
سرویس حاشیه نگاری_ مهدی چراغ زاده: علی پدر شیعیان است و نجف دیار پدری شیعه. از دیشب که در سرزمین چذابه احرام عشق بستیم و راهی نجف اشرف شدیم حال فرزندی را دارم که بعد از یک سال به دیدار پدر میرود. هزار حرف و درد و دل فرزند و پدری داشتم که میخواستم با مولا در میان بگذارم. میخواستم از دلتنگیها، گرفتاریها، گرههای در کار افتاده تا هزاران درد و دل دیگر را برایش بگویم، حتی میخواستم مشکلات دیگران و تقاضای رفع حوائجشان را هم با حضرت مولا درمیان بگذارم اما چه کنم که تا چشمم به ایوان طلاییاش افتاد همه از یادم رفت و بعد از سلام و عرض ادب، خودمانی گفتم مولا جان! اصلا جمال خودت را عشق است، اصلا هرچه تو بخواهی...
بعد از زیارت، از مولا اذن گرفتیم برای زیارت کربلا و قدم قدم با خیل زوارالحسین مسیر کربلا را آغاز کردیم. دوباره بین همهمه و صداهای بسیار مداحیهای عربی و فارسی موکبها صدای هلابیکم یا زوارالحسین صاحب موکبها به گوش میرسد، دوباره صدای یا زوارالحسین اقدامکم علی اعیننا و صدای یرحب بکم یا زوار الحسین دل از دل میبرد...
اینجا هرکسی و به هرنحوی میخواهد خدمتی به زوار الحسین کند، چند نفر ایستاده بودند و هرکس رد میشد التماسش میکردند تا کفشهایش را واکس بزنند، با فارسی دست و پا شکسته به زائران میگفتند تو را به خدا بگذارید ما هم کاری برایتان انجام دهیم.
در این مسیر آنقدر زیبایی هست که آدم میماند از کجا و از چه تعریف کند، از موکبداران عرب سالخوردهای بگوید که حتی به کودکان و نوجوانان التماس میکردند تا به موکبهایشان بروند و استراحتی کنند و چایی بنوشند و غذایی بخورند، یا از پیرزنانی که مدام در حال پخت غذا هستند و ذکر دائمشان صلوات بر اهلبیت(ع) و ائمه اطهار استو یا از کودکانی بگوید که موکبها را جارو میکنند و نظافت موکبها را برعهده دارند...
کربلا سرزمین خوش آب و هوایی نیست، نه سرسبز است و نه از امکانات مدرنیته در آن خبری هست، تازه چندسالی است که گرد و خاک هم مهمان ناخوانده گاه و بیگاه آن شده، طبعا هیچکس برای سیاحت و تفریح کربلا نمیرود. جز عاشق حسین کسی نمیتواند رنج وسختی این مسیر را بر خود آسان سازد. شاعرانهاش را بخواهم بگویم این است که «در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن/ شرط اول قدم آن است که مجنون باشی» غیر از مجنون کسی از عشق لیلی بیابانگرد نمیشود و حسین علیهالسلام چه لیلایی است که میلیونها مجنون دارد؟! نه از عراق و ایران، مجنونهایی از استرالیا، اروپا، لبنان، هند، پاکستان و جای جای جهان از عشق حسین سر به بیابان گذاشتهاند و کنار قدمهای جابر، سوی کربلا رهسپارند...
ما هم همپای این عاشقان بیوقفه راه افتادیم تا خودمان را به کربلا برسانیم و نام ما را هم جزو زائران اربعین حسینی بنویسند. یادم هست چند سال پیش یکی از عاشقان اهل دل اهلبیت میگفت «خلّصنا من النّار یا رب» کربلاست، یعنی اگر میخواهی از آتش جهنم رهایی یابی خودت را به کربلا برسان، آخر همه ما خواندهایم و از بزرگان دین هم شنیدهایم که «امانٌ من النار لزوّار الحسین» زائران حسین اماننامه دارند از آتش دوزخ...