
به گزارش حلقه وصل، در این گالری، نمایشگاه عکس «آتش سرد» با بیش از ۱۰۰ عکس کمتردیدهشده از دوران دفاع مقدس در حال برگزاری است.
به همین منظور، نشست «نگاهی به عکاسی جنگ، محدودیتها و ناگفتهها» با حضور علی فریدونی، بهرام محمدیفرد، ساسان مؤیدی و عربعلی هاشمی، از عکاسان دفاع مقدس و احمدرضا نوری کیوریتور «آتش سرد» در گالری سلام برگزار شد.
* عکاس باید همه صحنهها را ثبت کند
در ابتدای این نشست صمیمی علی فریدونی با اشاره به اینکه عکسهای نمایشگاه «آتش سرد» از میان بیش از ۲۰۰۰ فریم عکس انتخاب شده است گفت: چیدمان عکسها در گالری با دقت و وسواس خاصی انجام شد. خوشبختانه نتیجه کار بسیار عالی بود و این نمایشگاه با استقبال صاحبنظران و علاقهمندان به هنر عکاسی مواجه شد.
وی با اشاره به پیشینهاش در خبرگزاری ایرنا افزود: در حال حاضر برخی به ما میگویند: «شما در عکاسی از جنگ، اغراق کردید» در حالی که ما در جنگ فقط توانستیم قطرهای از یک دریا را ثبت کنیم و موفق به ثبت تمام زوایای جنگ نشدیم.
فریدونی اظهار داشت: عکاس برای مستندکاری موظف به ثبت همه صحنههاست؛ هر فریم، زمان خودش را دارد اما انتخاب فریمها به عهده سردبیر یک رسانه بوده و از حیطه اختیارات عکاس خارج است. عکاس فقط وظیفه دارد که بدون اغراق به ثبت صحنهها بپردازد. ما در عملیات حدود 20 عکس به نشریه ارائه میدادیم و آنها 4 یا پنج فریم عکس را انتخاب میکردند.
این عکاس دفاع مقدس خاطرنشان کرد: من در یکی از عملیاتها تصاویر بسیار تلخی از عبور رزمندگان از میدان مین ثبت کردم اما این تصاویر آنقدر دردناک بود که باعث شد سالها خودسانسوری کنم و آنها را منتشر نکنم تا اینکه پس از 17 سال آن عکسها را منتشر کردم که بازتاب بسیار وسیعی داشت.
وی خاطرنشان کرد: ما در عکاسی جنگ نه استاد راهنما داشتیم و نه کتاب آموزشی؛ ما عملیات به عملیات مثل یک دانشگاه واحدهای عملی پاس میکردیم؛ این عکسها دلنوشته عکاسان هستند.
* عکاس باید امانتدار باشد و عکسها را دستکاری نکند
فریدونی در بخش دیگری از این نشست اظهار داشت: از سال 59 تا اوایل سال 60 هیچ محدودیتی برای خبرنگاران و عکاسان خارجی وجود نداشت و آنها به راحتی مجوز میگرفتند و در مناطق جنگی فعالیت میکردند؛ اما تعدادی از آنها با پخش تصاویر اغراقآمیز و ساختگی موجب اعمال محدودیت برای همه عکاسان شدند؛ عکاس باید امانتداری را رعایت کند و حق ندارد عکسها را دستکاری کند اما آنها این خیانت را کردند و تاوانش را همه عکاسان پس دادند.
وی اظهار داشت: من به جای اسلحه، دوربین به دست گرفتم و این عمل را وظیفه شرعی خودم میدانستم؛ ما با عکاسی خود به رزمندگان روحیه میدادیم. برخی به ما میگویند که شما قهرمانسازی کردید اما واقعیت اینجاست که رزمندگان ما واقعاً قهرمان بودند و ما صحنههای قهرمانی آنها را به تصویر میکشیدیم؛ این در حالی بود که رزمندگان عراقی آنقدر بزدل بودند که وقتی اسیر میشدند یک عکس امام را از جیبشان در میآوردند و مرتباً میگفتند «دخیلک یا خمینی»!
این عکاس دفاع مقدس گفت: زمان ورود به مناطق جنگی متوجه شدیم که هیچ تفاوتی با رزمندگان نداریم و خواب و خوراک ما مشابه آنهاست فقط آنها سلاح به دست میگیرند و ما دوربین.
* برخی عکسها به دلیل تلخی زیاد بعد از جنگ منتشر شد
مؤیدی هم در بخش دیگری از این نشست اظهار داشت: از 11 اسفند 66 تا آخر فروردین 67 یعنی در حدود 50 روز، 100 نفر از رزمندگان مقابل چشمان ما پرپر شدند و ما از این صحنهها عکاسی کردیم؛ اما به دلیل وجود محدودیتهایی که گفته شد در آن زمان نمیتوانستیم این تصاویر تلخ و دردناک را منتشر کنیم اما بعدها آن عکسها را منتشر کردیم.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا در آن زمان، امکان ارائه عکسها به خارج از کشور نیز وجود داشت، توضیخ داد: تا سال 61 در این موارد آزاد بودیم و عکاسان جنگ به راحتی به خارج از کشور سفر میکردند؛ اما در سال 61 عدهای از عکاسان به خارج از کشور رفتند و عکسهایی را پخش کردند که این اقدام آنها موجب محدودیت ما شد، به حدی که برای عکاسی در جبههها از ما تعهدنامه میگرفتند.
مؤیدی گفت: جنگ به هر صورت تلخ است؛ من در بمباران شیمیایی حلبچه از کوهِ جنازههایی که روی هم تلنبار شده بود عکاسی کردم؛ بیش از 5 هزار جنازه که بسیار صحنه دردناکی بود. تلخترین عملیاتی که در آن حضور داشتم کربلای 5 بود؛ در این عملیات برای هر متر آزادسازی خاک ایران خون دادیم.
وی درباره تضاد میان شکوه حماسه با جنگ و تخریب گفت: ما با اسرای عراقی هم زندگی کردیم و حالت تعارض و دشمنی با آنها نداشتیم؛ برخی از آنها واقعاً انسان بودند. ما جنگطلب نبودیم بلکه جنگ به ما تحمیل شد؛ تنها عایدی جنگ برای کشورها خشونت است. ما انقلاب نوپایی داشتیم و شرق و غرب دست به دست هم داد تا انقلاب نوپای ما را نابود کند.
این عکاس جنگ گفت: سالیانه چند کودک در جهان روی مین میروند و کشته میشوند؟ پس هنوز هم جنگ تمام نشده است. یک روز به آسایشگاه جانبازان اعصاب و روان بروید تا بفهمید که جنگ تمامنشدنی است؛ هیچیک از طرفین جنگ برنده نیستند.
این عکاس پیشکسوت تصریح کرد: در زمان فعالیت ما در نشریات، عکاس عکس میگرفت و سردبیر و هیئت تحریریه به گزینش عکسها میپرداختند اما الان همه چیز عوض شده یعنی عکاس هم خودش عکس میگیرد و هم عکسها را انتخاب میکند و هم برای آنها کپشن مینویسد.
* ماجرای خیانت دو عکاس خارجی
محمدیفرد هم در این نشست اظهار داشت: ما در هر عملیات بنا بر گستردگی آن حدود 20 فریم عکس میگرفتیم اما از میان آنها فقط 4 یا 5 فریم را منتشر میکردیم.
وی درباره سختگیری عکاسی در زمان جنگ اظهار داشت: من هم این نکته را اضافه کنم که تعداد زیادی از عکاسان خارجی در ایران بودند اما خیانتکاری تقریباً دو نفر از آنها باعث بروز مشکلات شد؛ آنها از پالایشگاه آبادان عکس گرفتند و آن عکسها را در اختیار ارتش عراق دادند و آنها هم با استفاده از همان عکسها پالایشگاه را مورد اصابت قرار دادند.
محمدیفرد خاطرنشان کرد: من در سالهای جنگ با شهید چمران ارتباط نزدیکی داشتم؛ شهید چمران کسی بود که جلوتر از همه رزمندهها حرکت میکرد و رزمندهها به دنبالش میآمدند نه اینکه نیروها را عازم رزم کند و خودش بماند. البته بعدها بیانصافیهای زیادی درباره شخصیت ایشان شد.
در پایان این نشست، هاشمی خاطره خود از مجروحیت هنگام عکاسی را چنین بیان کرد: در یکی از عملیاتها تانکی را دیدم که بیحرکت بود و من به گمان اینکه سرنشینان تانک کشته شدهاند به بدنه آن تکیه دادم تا بتوانم از یک تانک دیگر عکس بیندازم که ناگهان شلیک کرد و موج انفجار مرا پرتاب کرد و باعث شد پرده گوشم پاره شود؛ سپس دوست عزیزم آقای فریدونی من را روی دوش خود گرفت و حدود 2 کیلومتر پیاده حمل کرد تا به بیمارستان صحرایی رساند. در آنجا چند آمپول تزریق کردم و وقتی که کمی حالم بهتر شد به بیمارستانی در تهران منتقل شدم.
وی افزود: تا قبل از این مجروحیت که در سال 65 رخ داد، در اکثر عملیاتها حضور داشتم و به ثبت تصاویری از حماسهآفرینی رزمندگان پرداختم که این تصاویر، ماندگار شد.