به گزارش حلقه وصل، محمد لسانی طی یادداشتی نوشت: دو دهه قبل و در گذار واحدهای دانشگاهی و از لابلای کتب ارتباطات و رسانه به تجربیات روزنامه نگاران علاقه مند بودم. روزی به دعوت سردبیر یک روزنامه به دفتر کارش رفتم. روزنامه را روی میز مهمان گشود و فریاد زد چرا وضعیت رسانه من اینگونه است که فقط سردبیری صفحه اول دارم و یک روزنامه دیگر را در کنار آن قرار داد و به قیاس وضعیت خود و رقبای گفتمانی اش به خصوص در صفحات داخلی پرداخت.
همینجا برای من مسئله شد که "دوره ی آب رفتن سردبیری از صفحات داخلی به صفحه یک" شدت گرفته است.
دوره استیلای شبکه های اجتماعی و تضعیف سردبیری
گسترش شبکه های اجتماعی تجربه های جدیدتری به رویم گشود. خبری که دو روز قبل در فضای مجازی دیده بودم با 48 ساعت تأخیر به روی آنتن خبر تلویزیون می آمد. درهم آمیختگی بشدت با تأخیر رسانه ی ماکرو با میکرو نشان می داد سردبیر دارد نقش ایفا می کند و وقتی پازل خبری اش ناقص است سعی می کند از اخبار فضای مجازی به عنوان مکمل استفاده کند و نگاه مستقلی به فضای مجازی ندارد و آن را چنان سبزی کنار برنج و خورش سفره خبری خود می بیند.
اما جلوتر که آمدیم، شوکه کننده بود چرا که موانع و سرعت گیرهای سردبیری چنان رنگ باخت که به روایت بی واسطه از فضای مجازی تقلیل پیدا کرد.
در چهار پنج سال گذشته مکررا شایعات فضای مجازی به آنتن رسانه رسمی و صفحات روزنامه ها رسیده است. از نهنگ آبی تا مومو تا شایعات سیاسی و اجتماعی هر روز لرزه های احساسی و شناختی به جامعه وارد می شد. همین مسئله نشان می داد هم تحریریه هم سردبیری در حال آب رفتن است.
ظهور پساحقیقت و افول فکت
از سال ۲۰۱۶ بحث "عصر پساحقیقت" جدی شد. دوره ای که حقیقت به قهقرا می رود و گسترش شبکه های اجتماعی، به روایت زاویه دار کاربران از حقیقت می افزاید. پساحقیقت فقط از کاربران تغذیه نمی شود بلکه حتی ساختارها هم آنرا قوت می بخشند چنانکه دروغ های ترامپ در کمپین تبلیغی ریاست جمهوری اش در سال ۲۰۱۶ را مقوم و دروازه ورود به پساحقیقت می دانند.
همین مسئله باعث شد متفکران عصر جدید، نسبت به وضعیت حاد "حقیقت گریزی و روایت های در پوستین حقیقت" هشدار دهند. فرانسیس فوکویاما در مصاحبه ای تأکید کرده بود: « از بین بردن اعتبار اطلاعات شیوه جدیدی از جنگ است. همزمان مردم حاضرند هر چیز را باور کنند و اهمیتی به صحت آنها نمی دهند.» (اندیشه پویا، شماره ۴۲، صفحه ۳۱، اردیبهشت ۱۳۹۶)
اینکه روز به روز از تعداد و کیفیت نویسندگان تحریریه روزنامه ها و بخش های خبری تلویزیونی کم می شود و سردبیری هم به واگویه ی گفته های در شبکه های اجتماعی بدل گشته بسیار خطرناک است.
در جمهوری اسلامی ایران نیز به مرحله ای رسیده ایم که ژورنالیسم عینیت گرا و مستند به فکت های قابل ارجاع به خاطر ضعف های ساختاری در حال نمایش حالت احتضار خود است.
عکس صفحه یکی که فیک است
انتشار عکس سیل سیزده سال قبل عربستان و پمپاژ احساسات و برجسته کردن ابعاد بحران در صفحه اول روزنامه سراسری دقیقا منطبق بر الگوهای حقیقت گریزی در دوره پساحقیقت است چرا که اولا سهولت و ثانیا تحمیل منابع دم دستی در فضای رسانه های اجتماعی باعث جداافتادگی از منابع اصلی و دست اول می شود.
مصاحبه با شخصیتی خیالی در تیتر یک
در حالی مصاحبه یک فرد در تیتر یک این روزنامه نشسته است که هیچ یک از عناوین استاد دانشگاهی و عضویت هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی را نداشته است. مدیر حوزه ریاست این دانشگاه نیز در جوابیه ای که به روزنامه فرستاده تأکید کرده است: نامبرده عضو هیات علمی این دانشگاه نبوده و هیچگونه همکاری با دانشگاه علامه طباطبایی ندارد که به غلط عضو هیات علمی دانشگاه علامه معرفی و عنوان شده است.
کشته سازی بنا بر یک نقل قول
روزنامه شرق نیز در تازه ترین آمارکشته سازی خودش فقط بنابر نقل قول یک نفر از مهاجرین به منطقه امامزاده داود گفته است: "حداقل الان ۲۰۰ نفر آدم زیر آوار هستند. آدم های تکه تکه شده که آب صد بار به در و دیوار کوبیدشان. خودم حداقل چهار تا دست و پا پیدا کردم...». به راستی کدام عقل سلیمی می پذیرد چندین روز پس از حادثه "حداقل هنوز ۲۰۰ نفر آن هم در یک منطقه مثل امامزاده داود زیر آوار باشند". از سوی دیگر پمپاژ غم و احساسات بدون استناد به جامعه باعث آشوب بافتار روانی می شود.
چه باید کرد؟
گام اول فهم دنیای رسانه ای کنونی است. در این عصر که "انسان رسانه ها" فعال هستند باید نسبت به احیای مسیر سردبیری به صورت جدی بازاندیشی کرد. چگونه هم از روایتگری اشخاص بهره ببریم و هم از مسیر حق و حقیقت منحرف نشویم. شاید تغذیه خوراک فکری و محتوایی و هماهنگی های داوطلبانه و گفتمانی "انسان رسانه ها" بتواند از جداافتادگی و روایت های ناقص جلوگیری کند.
از سوی دیگر روابط عمومی ها نسبت به اطلاع رسانی شفاف و سریع باید دغدغه مند باشند و به سادگی از اخبار کذب نگذرند. رسانه ها باید مسوولیت پذیر باشند و بیش از پیش به "روزنامه نگاری عینی" وفادار باشند.
نظام کلان خبری باید حتما فایروال در برابر فیک نیوز داشته باشد و هیچ سد و سپری بهتر از "راه اندازی فکت چکینگ" نیست. وجود یک نهاد اجتماعی که پایشگر رسانه های ماکرو و میکرو باشد و هم در رسانه های سنتی و هم در رسانه های اجتماعی جای پا داشته باشد بشدت ضروری است.
داوری در عصر جدید رسانه ای وجود ندارد و باید نهادهای نخبگانی با استفاده از باسابقه ترین خبرنگاران و آگاهترین اساتید رسانه گردهم بیایند تا از این محیط خبری که کوریدور اطلاعاتی جامعه و فضای تنفس جمعی است محافظت نمایند.