
به گزارش حلقه وصل، حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانینیا*: وقتی سخن از مشکلات عرصه فرهنگی و اخلاقی میشود، برخی چنین ادعا میکنند که اینگونه سخن گفتن همسویی با دشمن است، یا میگویند موجب دلخوشی بیگانگان و ناامیدی دلسوزان است. برخی هم تصور میکنند منفیبافی است و ندیدن نقطههای مثبت یا قسمت پر لیوان در جامعه. برخی هم میگویند وقتی رهبر انقلاب همواره بر رویشهای جدید انقلاب اشاره دارند چرا باید ما ساز مخالف بزنیم؟
در پاسخ باید گفت: اولاً هر کس وظیفهای دارد. اگر رهبری معظم از رویشها میگوید دهها برابر به نقاط ضعف اشاره میکند و بارها در جلسات خصوصی و عمومی اولویتها را بر میشمرد، ارزش کار فرهنگی را به اوج میبرد و ضرورتها را بر میشمرد. یکی از اولویتهای رهبر امید دادن است اما ایشان هیچ گاه به ضعفها و وظایف افراد و نهادها بیتوجه نبوده است، بله چندین برابر به این عرصه پرداخته است.
به علاوه اگر برخی کارشناسان امور دفاعی از چند حوزه دفاعی بر زمین مانده سخن بگویند و بخواهند مسئولان دفاع از مملکت را از نقاط ضربهپذیر آگاه کنند تا آن روزنهها پرشود و کاستیها برطرف گردد، با انقلاب نظام دشمنی کردهاند؟ مگر دشمن از نقاط ضعف بیخبر است؟ اینکه فکر کنیم آنها بیخبرند و نباید نقاط ضعف بازگو شود خامی و حماقت است.
در موضوع فرهنگی و دینی هم مسأله همین طور است. در یک کشوری که از هر طرف در معرض تهاجم فرهنگی بیامان و همه جانبه قرار دارد، باید دائماً نقاط ضعف رصد و برطرف شود، در غیر این صورت عرصه را به دشمن خواهیم باخت.
ببینید در یک بررسی وضعیت فرهنگی و اخلاقی جامعه در یک بازه زمانی بیست ساله متوجه خواهیم شد که جامعه به صورت محسوس و ملموسی در عرصههای اخلاقی، اعتقادی و فرهنگی به ویژه در بین جوانان با تهدید جدی روبرو هستیم. آثار این ادعا در رفتارهای افراد جامعه قابل مشاهده بوده و انکار ناپذیر است. بیآنکه بخواهیم به پیشرفتها و نقاط برجسته و نیز رویشها بیتوجه باشیم.
در نمونههایی در حوزه دینداری جامعه مانند اهتمام به فرایضی مانند نماز و روزه و حضور در مراکز دینی و نیز اهتمام به واجباتی مانند حجاب، پرهیز از موسیقی حرام و مسائلی از این قبیل نیازمند توجه جدی هستیم.
در حوزه اخلاقی برخی رفتارهای اجتماعی پسرفت داشتهایم. عدم احترام به بزرگتر، بیقانونی، فرار از قانون و چپاولگری و منفعت خود را بر منفعت جامعه ترجیح دادن به وضوح ملموس است. چرا امروز احترام و توجه به کهنسالان در بین جوانان کمرنگ شده است؟ چرا طلاق رو به گسترش است؟ چرا آداب و رسوم ما در ازدواج و طلاق و حتی در مرگهای عزیزان نیز متحول شده است؟ و چرا تفاخر و تجملگرایی حرف اول را در بین عموم جامعه میزند؟
در حوزه فرهنگی نیز تحول یافتهایم. چرا سگ را به زندگی خود راه دادهایم؟ چرا سبک پوشش ما غربیتر از غرب شده و میشود؟ چرا فرهنگ اصیل و بومی خود را به فراموشی میسپاریم؟ چرا رنگ غربی به خود گفتن را افتخار میدانیم با آن سبک زندگی فخر میفروشیم؟ و چرا در برابر ناهنجاریهای اخلاقی و رفتاری جامعه بیتفاوت شدهایم؟
اینها را در مقایسه با بیست سال پیش گفتم. چون بسیاری از این رفتارها در آن زمان یا نبود یا بسیار ناچیز بود، آشکار نبود و فاعلش از آشکارا رفتارکردن آن پرهیز داشت. این همه تحول رفتاری و اخلاقی نشان از تحول در اخلاق و رفتار و فرهنگ اجتماعی ماست و حاکی از آن است که سمت و سوی ما به سوی بیاخلاقی، غربزدگی و کم رنگ شدن اعتقادات و رفتارهای دینی است و این جهتگیری به هیچ وجه امیدوار کننده نیست و چشمانداز خوبی را به ما نوید نمیدهد.
به نظر میرسد باید کاری کرد و روش خود را در اقدامات اخلاقی دینی و فرهنگی اصلاح کنیم و از تجربه کشورهای موفق بهرهگیری کنیم.
من باورم این است که یکی از رموز موفقیت ما یا شاید تنها رمز موفقیت ما در حوزه فرهنگ و اخلاق و دیانت در گرو رونق مساجد به معنی حقیقی کلمه است. باید انقلابی در نگاه ما و نگاه دولتمردان ما به مسجد پدید آید، ساخت مساجد زیبا، ساده، نظیف، در دسترس، منظم، برنامهمند و برخوردار از کادر اجرایی توانمند و امام جماعتی آموزش تخصصی دیده رمز موفقیت ما در این حوزه است. با شعار غلط «مساجد باید مردمی باشد» مساجد را از دسترس مردم خارج کردیم و مساجد قدیمی را هم از چشم و رو انداختهایم. در حالی که میبینیم هر جا مسجدی خوب و از هر جهت کامل بنا شده است آن مسجد نقطه محوری یک محله یا منطقه شده و تأثیر اجتماعی عمیقی را در منطقه برجای گذاشته است. اگر حاکمیت و دولت برای مسجد و دیانت جامعه مسئولیت بپذیرد و از این طریق اقدام کند، حتماً نتیجه مثبت آن را در جامعه آشکارا مشاهده خواهیم کرد.
یکی از موانع کلیدی دینداری و اخلاقمداری در جامعه رزق و روزی حرام است. حرامخواری که امروز سایه شوم خود را در همه جا گسترانده است با اعتقادات دینی و اهتمام به فرایض دینی جمع نمیشود. این دو ماهیتشان با هم ناسازگار است و نمیتوان انتظار داشت کسانی که از لقمه حرام پرهیز نمیکنند و پاکروزی نیستند انسان دیندار، معتقد و متعهد باشند و فرزندانی با این ویژگیها تربیت کنند. این یک حقیقت مسلم و یقینی است که آموزههای وحیانی بر آن تاکید دارد.
بیشک تربیتشدگان در مسجد دامنشان از ابتلا به حرامخواری پاکتر است، آنهایی که در دامن مسجد تربیت شده و رشد کردهاند به هنگام ورود به عرصه کار و بازار و مسئولیتهای اجتماعی بیشتر خود را از لقمه حرام نگاه میدارند. این یعنی سلامت اعتقادی و رفتاری جامعه. پس مسجد را باید در رأس امور در کشور قرار داد و برای آن به صورت اولویت نخست فرهنگی برنامه و بودجه در نظر گرفت و در یک برنامه ضرب الاجلی کوتاه مدت و چهار برنامه 5 ساله، مسجد رابه جایگاه اصلیش در جامعه اسلامی بازگرداند تا به آینده اخلاق، دیانت، فزهنگ، اقتصاد، بازار اسلامی، بانک بدون ربا و مدیریت اسلامی، سیاست و تعاملات خارجی عزتمندانه در کشور و در یک کلام آینده انقلاب اسلامی امیدوار بود.
در پایان پیشنهاد اجرایی بنده این است که ساختار اجرایی کشور برای انجام این مأموریت نیازمند بازنگری و اصلاح است. با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و این مأموریتهای گوناگون و بعضاً نامتجانس نمیتوان به هدف مورد نظر دست یافت. مقوله فرهنگ و هنر یک امر است و مقوله دین و دینداری یک مقوله دیگر، باید دینداری جامعه و اخلاق را با مأموریتی مستقل، بودجهای مناسب و پاسخگویی در این حوزه به یک وزارتخانه سپرد و فرهنگ و هنر را به یک وزارتخانه دیگر. البته فرهنگ و هنر هم باید سبقه و رویکرد دینی داشته باشد.
همانگونه که اقتصاد و سیاست هم باید دینی باشد و روح انقلاب و اسلام در این امور و بقیه امور کشور دمیده شده باشد. امیدوارم مسئولان ارشد و به ویژه مجلس شورای اسلامی به این مهم برسند که باید این اقدام ریشهای هرجه سریعتر انجام شود، چرا که تأخیر آن به هیچ وجه موجه و به مصلحت انقلاب و اسلام در کشور ما نیست.
* معاونت فرهنگی دارالحدیث و عضو هیأت علمی دانشگاه قرآن و حدیث