به گزارش حلقه وصل، چهار روز از نطق حجتالاسلام روحانی رئیسجمهور در مجمع عمومی سازمان ملل و شش روز از حضور او در نیویورک گذشته اما به نظر میرسد هنوز روایت مورد اجماعی از راهبرد او در این اجلاس و بویژه در آن نطق شکل نگرفته است.
نه به این معنا که انسانها نهایتاً باید درباره تمام پدیدهها و وقایع به یک فهم و تفسیر مشترک برسند؛ امّا در ماجرای اخیر این مسئله پررنگ تر و پراهمیتتر به نظر میرسد، به نوعی که از ارگان کارگزاران تا روزنامه کیهان، همزمان به تمجید از این نطق پرداختهاند و به آن تلویحاً و حتی تصریحاً دستمریزاد گفتهاند، حال آنکه پیشفرضها و استراتژیهای متفاوتی در کلانمسئلهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی دارند.
با نوعی تساهل در معنا میتوان گفت که سفر آقای روحانی به نیویورک برای رمزگشایی نیازمند فکتشیت است. فکتشیت یا همان گزارهبرگ به سندی گفته میشود که پیرو برخی توافقات و قراردادهای مهم به منظور توضیح بندهای مبهم به کار برده میشود و هر طرف تلاش میکند در این گزارهبرگ معنایی که از آن مستفاد میکند را اعلام کند. سفر آقای روحانی نیز همانند توافقات، بخشهای روشنی دارد که نیاز به تفسیر هم نیست و تقریباً قضاوتها درباره آن روشن است.
مثلاً سبک دیدار و گفتگوی او با آقای جانسون نخستوزیر انگلیس و آقای مکرون رئیسجمهور فرانسه و قهقهههای غیرنرمال در این دیدارهای رسمی عملاً تمسخر و خنده به دیپلماسی بود و تقریباً یک اجماع منفی در میان حامیان و منتقدان آقای روحانی نسبت به آن وجود داشت.
بویژه اینکه همین مقامات اروپایی در همین زمان حضور در اجلاس سازمان ملل با صدور بیانیه و در بیانات شفاهیشان عملاً اتهامات سخیفی علیه ایران ابراز کرده و جمهوری اسلامی را به نوعی محکوم کرده بودند، اما نوع دیدار آقای روحانی با این مقامات کمتر نشانی از یک دیدار مقتدرانه و هوشمندانه داشت.
توضیحات برخی مشاوران هزینهساز آقای روحانی مانند جناب آشنا هم نه تنها کاری برای اصلاح مسئله پیش نبرد بلکه پس از رو شدن فیلم جلسه، غیر از اعتبار این رفتار آقای روحانی، اعتبار اظهارات مشاوران ایشان را هم یکبار دیگر زیر سوال برد و طبق معمول، آقای آشنا، هزینه را برای آقای روحانی مضاعف هم کرد.
امّا نطق غروب چهارشنبهی هفتهی گذشته آقای روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل، محل مباحثههای متفاوت شد؛ این نطق پوسته و هستهی مشخصی داشت که البته تکلیف دربارهی پوستهی آن نیز تقریباً برای همه مشخص است.
یک توصیف خوب و مقتدرانه از سیاستهای آمریکا در جهان، راجع به ایران و دربارهی منطقه که مشخصاً خوی استکباری، بیمنطقی، جنایتکارانه و ضدصلح آمریکا را هدف قرارداده و برای همگان تشریح میکرد.
با این حال هستهی اظهارات آقای روحانی محل مناقشه است. او در این بخش از صحبتهای خود گفت که آمریکا اگر از اسم برجام بدش میآید به رسم آن بازگردد و تاکید کرد که اگر برجام برای آنها حداقل بوده برای ما هم حداقل بوده لذا برای یک توافق بیشتر، آمریکا باید بیشتر هم بپردازد و در بخش پایانی این قسمت، آقای روحانی اشاره کرد که عکس یادگاری، انتهای این روند خواهد بود و نه ابتدای آن!
این جملات آقای روحانی مشخصاً مناقشهبرانگیز است و به همین دلیل است که آقای حسین شریعتمداری که پنجشنبه به او «دستمریزاد» میگوید، امروز(شنبه) بنا را بر این میگذارد که در یادداشت دیگری با عنوان «چرا دستمریزاد»، ضمن اینکه توضیحاتی دربارهی یادداشت سابق بدهد، به این قسمت هم اشاره ویژهای داشته باشد و تاکید کند که این بخش غیرقابل قبول است!
این موضع آقای روحانی البته دیدگاه جدیدی در دولت نیست، امّا کاملاً تفسیربردار و ژانوسی (دو چهره) است. حدود دو ماه پیش نیز آقای محمدجواد ظریف وزیر خارجه کشورمان در گفتگویی با روزنامه گاردین انگلیسی سیاست «بیشتر در برابر بیشتر» را مطرح کرده بود.
یک مسئلهی کلیدی در این باره وجود دارد که ابهام در همین مسئله، جمعبندی کل سفر آقای روحانی را هم تحتالشعاع قرار داده است. و آن اینکه ایران چه چیز «بیشتر»ی در برابر چه تحرک «بیشتر»ی در برابر آمریکا میخواهد؟ هنوز هیچ پاسخ دقیق به این مسئله داده نشده است و یکی از علتهای ژانوسی دیدن سفر آقای روحانی همین است. پاسخ دقیق به این سوال از این جنبه اهمیت دارد که میتواند سفر او را در ذیل یکی از راهبردهای کلان «مقاومت فعال» و یا «استراتژی سازش» دستهبندی کند.
البته دادههایی در این زمینه وجود دارد که چندان مثبت به نظر نمیرسد؛ مثلاً آقای ظریف در همان مصاحبه خود با گاردین گفته است که منظور او از بیشتر در برابر بیشتر این است که آقای ترامپ تمام تحریمهایی «خود» علیه ایران (یعنی تحریمهایی که در دورهی او وضع شده) را بردارد و در قبال آن ایران نیز پروتکل الحاقی که قرار بود طبق برجام در سال ۲۰۲۳ در مجلس تصویب کند را همین حالا مصوب کند. برخی تحلیلگران فرض را بر همین گذاشته و گفتهاند که در این صورت «بیشتر در برابر بیشتر» اصلاً قابل دفاع نیست! اما نگارنده معتقد است که این تازه بهترین حالتی است که دولتمردان و برخی افراد سیاسی حامی آنها برای بیشتر در برابر بیشتر به صورت علنی گفتهاند!
برخی دیگر از اظهارات آقای روحانی در نیویورک هم نگرانیها را تشدید میکند؛ مثلاً این لفظ که برجام «حداقلی» است و یا اینکه اگر از اسم برجام بدتان میآید به «رسم» آن برگردید و همچنین بیان او در نشست خبری خود در نیویورک مبنی بر اینکه "گام برداشتن برای فرابرجام امکانپذیر است"، جملات نگرانکننده است که میتواند معنای آن به کارگیری مدل ناموفق و تجربهی بد برجام برای سایر مولفههای مورد مناقشه ایران و آمریکا باشد.
با این حال در کنار این قرینههای نگرانکننده، برخی افراد نزدیک به حلقه مشاوران رئیسجمهور میگویند «بیشتر در برابر بیشتر» به هیچ وجه مذاکرات فرابرجامی و کوتاه آمدن درباره مسائل منطقه و موشکی را دربرنمیگیرد و صرفاً به دنبال تغییرات جزئی در برجام است به این نحو که در قبال تصویب زودتر از موعد پروتکل الحاقی در ایران، تمام تحریمهای آمریکا از ابتدای انقلاب به این سو برداشته شود.
بسته به اینکه کدامیک از این جزئیات دربارهی «بیشتر در برابر بیشتر» صدق کند، میتوان دربارهی جمعبندی سفر رئیسجمهور به نیویورک اظهارنظر کرد. اگر گزارهی غیررسمی آخر صحیح باشد، به نظر میرسد بهترین حالت در میان سایر احتمالات است؛ با این حال گزارههای علنی، یعنی احتمال تسری یافتن مدل برجام به سایر مولفههای امنیت ملی و یا دستکاری در برجام به آن نحو که مطالبات ترامپ را پوشش دهد، بدون شک یک انتحار دیپلماتیک برای ایران است که همچنان که بارها راجع به آن نوشته شده است، عملاً به معنای اثبات کارآمدی کمپین فشار حداکثری برای ترامپ خواهد بود و نه تنها تحریمها برداشته نخواهد شد بلکه فشارها مجدداً علیه ایران به بالاترین حد ممکن میرسد. فشارهایی که طی ماههای گذشته و با راهبرد مقاومت فعال ایران تا حد بسیار زیادی تعدیل شده و اقتصاد نیز به یک ثبات نسبی رسیده است.
بنابراین، برای داوری درباره سفر آقای روحانی به نیویورک یک ابهام جدی وجود دارد؛ مختصات دقیق "بیشتر در برابر بیشتر" چیست؟ و الّا اظهارات شجاعانه و عزتمندانه در پاراگرافهای پیرامون این گزارههای کلیدی نطق آقای رئیسجمهور هرچند شایسته تمجید است اما ملاک اصلی برای داوری نیست.
البته تولید ابهام در بیانات میتواند در برخی موارد یک تاکتیک دیپلماتیک مفید باشد، امّا دو چیز همچنان نگرانکننده است. یکی از آنها سابقه و بستر گفتمانی آقای رئیسجمهور است و دیگری فشاری است که اصلاحطلبان رادیکال برای نزدیککردن مواضع آقای رئیسجمهور به این تفسیر دوم دارند. کمپین انتخاباتی ترامپ در تهران همچنان میکوشد در ایران راهی برای موفقیت رئیسجمهور آمریکا بگشاید و این روزها هم فعالیت این کمپین خود را مضاعف کرده تا تفسیر و تحلیلی از بیانات و مواضع رئیسجمهور ارائه کند که راهگشای مشکلات آنان باشد نه کشور!