
حلقه وصل ، آرش فهیم/
تا قبل از شروع چهلمین جشنواره فیلم فجر، کمتر کسی روی «موقعیت مهدی» حساب باز کرده بود، اما اولین نمایش این فیلم، همه را غافلگیر و شگفتزده کرد. این نخستین باری نبود که یک فیلم دفاع مقدسی موجبات شگفتی مخاطبان جشنواره را فراهم میکرد. در دهه 60 و 70 آثاری چون «دیده بان»، «مهاجر»، «سجاده آتش»، «سفر به چزابه»، «هور در آتش» و «آژانس شیشه ای» پرچمدار شگفتیها بودند، این بار در آخرین جشنواره قرن، موقعیت مهدی با پرترهای از سردار مهدی باکری، با ظاهری آرام و سربهزیر، برخاست و سربلند شد!
«موقعیت مهدی» در دوران بحران و رکود سینما -هم از نظر مخاطب و هم مضمون- پرچم زنده بودن و سرافرازی سینمای ایران را برافراشت. استقبال گسترده مردم، نخبگان و منتقدان از این فیلم، نشان داد سینمای انقلاب و دفاع مقدس نه تنها زنده است، بلکه میتواند به سینما و فرهنگ ایران حیات بخشد. نمایش شهادت مهدی و حمید باکری و یاران آنان در «موقعیت مهدی»، گرچه یک تراژدی و سوگواره است، اما خون تازهای به رگهای خشک سینمای این دوران میدمد.
«موقعیت مهدی» برآمده از یک مینی سریال تلویزیونی با نام «عاشورا» است. این اثر تلویزیونی، به روایت سرگذشت و سرنوشت لشکر 31 عاشورا میپردازد. «موقعیت مهدی» با این که از یک مجموعه تلویزیونی اقتباس شده، یک فیلم کاملا سینمایی است که در آن، هم سکانسهای مربوط به زندگی شخصی و خانوادگی باکریها و هم سکانسهای جنگی، با ظرافتی تماشایی به نمایش درآمدهاند. همه چیز فیلم، حتی سکانس افتتاحیه که به جلسه خواستگاری مهدی باکری از آسیه اختصاص دارد، در اوج سادگی نمایش داده میشود و دوربین، موسیقی و رنگ و آهنگ فیلم با این سادهزیستی و سلوک عارفانه قهرمانان زن و مرد فیلم، هماهنگ است، آن قدر هماهنگ که بیواسطه بر قلب و جان مخاطب مینشیند.
کار بزرگهادی حجازیفر در «موقعیت مهدی» عبور از حجاب تکنیک و ثبت زندگی و رسیدن به واقعیت است. همه اجزا و عناصر فیلم به حدی از پختگی و توازن رسیدهاند که راه ارتباط مخاطب با متن فیلم را سد نمیکنند. موسیقی، صحنهآرایی، نقشآفرینی بازیگران، حرکت دوربین و سایر اجزای فیلم همه در خدمت بازنمایی آدمهای درون فیلم و زندگی و زمانه آنها هستند، طوری که مخاطب گاهی فراموش میکند در حال تماشای فیلم است و اگر به خود نیاید، غرق در زیبایی آن میشود.
فیلم هفت پرده دارد و هر یک از این پردهها، روایتی از سیر و سلوک مهدی باکری به سوی کمال و شهادت است. سلوک باکری با عشق زمینی و ازدواج وی آغاز میشود، با قرار گرفتن در میان مردم و دور شدن از نفسانیات ادامه مییابد (صحنهای که در آن مهدی باکری با یک کودک مشغول بازی است و حتی اجازه میدهد بچه به عنوان بخشی از بازی، او را بزند، هم نشانهای از تواضع و فروتنی این فرمانده بزرگ است و هم استعارهای از مواجهه وی با پاکی و فطرت) و در نهایت با شهادت به کامل میرسد. سکانس حضور مهدی باکری در میان نیزارها و آرامش او که یک تابلوی زیبای شاعرانه است، رهایی او از تمام تعلقات را نشان میدهد، آن هم در نیستانی که اشتیاق وصل را فریاد میزند.
فیلم ساده و بیادعاست، بوی بیانیه و خطابه نمیدهد و از هیچ جای آن شعاری شنیده نمیشود. آن چه قهرمان فیلم را به میدان نبرد میکشاند، نه تمنیات نفسانی است، نه خودنمایی، نه مقام، او تنها برای رسیدن به کمال به میدان میرود. قهرمان فیلم به فرماندهان نظامی دیگر کشورها هیچ شباهتی ندارد، نه ترسوست، نه اهل هیاهو؛ همه سربازان و فرماندهان فیلم هم مثل او هستند. مثل «خسرو» که وسط یک عملیات پر از خون و آتش، آن قدر آرامش و طمانینه دارد که در خیال خود، صدای مرغ دریایی میشنود.
در حالی که بیش از سه دهه از پایان جنگ تحمیلی میگذرد، پرسشها و شبهات زیادی درباره آن مطرح میشود و بسیاری از بدخواهان در پی تحریف حقایق آن هستند. از این رو ضرورت ساخت آثار اصیلی همچون موقعیت مهدی، بیش از گذشته حس میشود.
موقعیت مهدی فیلم مهمی در تاریخ سینمای ایران است، هم به خاطر دستاوردهای فنیاش و هم به خاطر تثبیت یاد و خاطره دو قهرمان ملی و محبوب (شهیدان مهدی و حمید باکری). موقعیت مهدی از آن فیلمهایی است که باید سالها انتظار کشید تا فیلم دیگری در حد و اندازههای آن تولید شود.