
سرویس پرونده_ زهرا ذوعلم: بسیاری از کتابها و روایتهای داستانی بر اساس وقایع تاریخی و در بستر جریانات اجتماعی به رشته تحریر در آمدهاند. شاید این خود، گواه میزان تاثیرگذاری وقایع تاریخی و اجتماعی بر روح هنرمند است. گاه از یک واقعه تاریخی (مثل جنگ جهانی اول، جنگهای استقلال امریکا و انقلاب کبیر فرانسه) تعداد زیادی داستان یا رمان نگاشته شده است و هر کدام از آنها به بخشی از آن واقعه و روایت گوشهای از آن پرداختهاند، و این امر برای مخاطب جویای حقیقت بسیار مغتنم است. چون با یک اتفاق از چند زاویه دید روبرو میشود و میتواند دید جامعتر و دقیقتری نسبت به آن داشته باشد. اما در مورد شخصیتهای تاریخی-سیاسی، این اتفاق کمتر افتاده است.
***
کم بودن اطلاعات نویسندگان درباره زندگی شخصیتهای مهم تاریخی همواره یکی از مهمترین عواملی است که دیگران کمتر به سراغ چنین تالیفاتی بروند. اینکه نویسندهای بتواند دادهها و اطلاعات مستندش را در غالب داستان ببرد و از ظرفیتهای داستان برای بیان و شناساندن شخصیتی استفاده کند و در ضمن تحلیلی غلط از آن شخصیت ارائه ندهد و او را آن گونه که هست در مرآی مخاطبش قرار دهد، کار چندان آسانی نیست.
یکی از شخصیتهایی سیاسی که درباره او بسیار نوشتهاند «چه گوارا» است، که البته درصد اعظمی از این نوشتهها تاریخنگارانه و مستند است و نه داستانی. «رومن رولان» هم در کتابی با نام «گاندی»، به شخصیت مهاتما گاندی پرداخته است که آن کتاب هم داستان نیست، بلکه نقل خاطراتی است از گاندی و نامههایی که میان او و رولان رد و بدل میشده است. نمونههای قابلذکری هم درباره ناپلئون وجود دارد.
در داستان نویسی ایران، کمتر میتوان کتاب داستان یا رمانی درباره شخصیتهای تاریخی یا سیاسی یافت. بیشتر نوشتهها در این حوزه، معطوف به وقایع است و نه شخصیتها و حال آنکه این شخصیتها هستند که جریانسازی میکنند و شاید بتوان بسیاری از سوالات را در بررسی زندگی شخصی آنها پاسخ داد.
جای خالی رمان
اگر از کسی درباره تاثیرگذارترین شخصیت تاریخ ایران بپرسیم، بعید است از امام(ره) خمینی(ره) نام نبرد. کسی که بزرگترین تحول در سدههای گذشته را نه تنها در تاریخ سیاسی ایرانیان، بلکه در دنیا رقم زد. قطعا کسی منکر این نسیت که انقلابی که با رهبری امام(ره) در ایران شکل گرفت، نه تنها ایران و مردمانش را دچار تحول کرد، بلکه بسیاری از سیاستها و استراتژیهای عالم سیاست را دگرگون کرد و بسیاری از معادلات را بر هم زد.
در عالم داستان، بسیار معدودند کسانی که درباره این شخصیت عظیم و استثنایی داستان نوشته باشند. بسیاری از کتابهایی که حول محور شخصیت امام(ره) نوشته شده است، مستندگونه و گزارشی است. اما به جرئت میتوان گفت، «سه دیدار؛ با مردی که از فراسوی باور ما میآید» نوشته نادر ابراهیمی، بهترین اثر در این حوزه است. داستانی منحصر به فرد از زندگی امام(ره). در این کتاب که دنیا، تنها فرصت نگاشتن دو جلد آن را به ابراهیمی داد، سه دیدار با امام(ره) را میخوانیم.
داستان مردی از فراسوی باور
در دیدار اول، نویسنده با امام(ره) (در دنیایی فراواقعی) به بحث و گاه مجادله میپردازد. بحثهایی که گاهی بوی سیاست میگیرند، گاه خداشناسی و گاهی فلسفه. در دیدار دوم، به کودکی روح الله خمینی پرداخته شده است و در دیدار سوم، به جوانی و ورود ایشان به مسایل سیاسی. در تمام این دو جلد، مخاطب میان این سه فضا در رفت و آمد است و نثر دلنشین و بینظیر ابراهیمی، این رفتن و آمدن را برای مخاطب بسیار مطلوب میکند.
نادر ابراهیمی نگاشتن این رمان را در سالهایی از دهه هفتاد شروع و برای نوشتن آن سفر کرد. به درّه گلزرد رفت تا موطن امام(ره) را از نزدیک ببیند؛ با افراد بسیاری صحبت کرد و خاطرات بسیاری را شنید تا بتواند بهتر داستانش را بنویسد. از سید علی خامنهای گرفته تا سید حسن خمینی و افراد بیت امام(ره). وی در این دوران همه تلاشش را به کار گرفت تا داستانی بینظیر بنویسد. داستانی از زندگی مردی که از فراسوی باور ما میآمد.
او اصرار زیادی داشت بر اینکه کتابش تاریخنگاری نیست، بلکه داستانی است از زندگی یک شخصیت تاریخی و تاریخساز. «من داستان مینویسم، تاریخ نمینویسم. تاریخهای بسیاری قبل از من نوشته شده است و همزمان با من و بعد از من نیز نوشته میشود و خواهد شد؛ اما داستان، فقط یکبار نوشته میشود؛ فقط یکبار. آنها که واقعیت را میخواهند نه حقیقت را، و آنها که طالبِ واقعیاتِ تاریخی هستند نه حقایقِ انسانی، میتوانند بیدغدغه خاطر، به بهترین تاریخها مراجعه کنند...»
روح بیقرار
ظاهرا نوشتن این داستان برای ابراهیمی بسیار سخت و توانفرسا بوده است. او در پایان کتاب اول و دوم بیان کرده که : «ابتدا قصد آن داشتم که همه حرفهایم را درباره این داستانِ بلندِ خُردکننده، در مقدمه بیاورم؛ اما جلد نخستین که به پایان رسید، از نهادن مقدمهای بر آن پشیمان شدم و تصمیم گرفتم که آنچه برای گفتن، خارج از داستان دارم، به انتهای جلدِ آخر بفرستم. همینقدر میگویم که در عمر خویش، کاری چنین کمرشکن، درهمکوبنده و خوفانگیز انجام ندادهام و نه دیگر، نخواهم داد.»
در میانه نگاشتن جلد سوم نادر ابراهیمیِ عزیز، بیمار شد و اجل مهلت نداد تا در این دنیا نوشتن کتاب را تمام کند. و «سه دیدار»ش سالها بعد روانه بازار کتاب شد. در این کتاب، با قلم روان و زیبای ابراهیمی، از پس جملات و واژهها، میتوان روح پرسشگر، جستجوگر، بی قرار و عاشقِ امام(ره) روحالله را دید و شاید تنها کسی به خوبی میتوانست داستان زندگی این مرد را بنویسد که خود نیز روح بی قرار و عاشقی داشته باشد.
بار گرانی است...
این واقعیت که بعد از گذشت بیست و پنج سال از عروج ملکوتی امام(ره) خمینی(ره)، تعداد انگشتشماری کتاب درباره این شخصیت بزرگ در دنیای داستان داریم، واقعا ناراحت کننده است. شخصیتی که با همه سیاسیون عالم متفاوت بود و بسیاری قائلند، سیاست مانع شد تا مردم با شخصیت واقعی عرفانی، علمی و فلسفی او آشنا شوند. اما گویا این همه کمبود را نادر ابراهیمی، به تنهایی و با همین دو جلد کتاب به دوش میکشد...