محمدجواد ظريف، وزير امورخارجه كشورمان سفري منطقهاي را به قطر انجام داد و با مقامات اين كشور ديداري برگزار كرد كه ميتواند بر موقعيت ايران در منطقه اثرگذار باشد. واقعيت آن است ايران كه به دليل اينكه در منطقهاي توسعه نيافته حضور دارد، متاسفانه حل مشكلات ما با غرب در منطقه با ترجمه بدي ارايه ميشود و از آن عليه خودمان مورد استفاده قرار ميگيرد. در كشورهاي عربي اين ترجمه بيان ميشود كه ايران قصد دارد با حل مشكلات خود به سمت يك هژمون شدن در منطقه پيش برود و موقعيت كشورهاي عرب منطقه را با خطر مواجه كند. در ارايه اين ترجمه بد به كشورهاي عربي سعوديها نقش بسيار زيادي داشتند.
آنها از زمان مذاكرات برجام سعي كردند از اين فضا استفاده كنند و كشورهاي كوچكتر را از ايران بترسانند و بعد از مذاكرات برجام و اجرايي شدن توافق آنها عنوان كردند ايران وارد دوره هژمونيك خود شده است و پس از حل مشكلات هستهاي با غرب، زمينههاي سلطه خود را با كمك غرب بر منطقه فراهم ميكند. ترويج اين احساس كاذب و غلط بار سنگين ديپلماتيك و سياسي براي كشور به وجود آورد و آن زمان لازم بود كه ما به موازات حل مشكلات هستهاي با غرب و جامعه جهاني به اين سمت حركت كرده كه مسائل و مشكلات خود با كشورهاي منطقه را نيز حل كنيم. متاسفانه نه در دولتهاي نهم و دهم و نه در دولتهاي يازدهم و دوازدهم اين اهتمام وجود نداشت. در دولت نهم و دهم يكسري اقدامات احساسي از سوي رييس دولت وقت صورت گرفت كه زيرساختهاي روابط منطقي ايران با منطقه را كه در گذشته وجود داشت تخريب كرد، ولي در دولتهاي يازدهم و دوازدهم، با وجود رويكرد درست نسبت به جامعه جهاني و مسائل منطقه ولي در مجموع روابط دوجانبه با كشورهاي منطقه بنا به دلايلي مغفول ماند. از همينرو ديپلماسيهاي دوجانبه با كشورهاي كوچك منطقه موجب توضيح و تبيين جمهوري اسلامي ايران نسبت به مسائل منطقه و فرامنطقهاي و همچنين موضوعات اقتصادي خواهد شد. سفر آقاي ظريف به كشور قطر و همچنين ساير كشورهاي كوچك كه زير سلطه عربستان سعودي قرار دارند، ميتواند به تبيين مواضع و تشريح ديدگاههاي و اقدامات ما در منطقه كمك كند. ايران بايد به دنبال پيدا كردن يك فرمول و الگو براي اقدامات دستهجمعي منطقهاي باشد. البته بنده معتقدم كه بايد الگوي اقدامات دستهجمعي را به سمت اقتصاد سوق دهيم. انجام پروژههاي مشترك اقتصادي و مخصوصا مسائلي كه همه كشورها را درگير خود كرده از جمله اين مباحث است. كشتيراني تجاري در خليجفارس، مباحث زيست محيطي و بحث امنيت كشتيراني و موضوعاتي كه طي يكي، دوسال اخير رخ داد، زمينه خوبي براي همكاريهاي منطقهاي خواهد شد كه در حقيقت در رايزنيها و تبادلات سياسي و اجتماعي ميتواند محقق شود. اكنون با توجه به اخبار و اطلاعات در رسانهها مبني بر چرخش در سياست امارات يا اتخاذ يك رويكرد جديد توسط سعوديها نسبت به ايران و با توجه به مشكلات ما با امريكا و ترامپ، اگر در جهت نزديك كردن ديدگاه كشورهاي منطقه پيش برويم، بدون دخالت كشورهاي خارجي ميتوانيم به سازوكاري موفق براي امنيت منطقه دست پيدا كنيم كه اين سازوكار در حقيقت تشريحكننده منافع همه كشورهاي منطقه به خصوص نسبت به مسائلي كه همه در آن ديدگاه مشترك دارند، باشد. به خصوص موضوعات مربوط به محيط زيست و اقتصاد در منطقه ميتواند زمينه خوبي را براي همكاري با كشورهاي منطقه ايجاد كند. از طرفي ديگر اكنون شاهد تحولات جديدي در عرصه بحران يمن هستيم كه ايران ميتواند نقش بسيار سازندهاي ايفا كند. يكي از ايرادات و انتقادات نسبت به سياستهاي منطقهاي دونالد ترامپ اين است كه نقش مسووليتپذير ايران در حوادث منطقه از جمله خليجفارس و خاورميانه را ناديده ميگيرد و قائل به ايفاي نقش منطقهاي ايران نيست.
ولي بايد در خصوص كشورهاي منطقه تا جايي كه امكان دارد از خاصيت قدرت سازندهاي كه جمهوري اسلامي در پرتو قدرت نرم و سختي كه از خود نشان داده و در كشور ايجاد كرده، استفاده كرد. ايران اقدامات موثري در مبارزه با داعش و حتي مسائل خاورميانه انجام داده و حتي در موضوعات خليجفارس نيز اين نقش را ميتواند ايفا كند كه اختلافات عربستان و امارات در بحث يمن بستر مناسبي را براي ايران فراهم ميكند. اما ايران نبايد در حقيقت وارد يك نزديكي به يك طرف براي دشمني با گروه ديگر شود. جمهوري اسلامي بايد واقعا به عنوان يك قدرت برتر منطقه مورد رجوع همه كشورهاي منطقه باشد كه از جمله آن ميتوان به بحث يمن اشاره كرد. سسله تحولاتي كه در منطقه رخ داد كه اگر نخواهيم اضافه برآورد داشته باشيم، يعني از ساقط شدن پهپاد امريكايي گرفته تا جريان نفتكشها، همه آنها به نظر ميرسد يك دلسردي از اقدامات ترامپ نسبت به ايران را به وجود آورده است. در حقيقت هم سعوديها و هم اماراتيها اينكه امريكا بخواهد از آنها در برابر جمهوري اسلامي محافظت كند، قدري مايوس شدهاند و اين رويكرد به وجود آمده كه بهتر است خودمان مسائلمان را با ايران حل كنيم و به جاي مواجهه امنيتي و نظامي به سمت مصالحه سياسي حركت كنيم. اكنون اين احساس به وجود آمده كه چنين فرمولبندي در منطقه در حال شكل گرفتن است. در نهايت اين نكته را نبايد فراموش كرد كه ما در حال زندگي در منطقهاي توسعهنيافته هستيم. زمان ميبرد تا بتوانيم مسائل و مشكلاتمان را با ساير كشورها حل كنيم. اكنون اگرچه صحبت از برگزاري يك نشست امنيتي منطقهاي به ميان آمده است، اما واقعيت آن است كه ترتيبات چنين نشستي در يك الگوي منطقهاي و در چارچوب سنتي وجود ندارد. كشورهاي منطقه بايد به سمت الگوهاي نوين پيش بروند. پيشنهاد اين است كه بايد همه طرفها به سمت يك همكاري اقتصادي پيش بروند تا بستري را براي امن شدن همه كشورها از جمله كل منطقه ايجاد كنند.