به گزارش حلقه وصل: محمدرضا جوان آراسته در یادداشتی نوشت: آقای پزشکیان داستانپرداز خوبی است. این را من به شما میگویم که معلم داستاننویسی هستم.
توی داستانگویی ما یک جرقه داریم، یک تجربه داریم، یک هستهی مبتنی بر واقعیت داریم که با خیال خودمان بسطش میدهیم و پروارش میکنیم و آب و رنگش میدهیم و تبدیلش میکنیم به انبوهی از شخصیتها و دیالوگها و موقعیتها و اتفاقها ما توی داستان تلاش میکنیم همه اینها را باورپذیر بسازیم و جلو ببریم.
خوانندههای داستان با شخصیتهای داستانی ذوق میکنند، با آنها غمگین میشوند همراه میشوند و اصلا یکی خودشان را همرای و نظر با شخصیها میدانند.
آقای پزشکیان توی صحن علنی مجلس، داستانسرایی کرد، نمایندههای ساده و الکیانقلابی هم ذوق کردند و نظرهاشان عوض شد و با شخصیت پشت تریبون همذاتپنداری کردند و رای دادند.
فارغ از جلسات کممایهی این روزهای مجلس که به زودی دربارهاش خواهم نوشت، جلسهی پایانی رای اعتماد، نمایشی بود از سادگی سطحینگری و غیرانقلابیگری.
من نمیدانم سناریونویس جلسهی رای اعتماد چه کسی بوده، ولی هر که بوده خوب نویسندهای بوده.
من رهبر انقلاب را میشناسم حرفهایشان را دنبال میکنم، با نقطههای بنیادی نظرهایشان آشنا هستم و رویهی حکمرانی و مدیریتشان را هم میبینم برایم مثل روز روشن است، بیاغراق میگویم مثل روز روشن است که آقای رییس جمهور برای رای اعتماد وزیرانش از کاه کوه ساخت و از هیچ همهچیز!
اجرای آقای رییس جمهور روی سن مجلس طوری بود که انگار یک روز رفتهاند بیت رهبری دیزی گذاشتهاند وسط و لیست وزرای پیشنهادی را دادهاند دست رهبری و رهبری هم هرچه آقای رییس جمهور گفته را تایید کرده و تازه روی بعضیها اصرار هم داشته و این وسط حتی اگر کسی خودش هم نمیخواسته وزیر بشود زنگ زدهاند که هی فلانی! دستور آقاست که بیا سر فلان وزارت خانه.
یک طوری این کابینه به پای رهبری نوشته شد، که کابینه خود آقای خامنهای در زمان ریاست جمهوریشان هم به پایشان نوشته نشد!
حالا وسط این داستانسرایی اوضاع نمایندههای مجلس دیدنی است که غرق در داستان آقای رییسجمهورند و بهبه میگویند و با داستان همذاتپنداری میکنند.
خیلی از این بزرگواران مجلسنشین از انقلابیگری، فقط سلام بر امام و شهدا و رهبر انقلاب را در اول نطقهایشان بلدند. بیشتر از این تویشان خبری نیست. کاش میشد آن نمایندههایی که به همهی وزرا رای مثبت دادند را پیدا میکردیم توی بیلبوردهای شهری اسم و عکسشان را میزدیم و میگفتیم اینها را ببینید؛ اینها بیرایترین و بینظرترین آدمهای مجلساند! خودشان بلد نیستند چیزی را تحلیل کنند، هر کس بیایید و بگوید از آن بالاها گفتهاند فلان، اینها رای میدهند، اینها را ببینید توی زندگی مثل اینها نباشید، ماست نباشید به بچههایتان اینها را نشان بدهید و بگویید یاد بگیرند خودشان هم فکر کنند، نظر بدهند، انتخاب کنند.
شاید بعدها این نمایندهها درس عبرتی بشوند که چهارتا آدم حسابی بیشتر وارد مجلس بشود.
من مخالف کابینه وفاق نیستم مخالف این هم نیستم یک بار مجلس بیاید همه کابینه یک رییسجمهور را تایید کند. من مخالف تبدیلکردن صحن تصمیمهای سیاسی کشور به تئاترم. من مخالف زودباوريم.
خیلی زود معلوم میشود که این هزینهای که از رهبری شده واقعی نبوده این حرفها دقیق نبوده، این وسط، واسطههایی بودهاند که آش را شور کردهاند و اصلا ماجرا این طوری که در مجلس تصویر شده نبوده. خیلی زود معلوم میشود ولی روسیاهی این ماجرا حالاحالاها به چهره بعضیها باقی میماند.