سرویس معرفی: تاریخ سینمای ایران بهواسطه چند سال جنگ تحمیلی در خود ژانر دفاعمقدس را پدید آورد. «تنگه ابوقریب» تازهترین ساخته بهرام توکلی و یکی از متفاوتترین فیلمهای تاریخ سینمای دفاعمقدس است که بتازگی برای اکران عمومی روانه پرده نقرهای سینماها شده است؛ اثری درخشان و متحیرکننده که نمایش آن در جشنواره سیوششم فیلم فجر هم از سوی مخاطبان عام و هم مخاطبان خاص سینما یعنی منتقدان، با استقبال بالایی روبهرو شد.
داستان این فیلم در ارتباط با یکی از موضوعات گم شده در تاریخ دفاعمقدس است. 5 روز قبل از آتشبس میان ایران و عراق، گروهی از شیرمردان ایرانی در دفاع از خاک وطن در تنگهای به نام ابوقریب دشمن را با نثار جانشان زمینگیر میکنند و مانع پیروزی رژیم بعث عراق پیش از تصویب آتشبس میشوند. رویدادی که با وجود اهمیت بالایی که داشت بعدها کمتر مورد توجه قرار گرفت و ساخت فیلم «تنگه ابوقریب» بهانهای برای زنده شدن یاد و خاطره شیرمردان حاضر در این عملیات شد.
سینمای دفاعمقدس با ساخت «تنگه ابوقریب» جهش بلندی کرد و به نظر بسیاری از کارشناسان این فیلم یک اتفاق مهم در این ژانر به شمار میرود. این اتفاق از آن جهت اهمیت ویژهای دارد که اغلب آثار ساخته شده در ارتباط با دفاعمقدس طی این سالها یا تصویری از حاشیه جنگ و تاثیرات آن بر جامعه و زندگی افراد درگیر در جنگ را به نمایش گذاشتهاند یا اینکه بخشی از جنگ را از نمای دور و نه در قلب اتفاقاتی که در کشاکش صحنههای نبرد به وقوع میپیوندد، پیش چشم مخاطبان خود به تصویر کشیدهاند. در این شرایط ساخت فیلمی همچون «تنگه ابوقریب» موضوعاتی مانند زندگی عموما در حاشیه جنگ یا جنگ با فاصله را کنار گذاشته و مخاطب را در قلب جنگ قرار میدهد، به گونهای که با دوربین همراه میشوی؛ هنگام بمباران از جا میپری و همراه با بازیگران گریه میکنی! «تنگه ابوقریب» که سعید ملکان تهیهکنندگی آن را برعهده دارد با سرمایهگذاری سازمان هنری- رسانهای اوج ساخته شده و با حضور در جشنواره فجر سال گذشته موفق به کسب 6 سیمرغ بهترین جلوه ویژه میدانی، بهترین چهرهپردازی، بهترین صدابرداری، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم شد.
* بچههای تنگه ابوقریب
بهرام توکلی
کارگردانی که تا پیش از «تنگه ابوقریب» او را بیشتر با سینمای روشنفکری میشناختیم اما «تنگه ابوقریب» از او یک شخصیت دیگر را معرفی کرد. او که کارشناسی ارشد فیلمنامهنویسی دارد، با مستندسازی شروع کرد، بعد فیلم کوتاه ساخت و حالا با «پابرهنه در بهشت»، «پرسه در مه»، «اینجا بدون من»، «آسمان زرد کمعمق»، «بیگانه»، «من دیهگو مارادونا هستم» و «تنگه ابوقریب» به عنوان یک کارگردان شناخته شده سینما به حساب میآید.
امیر جدیدی
بازیگری که چند سالی است به سینمای ایران معرفی شده و به خاطر «تنگه ابوقریب» سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. امیر جدیدی در فیلم نقش یک جوان «بچه تهرون» و «لوتی مسلک» را دارد که مشکلات خانوادگی باعث شده بچههای گردان برای او پول جمع کنند و او را راهی تهران کنند اما او بهواسطه اتفاقی که در مرز ایران افتاده حاضر به بازگشت نیست و با دیگر بچههای گردان عمار به تنگه میآید.
جواد عزتی
به اعتقاد همه کارشناسان و مخاطبان، سیمرغ بهترین نقش مکمل مرد در جشنواره فجر سال گذشته حق «جواد عزتی» بود، در درجه اول بهخاطر بازی بینظیر و متفاوت او در تنگه ابوقریب و بعد از آن لاتاری! او در تنگه نقش «مجید» دانشجوی پزشکی را دارد که کادر بهیاری گردان عمار را هدایت میکند و با وجود آنکه ساکش را برای برگشت به تهران بسته است، بعد از حمله ناگهانی بعثیها در گردان میماند و به تنگه میرود.
سعید ملکان
خودش را با تخصص چهرهپردازی به سینما معرفی کرد و چندین جایزه کسب کرد اما چند سالی است علاوه بر چهرهپردازی، در مقام تهیهکننده در ژانرهای مختلف هم حضور دارد. ملکان علاوه بر «تنگه ابوقریب»؛ «بیحساب»، «ویلاییها»، «ابد و یک روز»، «برادرم خسرو»، «در سکوت»، «گینس»، «آرایش غلیظ»، «بیگانه» و «آسمان زرد کم عمق» را نیز تهیه کرده است.
علی سلیمانی
علی سلیمانی بچه بامرام و آذریزبان تهراننشینی است که بار سفر خود را برای بازگشت به تهران بسته و در حال تهیه سوغات برای دخترانش است. تصمیمات مردانه و عاقلانه را او میگیرد. علاوه بر آن سلیمانی نقش مداح و روضهخوان گردان را نیز دارد، اهل شوخی و خنده است و در عین حال نترس و شجاع! او نیز قید برگشت را میزند و با بچههای گردان عمار به تنگه ابوقریب میرود.
حمیدرضا آذرنگ
آذرنگ زاده تهران است اما در اندیمشک بزرگ شده و در صحرای سومار دوران خدمت را گذرانده و همین امر باعث شده در میان بازیگران فیلم لهجه محلی شیرینی داشته باشد. او در فیلم هم اهل خوزستان است و پس از پایان جنگ قرار است به رسیدگی امور خانهاش بپردازد اما پس از شنیدن خبر حمله بعثیها خانه را رها کرده و بهعنوان سردسته یکی از دستههای گردان به سمت تنگه ابوقریب میرود.
مهدی پاکدل
دوربین پس از تیتراژ در راهروهای ساختمانهای دوکوهه میچرخد و صدای مهدی پاکدل را که دارد از وضعیت حساس آن روز صحبت میکند به همراه دارد. مهدی پاکدل در تنگه ابوقریب در حقیقت نقش سردار «محمدرضا یزدی» فرمانده فعلی سپاه محمدرسولالله(ص) و فرمانده وقت گردان عمار لشکر 27 محمدرسولالله(ص) را بازی میکند که تنها فرمانده زنده آن عملیات نیز هست.
مهدی قربانی
نوجوانی که پدرش در جبهه قطع نخاع شده و 3 سال است روی تخت خانه افتاده و حالا او برای آنکه بفهمد واقعا در جبهه چه خبر است، به دوکوهه آمده، قرار است صرفا از پادگان دوکوهه و بچههای گردان عمار عکس بگیرد اما شرایط باعث میشود او نیز به خط مقدم و تنگه ابوقریب برود و به جای دوربین عکاسی، کلاشنیکف به دست بگیرد.
* نیروها باورشان نمیشد میخواهند بروند عملیات
ابوقریب فقط شبیه یک داستان واقعی نیست، بلکه نقشها خود واقعیت را روایت میکنند. حاجی صالحی همان سردار غلامرضا صالحی است که چه در فیلم و چه در واقعیت، ترکش گلوله توپ در دشت عباس او را به شهادت میرساند. مهدی پاکدل نیز در ابوقریب ایفاگر نقش سردار محمدرضا یزدی است. سردار یزدی جزو معدود فرماندههای حماسه تنگه ابوقریب است که این روزها در قید حیات بوده و از ماجرای آن روز اینچنین روایت میکند: «تعدادی از نیروهای عمار به مرخصی رفته و در شهر بودند. به هر شکلی بود تعدادی را که برگشته و در دوکوهه حاضر بودند سریع جمع و توجیه کردم. ابتدا خیلی از نیروها باورشان نمیشد میخواهند بروند عملیات اما بعد از گذشت مدتی با دیدن رفتار ما و اتفاقات متوجه شدند بله! مثل اینکه قضیه جدی است. با همان تعداد بچهها با مهمات محدود در تسلیحات گردان راهی شدیم. حتی یادم میآید که در تسلیحات را شکستیم. مسؤول آن نبود و ما نمیتوانستیم منتظر بمانیم. کامیونها آمد و تقریباً تا بعدازظهر نیروهای ما کمی جمع و جور شدند. حرکت کردیم و به پل کرخه رسیدیم. تجمع عجیبی آنجا بود. یکسری عقب میآمدند و تعدادی به جلو و این باعث ترافیک شده بود. وقتی رسیدیم به دژبان آنجا گفتم اولاً اینها را پخش کن تا حین بمباران و زمانی که دشمن آتش میریزد تلفات کمتر باشد. چون لباس بسیجی به تن داشتم او مرا نشناخت و گفت اصلاً شما کی هستید؟ به شما چه؟ و... وقتی دیدم گوشش بدهکار نیست کمی تندی کردم و گفتم اگر لازم باشد ما برویم و شما را در رودخانه بیندازیم، این کار را میکنیم! بعد از اتفاقات فراوان راه را باز کردند و ما پیاده از پل کرخه حرکت کردیم. 2 تیم را جلوتر فرستاده بودم تا منطقه را چک کنند. چون اصلاً نمیدانستیم دشمن کجاست...».
* بعضی بچهها را تشنگی شهید کرد...
علی صنعتی از جمله رزمندگان حاضر در این عملیات و مسؤول دسته در گردان عمار بوده است که از شرایط آن روزهای جنگ اینگونه میگوید: «عراق آنقدر همه چیز را برای خودش آسان گرفته بود و خیالش از بابت تصرف منطقه راحت بود که وقتی رسیدیم متوجه شدیم تانکهایشان را با تریلیهای کفی مستقر کردهاند و حتی راننده برای تانکها ندارند و همانجا بود که نیروهای ما پیشروی کردند و درگیری ما و نیروهای بعثی آغاز شد. بد نیست بدانید تعداد نفربرهای زرهی عراقیها با تعداد نفرات ما که به خط زده بودند برابری میکرد. ما از بدو ورودمان به تنگه تا صبح توانستیم بعثیها را زمینگیر کنیم. ناچارا تعدادی از تانکهایشان را نتوانستند حرکت دهند و همانجا ماند، حجم آتش به قدری زیاد بود که شاید بالغ بر هر 10 ثانیه یک گلوگه شلیک میشد، تنها سلاح سنگین ما در منطقه یک دوشکا بود که در دهانه ایستاده بود و آتش را از نیروی بعثی برنمیداشت و همچنین آرپیجیهای بچهها در تنگه. استقامت بچهها عاملی شد که نیروهای عراقی با وجود آنکه با 2 لشکر و 3 تیپ زرهی وارد منطقه شده بودند، تصور کنند عقبه نیروهای ایرانی 4 لشکر آماده وجود دارد که نیروها را پشتیبانی میکند. به همین دلیل ناچار به عقبنشینی شدند و حدود 8 تا 10 کیلومتر در خاک خود عقب رفتند. این درگیری نزدیک به 18 ساعت طول کشید و 4-3 روز پس از آن هم قطعنامه پذیرفته شد. در این عملیات گردان عمار حدود 57 شهید داد که 9 تن از آنها به دلیل تشنگی، بدون آنکه حتی تیر و ترکشی خورده باشند جانشان را از دست دادند، حتی قمقمههایشان قطرهای آب برای نوشیدن نداشت، زیرا همه را به مجروحان داده بودند. آقای کریمی مسؤول تدارکات گردان بود که کلمنهای یخ را چهارتا چهارتا به دوش میگرفت و به بچهها میرساند ولی وقتی به رزمندهها میرسید دیر شده بود و بچهها شهید شده بودند».
* نقدی بر فیلم سینمایی «تنگه ابوقریب»
یک جمشید هاشمپور بود و یک لشکر بعثی! از آنجا که کاسه فلزی را جلوی چشمان فرمانده عراقی با یک دست خود مچاله میکند تا فرار یک نفره از ارتش عراق که در دل جنگلها «رنجر سینمای ایران» را به مارخوری میکشاند؛ این سکانسهای آشنا همه بخشی از «فیلمجنگی»های دهه 60 بودند که روایتی اکشن از دفاعمقدس را برعهده داشتند. فیلمهایی که بسیاری از مخاطبان عام را به سمت خود جلب کردند اما با این وجود بسیاری از منتقدان این سینمای جنگ را «رمبوبازی رزمندگان» میخواندند. انتقادی که به قدیسنمایی رزمندگان نیز بازمیگشت. جایی که در آن همه رزمندگان اهل آسمان بودند و از هر اشتباهی به دور. اگرچه که «دانشگاه جبهه» از آدمهای معمولی، انسانهای ملکوتی ساخته بود اما سینما نتوانسته بود از عهده این گذار بر بیاید و هربار تنها توانسته بود وجهی از دفاعمقدس را به تصویر بکشد. گاهی فیلمهای غرق در فضای معنوی و گاهی هم اکشن و بعضی وقتها طنز و هجو و کمدی میشدند و در این میان همچنان نگاهی واقعی به دانشگاه جبهه در تمام این آثار خالی بود.
در این روزها اما یکی از متفاوتترین فیلمهای دفاعمقدس روی پرده آمده است. فیلمی به کارگردانی بهرام توکلی که پیش از این تجربه حضور در چنین فضاهایی را نداشته و «تنگه ابوقریب» را میتوان نخستین اثر دفاعمقدسی او و در واقع بهترین فیلم کارنامه هنریاش دانست. فیلمی که تلاش دارد بخشی کوتاه از تاریخ جنگ را به صادقانهترین حالت روایت کند. نبرد گردان عمار در آخرین روزهای جنگ که حماسهای به یاد ماندنی در تنگه ابوغریب به جای گذاشت. بهرام توکلی در این فیلم تلاش کرده است خود را در مقام توصیفگر ماجرا قرار دهد و مخاطب خود به قضاوت بنشیند. این فیلم راوی تحول انسانهای معمولی است که در شهر مانند بقیه زندگی میکنند و نفس میکشند، بدهی دارند، آبهویج میخورند و از کلکلهای روزمره خود لذت میبرند اما زمانی نمیبرد که دانشگاه جبهه از آنها انسانهایی متفاوت میسازد.
توکلی کارگردان درونگرایی است و عمدتا بیش از توجه به قصه، کاراکترها و تحول روحیشان را در داستان دنبال میکند و تنگه ابوقریب نیز از این قاعده مستثنا نیست. فیلم بیش از آنکه برای مخاطب قصه بگوید، آنها را به شخصیتها نزدیک میکند. شخصیتهایی که عمیق هستند و ویژگی روحی و روانی آنها برای مخاطب قابل همزادپنداری است. او از هیچ کدام از شخصیتها به صورت سطحی رد نشده، از هیچکدام کمتر و بیشتر نمیدانیم، همانقدری میدانیم که در انتهای فیلم، جمعبندیاش را برای ما باورپذیر بسازد. خلق ابوقریب را بیشتر از بهرام توکلی باید مدیون ایده سعید ملکان- تهیهکننده این اثر- دانست. طراح چهره و صحنه برجسته سینما که فیلمهایش در ترسیم فضا و انتقال درستترین حس از محیط بسیار موفق بودهاند. «ویلاییها» و «ابد و یک روز» از جمله آثار موفقی است که در آن کاراکترها و فضا بدرستی منتقل شده است و میزان همزادپنداری مخاطب عام با اثر و تحسین منتقدان و اهالی سینما به یک اندازه در قبال آنها بالا بوده است.
هربار که نام فیلم جنگی به میان میآید، گلولهها پی در پی هیچ کاری با قهرمان ندارند، همه چیز طبق سناریو است و به نظر میرسد مخاطب انتهای آن را از اول میداند و فقط برای هیجان لحظههاست که پای تصویر نشسته. حال آنکه در فضای تجربی تنگه ابوقریب از جنگ، بیش از هر اتفاقی، توصیف شرایط را وظیفه خود میداند. چیزی از فیلم نمیگذرد که تمام آدم معمولیهای فیلم به همراه مخاطب به میان مهلکه میافتند. بیننده مانند دوربین در صحنه جنگ غرق میشود، هر لحظه اتفاقی میافتد که شاید تمام پیشبینیها را به هم بریزد، نماها هیچ تعهد و دلسوزی با شخصیتها ندارند، کارگردان به هیچوجه به التماس نماها و موسیقی نمیرود و زور نمیزند تا اشک بیننده را در بیاورد، دوربین خود یک شاهد در جنگ است. در میانه جنگ حتی دوربین- مخاطب- گاهی اوقات سردرگم و کلافه و خسته میشود، گاهی حتی نمیفهمد گلوله از کدام سمت به او شلیک میشود و این بیواسطگی محض در عین داستانی بودن روایت، چیزی است که شاید آوینی از سینما میخواست. آنگاه که در ناامیدی از سینما در نشان دادن واقعیتها، دنیای مستند را میستود. این بیواسطگی و ظرفیت بالا برای همزادپنداری هر نوع مخاطبی با فیلم، بیش از هر چیزی «تنگه ابوقریب» را میزبانی کمنظیر برای نمایشهای بینالمللی میکند. قصه فیلم با تصویر پیش میرود و نه دیالوگ. دیالوگها نیز آنچنان ردای سادگی پوشیدهاند که فهم آن برای هرکسی ممکن است. کاراکترها نیز چندان ایرانیزه نشدهاند. برای شناخت آنها نیازی نیست که با پیشینه فرهنگیشان آشنا شد. حرف ابوقریب از صلح است؛ آن جایی که در طلاییترین دیالوگها عنوان میشود «برای دفاع اینجاییم»، آنجا که گفته میشود «برنده جنگ اونیه که سلاح میفروشه»، آن جایی که نوجوانی تنها برای عکاسی آمده است اما دشمن از او رزمندهای اسلحه به دست میسازد.
* واکنشها به غربت بچههای «تنگه ابوقریب»
عکسالعملها و کامنتها درباره فیلم تنگه ابوقریب را از همان سالن سینما و هنگام تماشای فیلم میتوان دید و شنید. بعد از پایان فیلم کمتر کسی دوست دارد سالن را ترک کند و سکوت است و سکوت. واکنش مردم در فضای مجازی نشان از استقبال کمسابقه دارد و مشخص است همه دوست دارند حس خود بعد از فیلم را به اشتراک بگذارند. اکثریت قریب به اتفاق کامنتها در فضای مجازی توصیه سایرین به دیدن تنگه ابوقریب است و درصد بالایی هم حس و حال و تحلیل خود را منتشر کردهاند. تنها نقدی که در شبکههای اجتماعی به تنگه ابوقریب وارد کردهاند- که درصد بسیار کمی هم هستند- موضوع آشفتگی داستان و نبود یک قصه منسجم است، البته در پاسخ به این نقد، برخی به نکته جالبی اشاره کردهاند و آشفتگی را لازمه فیلمنامهای که واقعهای حقیقی را روایت کرده دانستهاند. نظرات مخاطبان تنگه ابوقریب در سایت «سینماتیکت» هم خواندنی است. کاربری به اسم احمد نوشته است: «یکی از بهترین فیلمهاست. پیشنهاد میکنم حتما ببینید. سلام بر شهدای ابوقریب.» کاربر دیگری به اسم پوریا نوشته: «خیلی وقت بود به ایرانی بودنم افتخار نمیکردم. با دیدن این فیلم با همه وجودم افتخار کردم.» البته کاربری به اسم وحید موضوع فیلم را تکراری دانسته و نوشته: «فیلم خوشساختی بود ولی موضوع فوقالعادهای نداشت؛ تکراری بود.» محمد نیز کوتاه نوشته: «روایت بینظیر از کمادعاترین قهرمانان تاریخ.» افشین هم درباره فیلم نوشته است: «کارگردانی بسیار قوی، جلوههای ویژه بسیار بالاتر از سطح سینمای ایران، بازیهای خوب، پایانبندی خیلی خوب و متفاوت. در کل در ژانر فیلمهای جنگی چند قدم به جلو هست.» سامی هم نوشته است: «این فیلم فیلمی بود که من رو واقعا تکون داد و تحت تاثیر قرار داد. این فیلم واقعا حقیقت دفاعمقدس رو نشون میده. یه جاهایی خنده و گریه با هم درآمیخته میشه. حتما ببینید این فیلم رو، واقعا تاثیرگذاره.» علیرضا عظیمی نیز در کامنت جالبی نوشته: «این فیلم یک شعر احساسی- حماسی است از یک دفاع جانانه. حقیقتا دست مریزاد.» در توئیتر و اینستاگرام کامنتهای مثبت فراوانی از فیلم تنگه ابوقریب منتشر شده است. با وجود فضای خاص توئیتر اما این فیلم مورد توجه اکثریت قرار گرفته است. پیام توئیتریها کمی احساسیتر از سایرین به نظر میرسد که در اینجا به آن اشاره میکنیم. طناز نوشته است: «امشب تنگه ابوقریب را دیدم؛ هم احساس غرور کردم هم شرمندگی.
غرور از اینکه هموطن این جوانانی هستم که با گوشت و خونشون این خاک رو حفظ کردند. شرمنده از اینکه کاری نکردیم که خون این شهدا رو جبران کرده باشم. دیدن این فیلم به مسؤولان بشدت توصیه میشود.» محسن هم نوشته: « فیلم خوشساختی بود اما بدون شک بهتر، کاملتر و با داستان قانعکنندهتری میتونست ساخته بشه.» یکی دیگر از کاربران به نام «محمد» هم عکسی از پدرش در تنگه ابوقریب منتشر کرده و نوشته: «این تصویری از تنگه ابوقریب هستش در سال بعد از عملیات. تو عکسهای پدر پیدا کردم.» هانیه نیز در کامنتی احساسی نوشته: «تنگه ابوقریب رو دیدم، توی سالن سینما، بعد از خروج از سالن، تو راه، در خانه و هماکنون گریهام بند نیومده!» محمد مهدی نیز نوشته: «ساده و روان، سنگین و نفسگیر آدمو از سهراهی دهلران تا تنگه با خودش برد و مزه رشادت و پایمردی با دست خالی رو چشوند!» محسن نیز نوشته: «قبل از امروز فقط یه بار با دیدن فیلم گریه کرده بودم. امروز فیلمی دیدم که از هر زاویهای بینظیر بود و به نظرم نشون داد سینمای ایران به بلوغ رسیده. باید بایستیم و به احترامش کلاه از سر برداریم.» کاربر دیگری نوشت: «فیلم تنگه ابوقریب رو دیدم، از دیشب تو فکرم. فیلم فوقالعاده تاثیرگذاریه، تونسته تصویری کاملا واقعی رو از جنگ بدون مرثیه و روضه نشون بده. تقریبا نصف سالن بعد تموم شدن درجا تو فکر بودن و بلند نمیشدن.» غزال نیز نوشته: «تنگه ابوقریب رو دیدم و دیگه روم نمیشه آب بخورم اصلا.» کاربر دیگری به نام سجاد نیز به یکی از دیالوگهای فیلم اشاره کرده است: «هر کی بترسه، زودتر میمیره!»
* سلبریتیها و ابوقریب
در زمان جشنواره بعد از نمایش فیلم، بسیاری از اهالی هنر و سلبریتیها از آن تعریف کردند و از همان زمان کامنتهای مثبت سلبریتیها آغاز شد و تا امروز ادامه دارد. در زیر به برخی از کامنتهای پرشمار چهرهها و سلبریتیها اشاره میکنیم.
گوهر خیراندیش: فیلم خیلی خوبی بود؛ یک داستان آشنا و یک پرداخت آشنا.
پژمان جمشیدی: کارگردانی و زحمت بچههای ابوقریب مرا متحیر کرد.
بهنام بانی: تنگه ابوقریب مرا دگرگون کرد. استخوان درشت بود. نقشهای مکمل فوقالعاده بودند. هنوز صدای همه شخصیتهای فیلم توی گوشم هست. احساس قدرت کردم و به من خیلی حال داد. تنگه ابوقریب خیلی فیلم خوبیه حتما ببینید.
واکنش حسین امیرعبداللهیان، دیپلمات و معاون سابق وزارت امور خارجه نیز جالب بود: امروز با خانواده به تماشای فیلم تنگه ابوقریب در سینما نشستیم. یاد و خاطره دلیرمردان و شیرزنان دوران دفاعمقدس گرامی باد. دولت، مجلس و قوه قضا تنها با این روحیه میتوانند با قدرت کشور را از تنگه تحریم و جنگ اقتصادی دشمن عبور دهند.