
بدون شک محصول فرهنگی در شکل دادن به سبک زندگی، که رهبر بزرگوار انقلاب از منظر تمدنی آن را بسط داده و اهتمام بسیار ویژهای به آن دارند، نقش کلیدی ایفا میکند. اگر بنا بر این است که ما در سبک زندگی مخاطبان خود مؤثر باشیم، باید کالای فرهنگی اثرگذار به وی عرضه کنیم. علاوه بر این شخص حقوقی و حقیقی و نهادی که عرضهکننده محصول فرهنگی است، باید نزد جامعه مخاطب خویش مشروعیت و مقبولیت داشته و وجیه باشد؛ چرا که مشروعیت و مقبولیت به شکل مستقیم در نوع مصرف، میزان مصرف و سطح مصرف مخاطب اثر دارد. بنابراین در این ساحت با دو امر مواجه هستیم: وجاهت عرضهکننده و اثرگذاری محصول عرضهشده.
از این حیث برندسازی فرهنگی عبارت است از خلق یا گسترش یک نهاد، سازمان، مجموعه و مؤسسهای که یک محصول فرهنگی و با کیفیت و مورد علاقۀ مخاطب را عرضه میکند. آوردۀ اصلی برندسازی ایجاد اعتبار برای عرضهکننده و ایجاد اعتماد در مصرفکننده است؛ تا حدی که گاهی مخاطب حاضر است برای استفاده از آن محصول یا خدمت، هزینههای مالی، روانی و زمانی بیشتری را متحمل شود.
اما برندسازی به همینجا ختم نمیشود. برندسازی میتواند اثر تمدنی داشته باشد. افرادی که مخاطبان متعهد یک برند خاص قرار میگیرند، از طریق آن خود را با سایرین متمایز میکنند. برندها و استفاده از آن، مراکز ثقلی هستند که افراد از طریق آنها از سایرین جدا میشوند. برندها، کلیدواژگان سبکهای متفاوت زندگی هستند. استفاده از یک نوع و یک دسته محصول خاص معنایی بیش از استفادۀ صرف از آن محصول دارد و نمایانگر خلقیات، عادتوارهها و دلبستگیهایی است که برای مصرفکننده(آگاهانه یا ناآگاهانه) اهمیت دارند.
نمونۀ اعلای این تسری برند به سایر حوزههای زندگی در فضای فرهنگی ما، تأثی مردم به الگوی زندگی حضرت امام(ره) است. چنانچه زمانی که حتی شایعه میشود که حضرت امام از چه عطری استفاده میکنند، یا شمایلی منسوب به حضرت رسول را بر دیوار منزل خود نصب کردهاند [چیزهایی که بعد از آن نیز تکذیب شد] به شدت اقبال به این موضوعات در میان مردم افزایش یافت و چنان یک میزان، افراد را در دستههای مختلفی قرار داد. دلیل آن این بود که حضرت امام مبدل به یک برند فرهنگی معتبر شده بودند. به این ترتیب مخاطب متعهد به برند، موضعگیریها، علاقهها، شیوۀ حرف زدن و ... استانداردسازی شده و سطح توقع و انتظار او را افزایش میدهد.
یک برند تأثیرگذار اگرچه از جایی که مخاطب ایستاده است آغاز میکند، اما او را به جایی میبرد که خود خواسته است. در این میان، نکته حساس، مسلط شدن به این فرآیند و اجرای آن با دقت و ظرافت است. مخاطب محصول فرهنگی در فضای متشتّت معاصر، سیال و لغزنده است و ایجاد علاقه و تعهد در وی کار سادهای نیست. باید از نیاز و علاقه و میل و رغبت مخاطب شروع کرد؛ حتی چه بسا این تقاضا و میل برساخته و جعلی باشد و به مرور، مخاطب را به جایی رساند که مطلوب ارزشها و تعالیم ماست.