
حلقه وصل: نشریه حلقهوصل تصمیم گرفته است تا به مناسبت سالگرد پرواز تلخ اردیبهشتماه به بازخوانی نشریه شماره 118 خود بپردازد.
شما صحبتهای وحید جلالزاده نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی و رئیس اسبق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی را میخوانید:
صدمهای که با شهادت حضرت آیتالله رئیسی وارد شده، واقعاً دردناک بود و مردم را عزادار کرد. هرچند فرمایشات مقام معظم رهبری ملت را التیام داد. آیتالله رئیسی یک چهره ملی بود.
زِیّ طلبگی آیتالله رئیسی
نخستین دیدار نزدیکم با ایشان، در سفری بود که مسئولین قوه قضاییه در زمانی که در استانداری آذربایجان غربی حضور داشتم، انجام دادند. آنان نزدیک یک هفته در استان حضور داشتند. من در این سفر با شخصیت آیتالله رئیسی آشنا شدم و از آن به بعد آشنایی و دوستی ما ادامه پیدا کرد. در این مدت سه سال که مسئولیت خطیر ریاست جمهوری را بر عهده داشتند، با توجه به مسئولیتی که من در مجلس داشتم، ارتباط ما بیشتر شد…
من در دو سفری که آیتالله رئیسی به نیویورک داشتند، همراه ایشان بودم. این سفر بسیار طولانی است و باید نزدیک ۱۶ ساعت در پرواز به سر برد. در نیویورک چهار پنج روز اقامت داشتیم. من با روسای جمهور سابق هم این سفر را انجام دادهام. آیتالله رئیسی زیّ طلبگی و روحیۀ مردمی داشتند. رفتار ایشان کلیشهای نبود. ایشان در طول این ۱۶ ساعت الا به ضرورت، همۀ این ساعتها را در کنار ما بود، با ما غذا خورد، با ما خندید، با ما نماز خواند… در هتل هم ناهار و شام و نماز را با همراهانشان بودند.
آقای رئیسی مشورتپذیر بودند. من به خاطر مسئولیتی که داشتم، مشاهده میکردم که در کمتر ملاقاتی پیش میآمد، قبل و بعد از انجام ملاقات، از جمعی که کنار ایشان بودند، نظر نخواهند. علیالقاعده گزارشهای مختلفی به ایشان داده میشد، اما باز هم خودشان را نیازمند مشورت میدانستند.
سازمان ملل صحنۀ شجاعت رئیسجمهور
آقای رئیسی مشورتپذیر بودند. من به خاطر مسئولیتی که داشتم، مشاهده میکردم که در کمتر ملاقاتی پیش میآمد، قبل و بعد از انجام ملاقات، از جمعی که کنار ایشان بودند، نظر نخواهند. علیالقاعده گزارشهای مختلفی به ایشان داده میشد، اما باز هم خودشان را نیازمند مشورت میدانستند. سفر اول ایشان به نیویورک بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی انجام شد. ایشان تصویر مبارک شهید دلها، حاج قاسم سلیمانی را به دست گرفتند و به همه نشان دادند. بیشتر همراهان آیتالله رئیسی خبر نداشتند که ایشان آن عکس را همراه دارند، چون آن تصویر را مسئول تشریفات لحظۀ آخر بردند و به ایشان دادند. خدا را شاهد میگیرم همۀ ما آن لحظه منقلب شدیم و اشک در چشمان ما حلقه زد. فضای سازمان ملل فضای خاصی است… سال دوم به خاطر اهانتی که به ساحت مقدس قرآن شده بود، ایشان قرآن را دست گرفتند و تنها رئیس کشور اسلامی بودند که در سازمان ملل این کار را کردند. در ملاقاتهای بعدی همه تکریم کردند و مراتب سپاسگزاری خود از آقای رئیسجمهور را به زبان آوردند.
فداکاری برای نظام
من تجربه چنین سفری را با روسای جمهور پیشین داشتم. ارزیابی من این بود که در سفر اول اثرات قابل توجهی حاصل شد. این نخستین سفر رئیسجمهور بود، ولی کأنه ایشان سالهاست این ملاقاتها را انجام دادهاند. اتاقهای فکر آمریکایی طرف خود را در تله میاندازند، آن چنان با سوالات خود سران کشورها را محاصره میکنند که اصلاً فرصت نیست از افراد همراه گزارش بگیرید یا از آنان مشورت بخواهید. سفر اول آقای رئیسی با اغتشاشات پاییز مصادف بود. بیشتر سوالات در همین زمینه بود و ایشان را سوالپیچ میکردند، ولی آقای رئیسی از جلسات پیروز بیرون میآمد. سردبیران و مدیران نشریات و موسسات رسانهای معتبر آمریکایی در چنین فضایی مقابل آقای رئیسجمهور قرار میگرفتند و ایشان باید از کلیت نظام جمهوری اسلامی و آرمانهای نظام دفاع میکرد. ایشان از خودشان مایه گذاشتند و جایی که قرار بود خودشان را بشکنند، شکستند! ولی اجازه ندادند نظام بشکند. ایشان ذخیرهای بودند برای نظام جمهوری اسلامی.
مردِ اخلاق
بارزترین وجه شخصیتی وزیر خارجه شهید جمهوری اسلامی، اخلاق ایشان بود. پس از شهادت شهید امیرعبداللهیان در وزارت خارجه بودم و مشاهده کردم که همکارانشان، از آبدارچی، کارمند، نیروی خدماتی و شورای معاونین، همه گریان بودند و صدای مداحی و روضه از اتاقها به گوش میرسید! آقای امیرعبداللهیان در اخلاق، به بالاترین درجات اخلاق اسلامی رسیده بود. آقای امیرعبداللهیان از صندلی خود که برای وزیر تعیین شده بود، بلند میشد و یادداشتش را برای دیگران میبرد تا آنان از جایشان بلند نشوند. ایشان عمدۀ مهمانان خودشان را از اتاقشان تا درِ نه شرقی نه غربی وزارت خارجه بدرقه میکردند تا سوار اتومبیل شوند.
بعد از شهادت سردار زاهدی که در حمله رژیم صهیونیستی به سفارت جمهوری اسلامی اتفاق افتاد، در سفری به مقصد دمشق با وزیر خارجه شهید همراه شدیم. مشاهده کردم ایشان به پایینترین سطوح کارشناسان وزارت خارجه فرصت میداد و از ایشان میخواست نظرشان را بگویند. بعد آن چنان با لذت و توجه به آن کارشناس گوش میکرد که من حسادت میکردم! در برگشت از همان سفر سردار قاآنی همراه ما بودند. آن دو عزیز یاد شهید سلیمانی بودند و از خداوند میخواستند آنان را به شهید سلیمانی ملحق کند.
آقای امیرعبداللهیان تمام مراتب کارشناسی در وزارت را طی کرد و از سواد لازم برخوردار بود. او فارغالتحصیل دانشگاه تهران بود و مدرک کارشناسیاش را از دانشکدۀ وزارت خارجه گرفته بود. زمانی که ایشان سفیر جمهوری اسلامی در بحرین شدند، من در نهاد ریاست جمهوری بودم و در ملاقاتی که قبل از سفر به بحرین داشتند، با ایشان گفتگو کردم. ایشان در دفاع مقدس هم سابقه حضور داشت. شهید امیرعبداللهیان در هواپیما، حتی به گروه پرواز هم احترام میکرد. به همین دلیل است که من ایشان را امیر اخلاق میدانم! اصل اول ایشان در سیاستورزی، اخلاقمداری بود. ایشان یک سیاستورز مسلمان بود.
سربازِ جبهه مقاومت
وزیر شهید خود را به عنوان یک عنصر مقاومت در جبهه حس میکرد. به نظرم الگوی دیپلماسی جمهوری اسلامی در جنگ غزه باید در دانشگاهها تدریس شود. اوج این الگو حرکتی بود که پیوند مبارک میدان و دیپلماسی را شکل داد و خالق آن آقای امیرعبداللهیان بود. دو سه ماه مانده به عملیات طوفانالاقصی خدمت آقای سید حسن نصرالله رسیدیم. من اسم آقای امیرعبداللهیان را آوردم و سلام ایشان را رساندم و دو سه پیام هم داشتند، همان جا خدمت آقای نصرالله تقدیم کردم. دیدم ایشان آن چنان از آقای امیرعبداللهیان یاد میکنند گویا عضو شورای مقاومت هستند!
آقای امیرعبداللهیان در دورهای که در وزارت خارجه بودند، در حوزۀ غرب آسیا و خلیج فارس کار میکردند. ایشان در فلسطین و لبنان و سوریه شناختهشدهتر بود تا در ایران عزیز! مدتی معاون عربی آفریقایی وزارت خارجه بودند. در مذاکرات بغداد که با واسطه با آمریکاییها درباره مسائل عراق صورت گرفت، ایشان به عنوان کسی که مورد اعتماد رهبری بودند، حضور داشتند. ایشان یکی از دو سه وزیری بودند که در مجلس رأی اعتماد بسیار بالایی به دست آوردند. به گمانم اگر اتفاقی میافتاد و دوباره به مجلس مراجعه میکردند، همان رأی و حتی بیشتر را کسب میکردند. رابطه ایشان با خانۀ ملت کلیشهای نبود، قلباً به مجلس اعتقاد داشتند. وقتی به کمیسیون میآمدند فضا را آرام میکردند. گاهی دوستان در مباحث مختلف سوالاتی داشتند، بعد از جلسه کمیسیون با آنها به صورت تکتک صحبت میکرد تا همه احساس اقناع پیدا کنند. واقعاً حضور ایشان در مجلس و کمیسیون آرامشبخش بود. ایشان یک دیپلمات برجسته و در تراز جمهوری اسلامی بودند.
بیاعتنا به تهدیدها
رژیم صهیونیستی و آمریکا میخواستند خط دیپلماتیک ایران در منطقه را کور کنند. به همین خاطر از نظر انجام پرواز، آقای امیرعبداللهیان گاهی مورد تهدید واقع میشد. در آخرین مورد، در سفری که به دمشق داشتیم، وقتی هواپیما از مسقط بلند شد، وسط پرواز، متوجه شدیم رژیم صهیونیستی میخواهد فرودگاه دمشق را بزند، بنابراین یا باید در لاذقیه پیاده شویم - همان مسیری که شهید زاهدی از آن جا به دمشق آمد - یا باید به بیروت برویم و ملاقات را در بیروت انجام دهیم. خلبان و گروه پرواز این موضوع را چند بار با برج مراقبت و تهران چک کردند. آقای امیرعبداللهیان خم به ابرو نیاوردند و گفتند حتماً باید در دمشق فرود بیاییم. وقتی رفتیم دمشق، آقای بشار گفت شجاعت زیادی به خرج دادید که پرواز را در دمشق نشاندید! ایشان عاشقانه برای کارش قدم برمیداشت، نه این که چون وزیر است و مسئولیتی دارد سفرهایی را انجام دهد! جبهۀ مقاومت یک افسر دیپلمات تراز انقلاب اسلامی را از دست داد.
البته همکاران ایشان در وزارت خارجه وظیفهشناس و متعهد هستند. همان طور که پس از شهادت آقای امیرعبداللهیان، حتی یک روز امورات وزارت دچار وقفه نشد، همان طور که رهبر عزیزمان هم پس از آن حادثۀ تلخ بیان داشتند. صبح پس از شهادت آقای امیرعبداللهیان جلسهای با اندیشکدههای کل کشور برگزار میشد که آقای امیرعبداللهیان سخنران آن بودند. حتی این جلسه هم تعطیل نشد و یکی از معاونان وزارت در آن جا به ایراد سخن پرداخت. عصر آن روز باید آقای وزیر عازم آستانه میشد و در اجلاس وزرای خارجه کشورهای شانگهای شرکت میکرد. برای حضور در این جلسه یکی از معاونین عازم شدند. وزارت خارجه کار خود را پیگیری کرد، آن هم با انگیزۀ بسیار بیشتر. من اعتقاد دارم به واسطۀ این شهادت، خون جدیدی در کالبد کارگزاران نظام تزریق خواهد شد.