
سرویس حاشیه نگاری ـ محمد بحرینی: در مدت زمانی که از اکران فیلم «به وقت خماری» می گذرد علی رغم برخوردار بودن این فیلم از نقاط قوت بسیار، نتوانسته به فروش مطلوب دست پیدا کند. در ادامه به نقاط قوت و ضعف این فیلم می پردازیم.
از ویژگی های فیلم این است که با آن که تا آخرین دقایق به جز چند مورد محدود، اتفاق مهم و خاصی در داستان وجود ندارد اما فیلم از تعلیق خوبی برخوردار است و مخاطب را با خود همراه می کند. از قسمتی از ماجرا که قرار می شود برای دختر خواستگار بیاید اولین گره داستان رقم می خورد و این تعلیق بیشتر نیز می شود. نوع زندگی خانواده های فیلم «به وقت خماری» که به خاطر شرایطی که در قصه برایشان پیش آمده همگی در خانه ای بزرگ دور هم جمع شده و روزگار می گذارنند، نوستالژی سبک زندگی همدلانه و نزدیک دوران های گذشته خانواده ایرانی را برای مخاطب زنده می کند.
آمدن خواستگار در شرایط عدم آمادگی خانوده دختر، آبروریزی های اقوام خلاف کار دختر در مقابل خواستگاری که پلیس است و پدر بزرگی روحانی دارد، نا امدیدی دختر در انتهای فیلم و در نهایت گشایشی که برایش اتفاق می افتد، به تصویر کشیدن خانواده ای که با همه مشکلات شان تلاش دارند این پیوند خانوادگی را حفظ کنند و برای راحتی فردی خود، از مشکلات شانه خالی نمی کنند، تأکید بر اهمیت مادر به عنوان یک رکن اساسی خانواده، همراه کردن مخاطب با قشری ضعیف که دیده نمی شوند و خلاف های کوچک شان نه به دلیل رانت و سیری ناپذیری و بی وجدانی که به دلیل ضعف شان است، از بخش های قابل توجه قصه این کمدی اجتماعی است. اگر چه گاهی تداخل قصه های زیاد و دیالوگ های متعدد که با سرعت و پشت سر هم ادا می شوند موجبات سردرگمی مخاطب را فراهم می آورد و این یکی از ضعف های قصه است اما در مجموع، داستان فیلم جذابیت خود را دارد و برای بیننده ملال آور نیست.
همچنین جا داشت لحظات و موقعیت های کمیک بیشتر و بهتر در فیلنامه گنجانده شود. خصوصاً که فیلم از بازیگران طنزپرداز متعدد و توانمندی برخوردار است. یکی دیگر از نکات فیلم آن است که ساختار سینمایی ندارد و در مدیوم سریالی ساخته شده است. از طرفی فیلم با این که انتقادی است اما زبان انتقادی اش قوی و برّا نیست و تنها در پایان بندی فیلم است که متوجه می شویم با یک اثر انتقادی مواجه هستیم. چند دیالوگ کوتاه انتهایی برای یک اثر انتقادی کافی نیست و این گونه حق مطلب ادا نمی شود. همه این مسایل موجب می شود که فیلم نتواند به عنوان اثری ماندگار در اذهان باقی بماند. البته نباید فراموش کرد که اکران گزینشی و دادن سینماها و سانس های کم به فیلم هایی که نمی خواهند دیده شوند از مشکلات همیشگی ای است که گریبان این فیلم را نیز گرفته است.
محمد حسین لطیفی کارگردانی است که فرم را می شناسد و همچنین فعالیت چندین ساله او در تلویزیون موجب شده تا کمتر به دام ابتذال و بی هنری سینمای ایران بیفتد و همه چیز را فدای گیشه نکند. اگر چه باید مراقب باشد تا گرفتار کلیشه ها و ضعف های سریال های تلویزیونی نیز نشود. فیلم او علاوه بر این که نقدی سیاسی-اجتماعی را مطرح می کند، داستان خود را هنرمندانه با یک عاشقانه پاک پیوند داده است و یک یا چند درد از دردهای اکنون جامعه ایرانی را دراماتیزه می کند. از طرفی «به وقت خماری» پایانی امید بخش دارد و فیلمی سیاه نیست و بیننده با حال خوش سالن سینما را ترک می کند. این مسأله یکی از نکاتی است که برای هر اثر هنری حیاتیست.