شکست های قابل توجه و معنادار نظامی-امنیتی واشنگتن در بخش های مختلف جهان نظیر خاورمیانه و قاره آفریقا و در عین حال، زیر سوال رفتنِ ادعاهای دور و دراز این کشور در زمینه تعهدش به حقوق بشر، آزادی و دموکراسی و در عین حال، تشدید منازعات سیاسی و اجتماعی داخلی در این کشور و منزوی شدن اصول دموکراتیک در داخل آمریکا، همه و همه نشانه های عینی هستند تا صحبتِ مشهور فرانسیس فوکویاما اندیشمند برجسته آمریکایی حوزه روابط بین الملل در مورد موقعیت هژمونیک آمریکا در نظام جهانی را باور کنیم: آمریکای کنونی شبیه به ساختمانی زیبا است که از درون توسط موریانه ها خورده شده و هر لحظه بیم فروپاشی آن میرود. البته که هر چه به جلو حرکت می کنیم، نشانه های افول موقعیت جهانی آمریکا، آشکارتر و عیان تر میشوند.
مثلا در مدت اخیر شاهد بوده ایم دانشگاه های مختلف آمریکا صحنه اعتراضات گسترده ضدصهیونیستی و اعتراض جامعه دانشگاهی این کشور نسبت به همدستی دولت آمریکا با اسرائیل در اعمال جنایت علیه مردم فلسطین بوده است. در عین حال، بیش از 800 نهاد حکمرانی محلی در آمریکا نیز قویا نقش مخرب دولت آمریکا در جریان جنگ غزه را نکوهش کرده اند. موضوعی که نشان می دهد حتی افکار عمومی خودِ آمریکا نیز، دیگر شعارهای دولتمران و به طور کلی منظومه حکمرانی این کشور با محوریت اصول متعالی انسانی را باور ندارند و آن را یک فریبکاری بزرگ یافته اند.
در نمونه ای دیگر، اخیرا شاهد بودیم که میزان بدهی اقتصاد آمریکا به رقم بیسابقه 35 تریلیون دلار رسید. عددی که در برهه ای سبب شد تا نیکی هیلی از سیاستمداران حزب جمهوریخواه به این نکته اشاره کند که آمریکای کنونی به یک رئیس جمهور حسابدار نیاز دارد تا بحران بدهی این کشور را تدبیر کند. جالب اینکه همین مساله سبب شده تا رتبه اعتباری اقتصادی آمریکا از سوی موسسه رتبه سنجی فیچ تنزل پیدا کند. با این همه، به تازگی، شاهد افشای یک نشانه جدی و تازه دیگر از زوال موقعیت هژمونیک آمریکا در عرصه بین المللی بوده ایم.
ماجرا از این قرار است که بانک جهانی در گزارشی مبسوط، فهرست 10 کشور پیشرو در حوزه صادرات فناوریهای بالا و پیشرفته در جهان را منتشر کرده است. در این فهرست، کشورهای چین و آلمان به ترتیب با بیش از 750 و 200 میلیارد دلار صادرات فناوری های پیشرفته در رتبه های اول و دوم قرار دارند و آمریکا با صادرات بیش از 160 میلیارد دلار فناوری های پیشرفته در جایگاه سوم است. در این رتبه بندی، فاصله میان آمریکا با چین تا بیش از چهار برابر شده است. اهمیت این موضوع زمانی بیش از پیش درک می شود که توجه داشته باشیم موقعیت فناورانه یک کشور، مولفه ای بسیار مهم در منظومه قدرت جهانی آن است.
در همین راستا، نشریه فارن افرز در گزارشی معنادار که به تازگی منتشر کرده، با اشاره به ضعف فزاینده موقعیت علمی و جذابیت آمریکا در حوزه مذکور برای جهانیان، تاکید کرده که دانش، قدرت است و آمریکا قویا در حال از دست دادن این اهرم قدرتساز است. فارن افرز در گزارش خود تصریح می کند که وضعیت نظام آموزشی آمریکا بحرانی است و این کشور دیگر مدینه فاضله شمار زیادی از دانشجویان در اقصی نقاط جهان نیست. جالب اینکه شمار زیادی از دانشجویان آسیایی و به طور خاص شرق آسیا ترجیح می دهند که در کشورهای خود و یا دیگر کشورها و قدرت های نوظهور تحصیل کنند و دیگر آمریکا را گزینه ای جذاب ارزیابی نمی کنند.
*نشریه فارِن افرز در گزارشی به این مساله اشاره کرده که دانش، قدرت است و آمریکا عملا در حال از دست دادن این مولفه قدرتساز است. موضوعی که نمودهای عینی خود را چه در آمریکا و چه در نوعِ نگاه جهانیان به موقعیت علمی آمریکا به نمایش می گذارد.
نکته قابل تامل اینکه حتی دانشگاه های مختلف آمریکایی نیز به شدت در رقابت با همتایان خود در دیگر بخشهای جهان کم رمق شده اند و اگر قرار باشد این روند به همین منوال ادامه یابد، هم موقعیت این دانشگاه ها در عرصه بین المللی به خطر خواهد افتاد و آن ها دچار نزول می شوند و هم آمریکا در بهره گیری از استعدادهای دیگر کشورها با یک بحران اساسی رو به رو خواهد شد و مراکز علمی و تحقیقاتی این کشور دچار یک شوک و سکته بزرگ خواهند شد.
جالب است که وقتی آمارهای بانک جهانی در مورد کشورهای اصلی صادرات کننده فناوری های پیشرفته جهان را با موقعیت رو به زوال آمریکا در حوزه علمی و ظرفیت های آموزشی و دانشگاهی این کشور مقایسه می کنیم، به یک واقعیت معنادار می رسیم و آن این است که آمریکا با سرعت در حال از دست دادن جایگاه علمی و قدرت فناورانه خود است و در مسیری معکوس، قدرت هایی نظیر چین در حال اوج گیری و شکوفایی هستند.
از این رو، بیراه نیست که می بینیم بسیاری از اندیشکده های غربی و حتی آمریکایی، تخمین می زنند که آمریکا تا سال 2030 به کل موقعیت رهبری خود در بسیاری از حوزه های اقتصادی و فناورانه جهان را از دست خواهد داد و بایستی هر چه سریعتر کریدورهای جدیدِ قدرت جهان را به رسمیت بشناسد. موضوعی که از چشماندازی کلی می تواند جلوه ای از خستگی جهان از دو قرن هژمونی و سلطه جهان غرب بر نظام بینالملل باشد.