در متن پیشرو حجتالاسلام نظافت به تبیین «ضرورت کار تشکیلاتی و ویژگیهای یک تشکیلات ولایی» میپردازد. ایشان در ابتدا به ضرورت و اهمیت کار تشکیلاتی می پردازد و ویژگیهای تشکیلاتی ولایی را در هفته محور فعالیت جمعی با هدف مشترک، رهبری محبوب، لزوم برنامه، وجود نظم، ضرورت احساس مسئولیت، محوریت تربیت، جذب افراد، ثبت خود و مقبولیت رهبری مورد اشاره قرار می دهد.
ضرورت تشکیلات
بحثی که مطرح خواهیم کرد، اخلاق تشکیلاتی است که اولین بحث در مورد ضرورت تشکیلات است. اگر انسان بخواهد کارش به نتیجه برسد و سامان پیدا کند، مجبور است که از تنهایی بیرون بیاید. اگر کسی تنها است، باید خودش را تکثیر کند.
ویژگیهای کار تشکیلاتی
جمعی با هدف مشترک
کار تشکیلاتی لوازمی دارد؛ اول اینکه افرادی باید دور هم جمع شوند که همهدف باشند و مبانی آنها یکی باشد.
رهبری محبوب
هر تشکیلاتی نیاز به یک رهبر و مدیر دارد که محور باشد. آن مدیر طبیعتاً باید مقبولیت داشته. اگر رهبر و مدیر یک تشکیلات مقبولیت و محبوبیت نداشته باشد، طبیعتاً امر و دستورش خریدار ندارد و کسی به حرفش گوش نمیکند.
برنامه
هر مجموعهای نیاز به وجود یک برنامه برای رسیدن به اهداف دارد که در آن برنامه باید گامها و مراحل کار مشخص شده باشد.
نظم
یک تشکیلات نیاز به نظم دارد. هر قدر ارتباط ما با یکدیگر وسیعتر و بیشتر میشود، محدودیتهای بیشتری را باید بر خودمان تحمیل کنیم که این محدودیتها همان نظم است. بدون وجود نظم امکانات و وقت را به هدر میدهیم. با بینظمی کار پیش نمیرود. زمانی که انسان نظم ندارد، در هنگام فراغتها و سر دوراهیها که میخواهد تصمیم بگیرد نفسش مداخله میکند. امیرالمؤمنین در نامۀ ۳۱ نهج البلاغه میفرماید: «و اجعَل لِکُلّ الاِنسَانِ مِن خَدَمِکَ عَمَلاً تَاخُذُهُ بِهِ؛ برای هر فردی از افراد تشکیلاتت یک وظیفهای تعیین کن.» هر کس باید بداند چه میکند و عمل و برنامهای مشخص داشته باشد.
نکتۀ بعد این است که باید رابطۀ اعضای تشکیلات یک رابطۀ ولایی باشد. اگر در تشکیلات اخلاق حاکم است، رابطۀ افراد یک رابطۀ ولایی است. ولایت به معنای دوستی و سرپرستی است. قرآن میفرماید: «و المُؤمِنُونَ وَ المُؤمِنَاتِ بَعضُهُم اَولِیَاءُ بَعض؛ بعضی از مؤمنین ولی بعضی دیگر هستند» یعنی همه همدیگر را دوست دارند. وقتی محبت میآید، به دلیل تفاوت تواناییها کسی باید سرپرستی و باربری را بر عهده بگیرد که توانایی بیشتری دارد. کسی که علم دارد باید به کمک کسانی برود که علم ندارند و کسی که پول دارد باید به کمک کسانی برود که پول ندارند.
در عرصههای مختلف باید رابطۀ بین مسئولین هر تشکیلات و نیروهای زیردست و بین نیروها با یکدیگر یک رابطۀ ولایی باشد؛ یعنی همه همدیگر را دوست داشته باشند و برای رسیدن به هدف به یکدیگر کمک کنند. در واقع باید بار را از دوش یکدیگر بردارند.
ضرورت احساس مسئولیت
سؤال این است که افرادی که ما جذب میکنیم تا با ما کار کنند در چه چیزهایی باید مشترک باشند و در چه چیزهایی باید هدفشان یکی باشد؟ افراد یک مجموعه باید در اهداف کلان یکی باشند ۱) باید آمدن همۀ افراد در تشکیلات بر اساس یک احساس مسئولیت باشد؛ یعنی افراد باید دردمند باشند که به خاطر آن تواناییها و عشقی که دارند احساس مسئولیت کنند با این احساس بیایند که میخواهند ادای دین کنند. اگر ورود به یک تشکیلات بر اساس طمع باشد، این تشکیلات از هم میپاشد.
نکتۀ مهم دیگر دردمند بودن است. اگر کسی ارزشهای انسانیاش را از دست نداده باشد، از فساد، بیعدالتی و رنج میبرد. بیدردی یک مرض بزرگ است. امیرالمؤمنین در نامۀ ۴۵ فرمود: «وَ حَسْبُکَ دَاءً أَنْ تَبِیتَ بِبِطْنَهٍ وَ حَوْلَکَ أَکْبَادٌ تَحِنُّ إِلَى الْقِد؛ برای مریض بودن همین بس که شب را با شکم پر سپری میکنی و اطراف تو انسانهای گرسنه هستند» اگر افراد دردمند باشند، متحد میشوند تا اهداف خود را عملی سازند.
تربیت، محور اصلی تشکیلات
اگر تشکیلات بخواهد مورد پسند امام زمان باشد، باید تربیت، محور اصلی آن باشد. هر کاری که میکنیم باید رنگ و بوی تربیتی داشته باشد. تشکیلاتی که میخواهد امام زمان را یاری کند حتی اگر یک تشکیلات اقتصادی باشد باید با رنگ و بوی تربیت همراه باشد. اگر همۀ بخشها و تشکیلات در یک جامعه به کارهایشان رنگ و بوی تربیت بدهند، زمینهساز فرج امام زمان خواهند بود. تقدیم یا تأخیر فرج، وابسته به تربیت است. اینکه برای فرج زمان تعیین نشده است به این دلیل است که بستگی به همت انسانها و آن یارهایی که لازم است فراهم شود دارد.
جذب افراد از طریق جذب دل
در هر تشکیلات با رنگ و بوی تربیت، نکاتی باید رعایت گردد ۱) بحث جذبهگیری است. اعضای اصلی یک تشکیلات باید دیگران را جذب بکنند. مهمترین نیاز در هر تشکیلات پیدا کردن یار است. ساختمان و پول و داشتن امکانات لجستیک و ترابری نشان از قوت یک تشکیلات نیست. عالَم در محور آدم میچرخد. سؤال این است که اصول جذب چیست؟ این است که از آرمانها کوتاه نیاییم. جذب باید با اخلاق باشد و باید ببینیم مخاطبان ما چه کسانی هستند و در چه جامعهای هستیم. اگر در جامعهای مانند آمریکا یا آفریقا باشیم که اصلاً ما را نمیشناسند و قبول ندارند، قدم اول چیست؟ قدم اولِ جذب، ارتباط برقرار کردن و رفاقت است. فتح دلها و متوجه کردن دلها به سوی خود یکی از راههای جذب نیرو است. اگر دیدیم طرف مقابل اهل گوش دادن نیست، بدبین است و ما را نمیشناسد، باید مهر خود را به او نشان بدهیم. امیرالمؤمنین فرمود: «اَعجَزُ الناسِ مَن عَجَزَ اَن اِکتِسَابِ الإخوان؛ بیعرضهترین آدمها کسی است که نمیتواند دوست داشته باشد.»
ابتدا تثبیت خودیها، سپس دیگران
سؤال دیگر این است که بعضی از خانوادههایی که با آنها ارتباط داریم اخلاق، اختلاط و حجاب را نمیکنند و با اینها چگونه باید ارتباط برقرار کرد؟باید مواظب باشیم به بهانۀ بهشتی کردن دیگران به جهنم نرویم. ابتدا باید خودمان برویم بهشت. قدم اول، تثبیت نیروهای خودی است؛ «و اَنذِر عَشِیرَتَکَ الاَقرَبِین».
یکی از نیتهای خوب تشکیلات، نجات دادن افراد از غرق شدن است. باید تشکیلاتی راه بیندازیم که نگذاریم افراد غرق در فساد و تباهی شوند. کسی که میخواهد دیگران را از غرق شدن نجات دهد، شرطش این است که خودش غرق نشود. هر وقت انسان دید که در حین نجات دادن دیگران خودش هم دارد غرق میشود، باید او را ول کند. امیرالمؤمنین فرمودند «و لَکِنّی لَا أَرَی اِصلَاحَکُم بِإفسَادِ نَفسِی؛ من اصلاح شما را در ایجاد فساد در خودم نمیبینم».
مقبولیت رهبری
مسئول یک تشکیلات اگر مقبولیت نداشته باشد، کارش پیش نمیرود و کسی به حرفش گوش نمیدهد. به ویژه تشکیلات مردمی که اخلاص، معنویت، صفا و میل درونی افراد حرف اول را در آن میزند.
مؤلفههای مقبولیت رهبری
الف) محبوبیت
مسئول یک تشکیلات اگر محبوب باشد، مؤلفۀ مقبولیت را دارد. برای اینکه این محبوبیت اتفاق بیفتد یک آیۀ قرآن هست که یک قانون کلی داده و باید مصداق آن را پیدا کنیم. خداوند در سورۀ مریم میفرماید: «انّ الَذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَالِحاتِ سَیَجعَلَ لَهُمُ الرَحمَنُ وُدّاً» ایمان و عمل صالح برای خداوند این وُد را برای انسان به ارمغان میآورد. وُد یعنی دوستی. سؤال این است که مصداق عمل صالح چیست؟ با اشاره به آیۀ «انذر عشیرتک الأقربین» میتوان گفت سفره انداختن مصداقی از این عمل صالح است، همانطور که پیامبر هم این کار را انجام داد. مصداق بعدی وجود مقبولیت، اکرام و احترام است. رهبر یک تشکیلات که میخواهد تصمیم بگیرد باید دیگران را به بازی بگیرد و به دیگران توجه کند. وقتی از افراد مشورت میگیریم یعنی برایشان ارزش قائل هستیم و دیدگاه آنها برایمان مهم است. اما وقتی مشورت نمیگیریم یعنی اصلاً شما مهم نیستید، اصلاً حرف خوب به ذهنتان نمیرسد و من نیازی به شما ندارم.
ب) عظمت شخصیت رهبری در نگاه دیگران
عظمت پیدا کردن در چشم دیگران بسیار مهم است. کسی که در چشم دیگران خار و بیمقدار است و حرفش خریدار ندارد، اصلاً به او اعتبار نمیکنند. حال چگونه یک فرد عظمت پیدا میکند؟ عامل اول، داشتن سواد است. هر قدر مسئول یک تشکیلات علم بیشتری داشته باشد، شأن بالاتری دارد. عامل دوم، مهارت است. مهارتها باید در جوانی کسب شود. امام حسین در دعای عرفه فرمود: «فِی أَعیُنِ النَاسِ فَعَظِّمنِی وَ فِی نَفسِی فَذَلِّلنِی؛ خدایا در چشمهای مردم مرا بزرگ کن ولی در درون، مرا خوار کن» زیرا وقتی یک نفر در چشمها عظمت دارد، کارها بیشتر پیش میرود. آخرین نکته در رابطه با عظیم بودن در نظر دیگران این است که کسی پیش شما بزرگ است که چشمش به مال دیگران نباشد.
ج)تواضع
مقبولیت افراد با تواضع بالا میرود. رهبر یک مجموعه باید این نکته را تبیین کرده باشد که مسئولیت میدانی برای تکبر و غرور نیست و ما همه بندۀ خدا هستیم. امیرالمؤمنین مکرراً در نامههایی که در مقام مسئولیت داشتن نوشتهاند شروع ویژهای دارد که با زمانی که حکومت دستشان نبود تفاوت دارد. ایشان در ابتدای نامههایشان میفرمایند این نامه از بندۀ خدا، علی است و سپس جایگاه حکومتی خود بیان میکنند. ایشان با اثبات بندگی برای خدا این زمینه را فراهم میکنند که کسی از فرمانبری ننگش نیاید زیرا میبیند ایشان قصد حاکم کردن خود را ندارند. تواضع یک جریان درونی هم دارد که عبارت است از اینکه انسان خودش را در این عالم کارهای نمیبیند.
سدید