
به گزارش حلقه وصل، عبدالجبار كاكایی، شاعر و نویسنده و زبانشناس،با اشاره به فرهنگی كه پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران شكل گرفت، ناظر بر موضوع انقلاب بود، گفت: رخدادهای اجتماعی كه در هر دوره و هر عصری در ملتها بهوجود میآید، با خود تعریف جدیدی از هنر و ادبیات را به ارمغان میآورد. مثلا در ایران بعد از مشروطیت، هنر و ادبیاتی ظهور كرد كه پیدایش آن به فرهنگ مشروطیت برمیگشت. این تغییر شرایط نمودی آشكار در صحنه فرهنگ و هنر پیدا كرد كه به وجوه اجتماعی آن دوره میپرداخت و نگاهش یا نقادانه بود یا جانبدارانه. در مجموع فراوردههای ادبی- هنری كه در هر دوره خاص با نگاهی به شرایط اجتماعی سیاسی یك دوره میپردازد، هنر خاص آن دوره را هم تحت تأثیر قرار میدهد.
وی افزود: بعد از وقوع انقلاب اسلامی در ایران فرهنگی شكل گرفت كه ناظر بر موضوع انقلاب بود. انقلاب 1357 خاستگاه یك فرهنگ شد. فرهنگی كه در كنار نیاز اجتماعی آن عصر، مولد ادبیات و هنری شد كه معرف شرایط و ویژگیهای اجتماعی آن دوران بود. این یك تعریف است اما تعریف دومی هم وجود دارد كه بر اساس آن، هر اثری كه بعد از انقلاب خلق شده، به دلیل اینكه خواه ناخواه متأثر از شرایط انقلاب است، هنر انقلابی به شمار میرود كه این یك تعریف علمی است. در واقع هنر انقلاب، هنری است كه محصول انقلاب اسلامی است و كانون استحاله پیش از خود را تغییر داده و شرایط اجتماعی هم به فراخور این انقلاب، تغییر پیدا كرده است. متأسفانه نگاه اول، كه گاه بسیار جانبدارانه و خارج از حوزه علمی میشود، در بسیاری موارد دستخوش جهتگیریهای سیاسی شده و اگر هنر انقلابی نتوانسته آن طور كه باید مخاطب گسترده داخلی و جهانی پیدا كند، دلیلش همین نگاهها است.
كاكایی در ادامه صحبتهایش گفت: در دورههای مختلف سیاسی بعد از انقلاب، هر مدیر یا حتی دولتی كه میلی به جناح یا سمت و سویی دارد، تنها برای هنری ارزش قائل است كه ارزشهای مطبوع خود در آن نهفته باشد. وقتی ملاك جهتگیری سیاسی باشد، ما به طور مرتب شاهد ریزشهایی هستیم كه با تغییر دولتها و فضای سیاسی بهوجود میآید. این متغیر بودن شرایط باعث میشود كه هنر انقلاب، به تعریف واحد و یكسانی نرسد و در هر دوره شكل و جهت و سمتوسویی بگیرد. این در حالی است كه اگر تمام مدیران و مسئولان به تعریف دوم قائل باشند، این باعث بسط هنر انقلاب و تحقق آرمانهایش خواهد شد.
این شاعر در ادامه گفت: باید به این نكته توجه كرد كه نگاههای سیاسی سبب میشود كه در هر دوره تعریفها، تغییر كند و در نهایت هنرمندانی كه در دایره تعریفهای متعصبانه قرار میگیرند، افرادی متوسطالحال و غیرهنرمند تعبیر میشوند. تنها راه فرار از این شرایط، برداشتن عینك متعصبانه است، چرا كه جهتگیری سیاسی، هنر انقلاب را كوچك میكند؛ اینكه فقط به كسانی میدان بدهیم كه همراستای عقاید ما باشند، كاری از پیش نمیبرد.
او گفت: باید توجه داشت كه ما در شرایط بحران مخاطب هستیم. در هر دوره سیاسی، هر اثری كه خلق میشود تابع واحدی از یك قرائت است. بسیاری از مخاطبان اگر میلی به چنین آثاری ندارند، دلیلش این است كه نخوانده یا ندیده، از حفظ هستند كه قرار است خالق اثر چه به خوردشان بدهد. متاسفانه در این بین هنرمندانی خودشان را با شرایط تطبیق میدهند و نسلهای بعد هم به واسطه مسابقات و جشنوارهها و هدایتها اجازه قرائت جدید پیدا نمیكنند. من در این شرایط به چنین هنرمندانی حق میدهم. اگر در این شرایط خودشان را تطبیق دهند، مسیر برایشان بازتر است و مورد توجه قرار میگیرند. در پایان میخواهم به شعر سهراب سپهری اشاره كنم، چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید