفته و چشم بر هر ناهنجاری و گرفتاری و دشواری مردم بستهاند؟ و البته در علن، چنان لحیه میجنبانند که گویی از 313 یار حضرت صاحباند و بی حضور و مدیریت آنان، جمهوری اسلامی و امور جاری مردم به بنبست میرسد و تیره و تار میشود!
اما آنچه یزید را یزید کرد و او را تا منبر مرتفع حضرت نبی صعود داد، سوار شدن بر جهل و بیخبری مردمی بود که به روایت و برداشت صاحبان سابقه در اسلام از آنچه در مرکز امور میگذاشت، باور داشتند. یزید و البته پیش از او معاویه، همین انقلابیون را به خدمت گرفتند تا زمینهساز ناآگاهی مردم شوند. در جمهوری اسلامی نیز این ملجیکها، این رسانهها، این روزنامهها و البته این انقلابیون نادم دیروز که منحرفین امروزند و جهت صحیح حرکت افکار عمومی را از مطالبات و اولویتها به سوی اهداف مبهم و نادرست سوق میدهند، بسیارند. همانها که غلطکاریها همچون استخدام بیضابطه و امتیازات بیاساس آقازادهها را توجیه میکنند و ذهنها را از مسائل مهم کشور مانند تولید ملی و اشتغال به سوی موضوعات دستِ چندم و غیر مؤثر مانند احوالات یک بازیگر سینما منحرف میکنند.
«امروز دشمنان نظام جمهوری اسلامی از برکندن این بنیان مستحکم، احساس عجز میکنند؛ سعیشان این است که به وسائل گوناگون، به دست خودِ کسانی که تو این انقلاب بودند و هستند، از این محتوا ذره ذره بکنند. جمهوری اسلامی، اسمش جمهوری اسلامی باشد، اسمش نظام انقلابی باشد، اما از محتوای اسلام، از محتوای انقلاب در آن خبری نباشد. اسم چه ارزشی دارد؟ محتوا لازم است؛ محتوا مهم است.» (28/12/1387)
این گونه است که در برابر جمهوری اسلامی صحیحی که امام بنا گذاشت و فکر و باور رهبر معظم انقلاب پیش میراند، یک «جمهوری اسلامی تقلبی»، یک «جمهوری اسلامی جعلی»، یک «جمهوری اسلامی منفعل» میسازند که شعارها و آرمانهایش مانند عدالت و آزادی، استقلال و وارستگی را نه تنها فراموش کند، بلکه به آنها پشت پا بزند و علیه آنها بشوراند! تا یزید و یزیدیها حق به جانب از زینب و زینبیها بپرسند که دیدی خداوند چگونه برادرت را، آرمانت را به مسلخ برد؟
«مراقب باشید یک نظام جمهوری اسلامی تقلبی نخواهند برای ما درست کنند؛ کاری که در ده سال گذشته هم بعضاً حرکاتی انجام گرفت، اما خدای متعال مهار کرد؛ مردم بیدار بودند، هشیار بودند، اجازه ندادند. میخواستند کارهائی بکنند، شعارهای امام را به موزه بسپرند.» (20/6/1388)
اینجاست که زینب و زینبیها باید برخیرند، باید فساد یزیدهای عصر جمهوری اسلامی را فریاد بزنند، باید بساط آقازادهها را به هم بزنند، باید مظلومیت کارگر و معلّم را مطالبه کنند، باید زمینخواری و قوم و خویش بازی برخی و البته محافظهکاری، سکوت و خفقان مدعیان انقلابیگری را داد بزنند! این گونه است که جمهوری اسلامی زنده خواهد ماند، همچنان که اسلام زنده ماند و زنده خواهد ماند!
«اگر این مغزهای حقیقی و این بخشهای اصلىِ هویت واقعی جمهوری اسلامی از دست برود و ضعیف شود، ساخت ظاهرىِ جمهوری اسلامی خیلی کمکی نمیکند؛ خیلی اثری نمیبخشد و پسوند «اسلامی» بعد از مجلس شورا: مجلس شورای اسلامی؛ دولت جمهوری اسلامی، به تنهائی کاری صورت نمیدهد. اصل قضیه این است که مراقب باشیم آن روح، آن سیرت از دست نرود، فراموش نشود؛ دلمان خوش نباشد به حفظ صورت و قالب. به روح، معنا و سیرت توجه داشته باشید. این، اساس قضیه است.» (24/9/1387)