سرویس معرفی: شهید مفتح پرچمدار موضوع وحدت حوزه و دانشگاه بود و از سالها پیش از انقلاب در جهت وحدت این دو می کوشید. بعد از انقلاب نیز با قدرت بیشتری این مسئله را پیگیری کرد تا سرانجام در ۲۷ آذر به شهادت رسید. از آن سال به بعد به پاس زحمات فراوان آن استاد شهید، ۲۷ آذر را روز وحدت حوزه و دانشگاه نامیده اند. در سالروز شهادت شهید مفتح گفتگویی داشتیم با حجت الاسلام محمد هادی مفتح که در ادامه راه پدر هم تحصیلات حوزوی را فراگرفته و هم در تحصیلات دانشگاهی با مدرک دکتری فارغ التحصیل شده و اکنو به تدریس مشغول است. با ایشا در باره چگونگی وحدت حوزه و دانشگاه به گفتگو نشسته ایم که در ادامه خواهید خواند.
دکتر محمد هادی مفتح فرزند شهید مفتح و استاد دانشگاه در رابطه با وحدت حوزه و دانشگاه و این که برخی معتقدند به خاطر غربی بودن علوم دانشگاه و اسلامی بودن علوم در حوزه درتضاد هستند و برخی هم معتقدند که امکان پذیر هست گفت: وحدت حوزه و دانشگاه به عنوان یک ایده و استراتژی در نظر امثال شهید آیتالله دکتر مفتح و کسانی که در آن سطح بودند،از ابتدای انقلاب به عنوان یک نظر استراتژیک بوده و برای برنامهریزی میکردند. البته با شهادت امثال شهید مفتح و یاران دیگری که آن موقع صاحبنظر بودند این نظریه مقداری مورد غفلت قرار گرفته و الان ضرورت دارد که -چون میگویم این یک بحث راهبردی و استراتژیک بوده نه تاکتیک و راهکاری که در ایام خاص فقط بخواهد مدنظر قرار بگیرد- این موضوع بحث و بررسی شود.
وی گفت: عرصههای مختلفی وجود دارد که میتواند وحدت حوزه و دانشگاه در آن عرصهها نمود پیدا کند، وارد بحث و بررسی قرار بگیرد.اینکه بگوییم به کل شدنی هست یا نیست، این نیازمند این است که ببینیم در چه زمینهای وحدت مدنظر هست در بعضی از موارد که از لحاظ علمی،شیوه مطالعاتی، روشی اطلاعاتی وجود دارد، از نظر اختلاف به طور طبیعی در خود حوزه هست، آن روشی که فقیه تحقیق و تعریف میکند، با آن روش فیلسوف فرق میکند.
این استاد دانشگاه افزود: در دانشگاه روشهایی در پزشکی هست، در مهندسی هست، روشهایی هم وجود دارد که باید در آزمایشگاه انجام شود، برخی روشهایی وجود دارد که میدانی هست و ابتکاریست مثل کارهای مطالعاتی علوم اجتماعی. بنابراین این اتفاقات مختص به حوزه و دانشگاه نیست. هر دو علم با همدیگر یک سری اطلاعات روشی، اختلافات مبنایی و اختلافات منبع برای مطالعات و تحقیقات دارند. از بین بردنی و مطلوب هم نیست که بخواهد هر علمی روش خودش را بگذارد کنار و مثلاً آنی که آزمایشگاهی هست، کتابخانهای بشود و آنی که میدانی هست مثلاً از آن روش علمی خودش دست بردارد، اینها باید هر کدام در جای خودش مورد استفاده قرار بگیرد.
مفتح ادامه داد: حوزه و دانشگاه هم باید آن روش خودشان را به کار بگیرند؛ اما اینکه بگوییم چون آن غربی هست و این دینی هست، اینها با هم قابل جمع نیستند و این درست نیست، این مسئله نمیتواند مبنای اختلاف باشد، بالاخره ما اگر معتقدیم اسلام به عنوان یک مکتبی که برای عرصههای مختلف زندگی انسان راه ارائه داده، شیوه ارائه داده و شخصی که بخواهد به آموزههای اسلامی عمل بکند میتواند در زندگی موفق باشد، و جامعهای هم که بخواهد جامعه اسلامی باشد میتواند جامعه ساماندهیشده و در اهداف و آرمانهایی که دارد به پیروزی دست پیدا بکند.
مدرس حوزه علمیه خاطرنشان کرد: بنابراین حالا در این زمینههای مورد نیاز، بشر -حالا غربیها از این جهت جلوترند- خودش نشسته به یک راهکارهایی رسیده؛ اما دین هم در این زمینههایی که راهکار ارائه داده، کاملاً قابلیت را دارد که انسان تئوری را از منابع دینی درواقع تولید بکند و او را مبنای برنامهریزی و مبنای قانونگذاری و مبنای سازماندهی امور اجتماعی قرار بدهد و در این زمینه باید متفکرین دانشگاهی و متفکرین حوزوی با همدیگر همفکری بکنند و اینها با تسلطی که نسبت به علوم جدید دارند، دست به دست هم بدهند و این نظریهها درواقع تولید بشود.
محمدهادی مفتح گفت: بحث وحدت حوزه و دانشگاه در یک نگاه کلی که ما بخواهیم بگوییم به تعبیر من مثل دو نیمکره مغز میمانند، برای اندام بشر، انسان، فرد زنده، دو نیمکره مغزش باید با هم همکاری کنند و البته هر نیمکره هم کار خودش را می کند؛ ولی با همکاری این دو نیمکره مغز هست که این اندام موجود زنده میتواند فعالیت کند، در جامعه هم، در جامعه ما دو نیمکره در مغز وجود دارد، یک نیمکره حوزه و یک نیمکره دانشگاه، اینها دو نیمکره مغز این جامعه هستند و این دو تا هر کدام باید کار خودشان را بکنند، در عین حال با هم همکاری داشته باشند تا اندام جامعه بتواند به سلامتی کارش را انجام بدهد.
وی تصریح کرد: قبل از انقلاب و آن سالهای دهه سی و دهه چهل و حتی اوایل دهه پنجاه، فضایی که در دانشگاه وجود داشت و فضایی که در حوزه وجود داشت، بدبینی نسبت به همدیگر بود، دانشگاهیان، حوزویان را بیسواد میدانستند و حوزویان دانشگاهیان را بیدین میدانستند. معروف بودند آن زمان هم تبلیغ میشد که حوزه مهد دین هست و دانشگاه مهد علم، یعنی توی دانشگاه دین یافت نمیشود و در حوزه علم یافته میشود. خب این بدبینی که به دانشگاهیها و حوزویها وجود داشت باعث شده بود که اینها بالاخره از هم دور بشوند و دانشگاهی وقتی دستش از حوزه کوتاه شد، خودش یا بایستی میرفت و به منابع دینی مراجعه میکرد، خودش میخواست از منابع دینی دینش را به دست بیاورد که میشد دین غیرصحیح، دین غیر کارشناسیشده، یک دین انحرافی یا اینکه کلاً باید بیدین میشد. بنابراین دانشجویی سر دو راهی بیدینی یا دین انحرافی قرار داشت، از آن طرف هم حوزوی به رسالت الهی خودش که معارف اسلامی و معارف اهل بیت و آموزههای دینی را به جامعه عرضه بکند، نمی توانست جامه عمل بپوشاند.
مفتح افزود: در تاریخ انقلاب هم دهه چهل و پنجاه دیدیم جوانان دانشگاهی که با انگیزههای دینی ولی خب دینی که خودشان شناخته بوند، شروع به فعالیت کردند، مبارزات انقلابی هم داشتند؛ اما بعد از مدتی منحرف شدند و رسماً کمونیست شدند و هم خودشان را به هلاکت رساندند و عمر و جوانی خودشان را به باد دادند هم باعث هلاکت دیگران شدند و لطمه زدند به جامعه. اینها همهاش در اثر این بود که دانشگاه و حوزه با هم مرتبط نبودند و دانشگاهی نمیتوانست دین صحیح را از عالم دینی به دست بیاورد.
فرزند شهید دکتر مفتح گفت: خب این فضا بایستی شکسته میشد و شهید مفتح در طول سالهای دهه سی و چهل و پنجاه و قبل از پیروزی انقلاب راهی را در پیش گرفته بودند که بتوانند این بدبینی و سوءظن نسبت به همدیگر را از بین ببرند و خب بعد از پیروزی انقلاب هم چون اوج شور و فعالیتهای انقلابی، البته همه اقشار در کنار هم بودند و تا حدی این بدبینیها از بین رفته بود؛ اما ریشهکن نشده بود و شهید مفتح میدانستند که اگر این بدبینی و این اختلاق بین حوزوی و دانشگاهی ریشهکن نشود، بعد از یک مدتی که شور انقلاب بخوابد، چند سال که بگذرد دوباره اینها سر باز خواهد کرد و دوباره حوزوی و دانشگاهی نسبت به هم بدبین خواهد بود و کل جامعه آسیب میبیند از این نظر، لذا ایشان در همان سال اول پیروزی انقلاب در اول آبان سال 58 اولین سمینار وحدت حوزه و دانشگاه را پایهگذاری کرد.
وی افرود: بعد از این سمینار شهید مفتح به شهادت رسیدند و خب دیگر از سال بعد روز شهادت ایشان شد روز وحدت حوزه و دانشگاه که در این ایام برگزار میشود. متأسفانه ما شخصیتی همچون شهید مفتح را دیگر نداشتیم که با آن قوت این تفکر و این اندیشه را بخواهند ادامه بدهند و خب البته الان نسبت به آن موقع خیلی جلو آمدیم و انصافاً فضای دانشگاه، فضای حوزه نسبت به سال 58 نسبت به قبل از انقلاب اصلاً قابل مقایسه نیست، اما هنوز به آن ایدهآل ما نرسیدیم.
استاد حوزه و دانشگاه گفت: اما این سوال هنوز مطرح هست که اصلاً وحدت حوزه و دانشگاه منظور چه هست و اصلاً آیا شدنی هست، این سوالاتی که الان شما دارید میپرسید نشان میدهد که ما هنوز در قدمهای اول هستیم، یعنی هنوز تبیین اینکه وحدت یعنی چه و اصلاً شدنی هست یا نه هم انجام نشده، ن. درست است که از لحاظ تحقق این وحدت به معنای از بین بردن سوءظن نسبت به همدیگر تا حد زیادی موفق بودیم؛ اما مسلم این است که همه کار و همه راه نبوده، این مقدمه این بوده که حالا اینها با هم اتحاد داشته باشند و بتوانند جامعه از این وحدت و همکاری و همدلی بهرهمند بشوند، این نیاز به این دارد که گروههای آسیبشناسی بکنند و ببینند که واقعاً ریشه این بدبینی که همین الان هم تا حدی شما خودتان میتوانید در دانشگاهیان نسبت به حوزویان و در حوزویان نسبت به دانشگاهیان از کجا ناشی می شود. اگر این مسئله ریشهیابی نشود، اگر از بین نرود، همین دلخوریهایی که الان هست، بعدها میتواند رشد بکند و به صورت عناد و بدبینی و دشمنی بین دانشگاه و حوزه دربیاید، این خب لازم دارد که ریشهیابی بشود، لازم دارد آسیبشناسی بشود و حل بشود مسئله که این دلخوریها چه هست و از بین برود.