
به گزارش حلقه وصل، روابط عمومی دفتر دکتر سعید جلیلی مشروح سخنان وی در دانشگاه کرمان را منتشر کرده است که در ادامه آن را ملاحظه میکنید:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
سلام علیکم. خدا را سپاس میگویم که توفیق پیدا کردم امروز در جمع شما عزیزان در این دانشگاه حضور یابم. امیدوارم جلسه پیش رو و مباحثهای که با هم خواهیم داشت بتواند کمک کند تا به درک و تفاهم بهتری از موضوعات مورد دغدغه همه ما برسیم. دانشگاه شما فردا میزبان شهدای عزیز و گرانقدری است و جلسه ما در آستانه شهادت حضرت زهرا(س) و معطر به یاد شهدا و عطر فاطمی است. لذا اجازه بدهید بحثم را از همین موضوع شروع کنم.
در عرصه مناسبات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی فعالیتهایی شکل میگیرند و کسی نمیتواند بگوید به خاطر اینکه میخواهیم فقط به مسائل فردی مان توجه کنیم مناسبات اجتماعی برای ما اهمیتی ندارد. در حالی که حتماً مهم هستند و مناسبات اجتماعی بر فرد تأثیرگذار خواهد بود. ویژگی جوامع بشری این است که انسانها به دلیل نیازها و ضرورتهایی که در بشر وجود دارد احتیاج به چنین مناسباتی دارند. یکی از تفاوتهای اساسی و عمده انسان با سایر موجودات همین است. سئوالی که مطرح میشود این است که اگر مناسباتی شکل میگیرد، صورت مطلوبش چیست؟ در چه صورتی انسان احساس رضایت میکند؟ اگر مناسبات در جامعهای باشد، انسان میتواند رضایتمندی و امید داشته باشد که روند این مناسبات روز به روز به سمت بهتر و کاملتر شدن و رفع نقایص میرود.
این توقع بیجایی نیست که انسان انتظار داشته باشد اگر در اجتماع و جامعهای هست مناسبات اجتماعی آنجا مطلوب باشد یا به سمت مناسبات مطلوب پیش برود. بسیاری از حرکتهای جوامع بشری برای همین است که به این مناسبات شکل خوبی بدهیم و به سمت مناسبات صحیحتر حرکت کنیم. شاید بحثی که در همه ادیان مطرح میشود با همین نگاه است که انتظار دارند یک زمانی جامعه موعودی شکل بگیرد تا آنگاه مناسبات در بهترین شکلش تجلی یابند.
از اینجا وارد این موضوع میشوم که اگر در کشورمان ملتمان 38 سال پیش این توفیق را داشت تا چنین انقلابی برای تغییر مناسبات کند، به خاطر این بود که این مناسبات بهگونهای رقم بخورد تا شکل مطلوبی را برایمان به ارمغان بیاورد. بخشی از این مناسبات این است که اگر نظام ستمشاهی حاکم بود کنار برود و برچیده شود. قدم اول انقلاب این بود که دولتی را که بر آن مبنا شکل گرفته بود کنار بزند و بهجای آن نظام جمهوری اسلامی قرار بگیرد، اما دو نکته اصلی در این جایگزینی ظهور و بروز داشت. یکی اینکه اگر آن مناسبات غلط است و باید کنار برود دو مبنای اصلی بیاید و زمینهساز این مناسبات جدید شوند: یکی اسلام، یعنی اسلامیت نظام و دیگری مردم، یعنی جمهوریت نظام. اگر مناسبات جدید بر این دو مبنا شکل بگیرد میشود گفت آن حرکت دارد موفق پیش میرود، لذا در این مباحثات دانشجویی باید هم چنین انتظاری وجود داشته باشد و هم سئوال اصلی این باشد که اینها چگونه دارند پیش میروند؟ آیا خوب پیش میروند؟ این مباحثات باید به تحلیل این بحث کمک کنند. به نظر من هر دو بخش موضوع اهمیت دارد. برخی شاید از سر غفلت یا دلایل دیگری به یک بخش موضوع توجه لازم را ندارند. اگر گفته میشود ملتی آمد و این مناسبات را عوض کرد و این نگاه را داشت که: «اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ»(1) اگر دعوت خدا و پیامبر(ص) را اجابت میکنیم با این نگاه است که حیات جدیدی پیدا کنیم.
اینطور نبود که کسی در رأس برود و فقط شاه اضافی بود. نه! برای این بود که تمام مناسبات اینگونه شکل بگیرد. از آن طرف بر همین مبنا چه کسی میتواند این را محقق کند و این کار را انجام بدهد؟ در طول تاریخ اسلام زیاد شاهد این قضیه بودهاید. در دورههایی ائمه معصومین(ع) قلههای کمال و عصمت در میان جوامع بودند، اما چرا شکل نگرفته است؟ کسانی که در انقلاب چه حضرت امام و چه بقیه که شعار «انقلاب اسلامی» و «جمهوری اسلامی» میدادند همگی خودشان را شاگرد کوچک مکتب امیرالمؤمنین(ع) میدانستند، ولی چرا در زمان امیرالمؤمنین(ع) شکل نگرفت؟ بخش دوم قضیه اینجاست و همان چیزی است که امیر مؤمنان(ع) بیان میفرمایند. «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّه بِوُجُودِ النَّاصِرِ»(2) یعنی باید مردمی باشند که آن را انتخاب کنند، بخواهند و بیایند و آنها میتوانند این انتخاب را محقق سازند. به همین خاطر حضرت امام(ره) در وصیتنامهشان میفرمایند شهادت میدهم مردم این دوره بهتر از مردم دوران حضرت امیر مؤمنان(ع) هستند، چون مردم این دوره این را انتخاب کردهاند و گفتند ما این را میخواهیم.
وقتی میگوییم جمهوریت، منظور چیست؟ همین که مردم اسلام خواستند کافی است؟ حالا در خانهشان بنشینند؟ نه، این هم خواستن، هم دانستن و هم توانستن است. مردم باید در هر سه اینها حضور داشته باشند. اگر میخواهیم آن محاسبات فقط در نقاط خاصی عوض نشده باشد و در همه جا تغییر جامعی داشته باشد و همه مناسبات درست شود، اینجاست که بُعد جمهوریت نظام اهمیت مییابد. مردمی میتوانند در این عرصه وظیفهشان را خوب انجام بدهند که بهخوبی از حقوقشان برخوردار باشند و توازنی برقرار باشد. با این نگاه دینی میتوانید بنگرید چه موفقیتهایی رقم میخورند، چون نگاهی مبتنی بر این باور است و آن موقع با همه توان میآید و ظهور و بروز مییابد. یکی از فرقهای مهم در اندیشه سیاسی اسلام با مکاتب غربی در این است که در اینجا گفته نمی شود که یکسری وظایف به عهده دولت و یکسری به دوش ملت است یا اینکه گفته شود جامعه مدنی در برابر دولت وجود دارد! در اندیشه سیاسی اسلام بسیاری از کارویژههای دولت زمانی نتیجه می دهد که مردم پای کار بیایند.
در اندیشه سیاسی اسلام یکی از بحثهای جدی این است که اگر گفته میشود «قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ»(3) علی(ع) اسوه و قله قسط و عدالت است، اما چرا نمیشود در آن جامعه قسط برقرار کرد؟ چون «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»(4) باید مردم هم آن را بخواهند، بیایند و این امکان را داشته باشند برای قسط قیام کنند. در این صورت میتوانید آن را پیش ببرید. اگر گفته میشود دفاع، وقتی است که هر دوی اینها با همه وجود داشته باشند و در این عرصه وارد شوند. این در مورد اکثر کارویژههای دولت صدق میکند.
اگر به این موضوع توجه نکنیم کار ناقص می شود و موفقیت لازم به دست نمیآید. این در شکل مطلوب و ایجابی است. اما یک بعد سلبی هم وجود دارد و آن اینکه اگر کسانی بیایند و عمداً بخواهند یکی از این دو محور اسلام یا جمهوریت را لغو، ضعیف و کمرنگ کنند انحراف ایجاد خواهد شد.
مثلاً عده ای می گویند مردم! تا همین جا خوب بودید، خیلی ممنون! کنار تشریف ببرید و روی نیمکت بنشینید! وقتی جنگ بود حضورتان خوب بود ولی الان دیگر تقسیم کار کنیم. یک عده این طرف بروند و یک عده آن طرف. نه! اگر میخواهید این هدف به نتیجه لازم برسد و محقق شود به قول حکما آنچه که علت موجده بوده است علت مُبقیه هم هست. آنچه که چیزی را به وجود آورده است همان است که می تواند همان چیز را نگه دارد. اگر انقلاب اسلامی را مردم و اسلام شکل داد، حفظ و تداومش هم با حضور مردم و اسلام ممکن میشود. نمیشود بگوییم تا الان شما بودید و از حالا به بعد کسان دیگری هستند.
یکی از بحثهای اساسی این است که آیا مشارکت تودههای مردم و آحاد جامعه فقط موقع هزینههاست یا وقت منافع هم هست؟ آیا فقط برای این است که در مقطعی بگوییم اینجا هزینه لازم دارد و عدهای بیایند ولی حالا که بحث منافع است آنهایی که در هزینهها همراه بودند کنار بروند؟! بعضی تصور می کنند اینکه مردم ذخیره نظامند، یعنی مردم روی نیمکت ذخیره بنشینند چون ما به اندازه کافی بازیکن داریم!
تعابیر قرآن مربوط به حالا نیست در طول تاریخ این قضیه بوده و امری طبیعی است. هر حرکت الهی، مصلحانه و صحیح برای تصحیح مناسبات انجام بدهید، کسانی در برابرش به مقابله برمیخیزند، «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ»(5) در تاریخ خواندهایم حرکتهایی در برابر پیامبران از جنس فرعون بوده است ولی در برابر آنها ایستادگی شده. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُبِینٍ* إِلَى فِرْعَوْنَ»(6) فرعون میگفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى»(7) اینطور نیست شما بیخود میگویید. «فَمَنْ رَبُّکُمَا»(8)؟ چه کسی گفته است؟ چرا میگویید اسلام باید باشد؟ «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى» من هستم که تصمیم میگیرم. هیچوقت دعوا سر خالقیت نبوده، سر این بوده است که چه کسی این مناسبات را تعریف کند. این تعبیر قرآن است که اگر از اینها سئوال کنید «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ»(9) چه کسی آسمانها و زمین را خلق کرده است؟ با تو دعوا نمیکنند که بگویند نه! این را ما آفریدهایم، بلکه میگویند خدا خلق کرده است: «لَیَقُولُنَّ اللَّهُ»(10) پس دعوا سر چیست؟ سر اینکه چه کسی مناسبات را تعریف کند! ربّ چه کسی باشد؟ دعوای اصلی بر سر «ربوبیت» است. ربّ یعنی کسی که بالا قرار میگیرد و میگوید مناسبات چگونه باشد.
فرعون میگفت «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى» و دعوای دیگری نداشت. امروز هم شعار امروز امریکا این است: «In God We Trust»، یعنی «به خدا ایمان داریم». روی پولشان هم همین را مینویسند چون دعوایشان سر این نیست، بلکه سر این است که میگوید مناسبات شما اینگونه نباید باشد. در باره تراکنش بانکی و تحقیقات علمی جهان هم ما باید تصمیم بگیریم.. دعوا سر این چیزهاست، وگرنه کلیسا هم میروند و خدا را هم قبول دارند!
لذا خیلی از مسایلی که امروز مطرح میشوند مباحثی است که از قدیم تا امروز بوده است. یک وقت هم هست کسانی که اینگونه میایستند فقط این نیست که در آنجا باشند، یعنی اگر گفته «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُبِینٍ* إِلَى فِرْعَوْنَ» میبینید کنارش کسان دیگری را هم میگوید: «إِلَى فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ قَارُونَ»(11) چرا قارون؟ «إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى»(12) چون قارون از قوم موسی، از خود اینها و از درون جامعه بود. نهتنها نمیخواست مناسبات صحیح شکل بگیرد، بلکه از درون جامعه میخواست مناسبات غلطی را به جامعه تحمیل کند.
اگر در برابر فرعون همه میگفتند ما هم برویم بایستیم و شهید شویم، چون او دارد ظلم و استکبار میکند بعضی وقتها کسانی از درون جامعه به شکل نرم مانع شکلگیری مناسبات صحیح میشوند، طوری که مردم جامعه میگویند «یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ»(13) کاش مثل قارون بودیم! ببینید چه برجهای نجومی دارد!
یعنی مناسبات جدیدی شکل میگیرد و میگوید اینها حاصل کار خودم هست. میگوییم تو این حقوق نجومی، برج نجومی و این کذا را از کجا آوردهای؟ «قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِی»(14) میگوید اینها حاصل کار خودم است! بعد میبینید طبقات و طبقهبندیای در جامعه شکل میگیرد که عدهای میگویند این مناسبات که درست نمیشوند کاش ما مثل اینها بودیم. «یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ». وقتی جامعهای ناامید شود که تو باید جلوی آن بایستی، مناسبات صحیح به هم میریزد. این همان تعبیری است که امیر مؤمنان(ع) میفرمایند چرا حکومت شکل میگیرد؟ چرا انقلاب اسلامی رخ میدهد؟ حضرت در خطبه شقشقیه بیان میفرمایند چه وقت این کار انجام شد؟ «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّه بِوُجُودِ النَّاصِرِ». مردم آمده و انتخاب کردهاند که این کار انجام بشود تا چه اتفاقی بیفتد؟ همان حرفی که خدا میگوید: «وَ مَا أخَذَ اللهُ عَلَى العُلَماءِ أن لا یُقارُّوا على کِظَّه ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلومٍ». اگر میخواهم بیایم برای این است.
خداوند از ما تعهد گرفته است نمیتوانید در برابر شکمبارگی یک عده و گرسنگی عده دیگری بیتفاوت باشید. این فرمایش امیر مؤمنان(ع) است. به تعبیر حافظ «شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان/ که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان» امیر کلام است. چرا «به مژگان شکند قلب همه صف شکنان»؟ چون این را فریاد میزند. این را بلافاصله بعد از این جمله میفرماید که اگر آمدهام برای این است: «وَ مَا أخَذَ اللهُ عَلَى العُلَماءِ أن لا یُقارُّوا على کِظَّه ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلومٍ». نیامدهام بگویم همین مناسبات موجود خوب است.
قرار نیست تقسیم کار شود تا مردم زمان سختی ها هزینه بدهند اما عده ای دیگر همان زمان دنبال منافع خودشان باشند و بگویند اینکه روستای گُنجان در کرمان با 700 نفر جمعیت 72 شهید میدهد، خیلی خوب است روی این حساب باز کنیم و باعث دلگرمی است!
یا بگویند موقع انتخابات حتماً همه باید مشارکت کنند. بالگرد بفرستیم همه جا صندوق رأی برود، اما هنگام خدمترسانی و کار، این مناطق و مردم از یاد بروند. نباید نقشه ایران تزئین روی دیوار مسئولین نباشد، بلکه باید روی میز مسئولان باشد و معلوم شود آیا به همه جای کشور آنطور که لازم بوده خدمت رسانی شده یا نه؟ نه اینکه روستای گنجان فقط در مواقع خاص در محاسبات و ذهن مسئولان گنجانده شود!
چگونه مسئولی که در تمام سالهای بعد از انقلاب مسئولیت دولتی داشته امروز 150 شرکت به اسم خودش یا خانوادهاش ثبت شده است؟ «کِظَّه ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلومٍ» همین حرفهاست. چگونه میشود این همه شرکت به اسم یک خانواده ثبت شود؟ بعد میگوییم مشکل بیکاری و رکود و وجود دارد! اگر آن مناسبات به شکل صحیح شکل بگیرد دیگر این مشکلات رفع می شوند و 150 شرکت به اسم یک خانواده ثبت نمی شود!
اگر امام در سال آخر حیاتشان آنگونه فریاد میزنند که اسلام ناب در برابر اسلام امریکایی برای این بود که «قارونی» از خود قوم موسی پیدا نشود و همان را شکل دیگری بدهد و خروجی آن بشود اسلام امریکایی. امام میگویند جنگ فقر و غنا، جنگ حق و باطل، جنگ مستضعفان و سرمایهداران زالوصفت.
کسی که این نوع نگاه را داشته باشد در بُعد خارجی میگوید حالا امریکا کاری هم کرد به ما که ضرری نمیرساند! یا اگر فلان جا فلان هزینه را هم کردیم ایرادی ندارد! قرار نیست ما هزینه بدهیم، قرار است منافع را بگیریم. در بُعد داخلی هم چنین نگاهی را دارد. کسی که نگاه خارجیاش آن باشد در داخل هم همین کار را میکند. لازم نیست ما هزینهها را بدهیم. بگذار عدهای بیشتر داشته باشند؛ ولو به ناحق؛ نه بر اساس کار، دانش و زحمت، بلکه بر اساس مناسبات غلط و رانت!
جمهوریت یعنی بدانید در هزینهها و منافع سهم مردم را چگونه تعریف کنید و مناسباتش چطوری باید باشد. نظامی میتواند مبتنی بر فرمایشهای حضرت امیرالمؤمنین(ع) عمل کند که هنگام تقسیم هزینهها بتواند با اقتدار کسانی را که در این عرصه غایب هستند و زمان تقسیم منافع از سر دلسوزی غایبان را حاضر کند. نگوید حالا که در باره اینها نه صحبتی شده و نه مطالبهای، پس از اینها عبور کنیم!
انشاءالله با نیت درست که قصد دغدغه انقلاب، کشور و پیشرفت مملکت را داریم در حرکتی که میخواهیم انجام بدهیم باید بهگونهای عمل و سهم و نقشمان را ایفا کنیم که به تنظیم این مناسبات در عرصههای مختلف سیاست خارجی، سیاست داخلی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کمک کند تا انتظارمان مبنی بر اینکه اسلام، انقلاب اسلامی و ادعای بلندی که داریم و میخواهیم به سمت تمدن اسلامی حرکت کنیم شکل بگیرد.
امروز ملت ما حرکت و فعالیتی را شروع کرده است که نگاهش به دامنه و درهها نیست، بلکه به قلههاست. ادعای ما این است. میگوییم در مردمسالاری، پیشرفت، رفاه، امنیت، تعالی و معنویت میخواهیم به سمتی برویم که به آن قلهها برسیم. اگر مقاومتی میکنیم به همین خاطر است تا چیزی مانع رسیدن ما به آن قله نشود. اگر فعالیت مضاعفی میکنیم به همین دلیل است. اگر دارید میبینید ایثاری میشود و کسانی اینگونه میآیند که بعد از 30 سال فقط پلاکی از آنها به ارمغان میآید برای این است که برای کشور امنیتی بیاورند تا پس از 28 سال دیگر کسی جرئت نکند به شما نزدیک شود.
انشاءالله حرکت ما، از جمله اینگونه مباحثات بتوانند کمک کنند تا روز به روز به تصحیح این مناسبات و حرکت به سمت وضع مطلوب نزدیکتر شویم. اجازه بدهید ادامه عرایضم را در گفتوشنود با دوستان به صورت مباحثه دنبال کنیم. شاید بهتر خواهد بود. صلواتی بفرستید.
پینوشتها:
1ـ انفال/ 24
2ـ فرازی از خطبه 3، معروف به خطبه شقشقیّه
3ـ اعراف/ 29
4ـ حدید/ 25
5ـ حج/ 52
6ـ هود/ 96 و 97
7ـ نازعات/ 24
8ـ طه/ 49
9ـ زمر/ 38
10ـ همان
11ـ غافر/ 24
12ـ قصص/ 76
13ـ قصص/ 79
14ـ قصص/ 78