
سرویس معرفی: راهيان نور ريشه در تاريخ اسلام و صدر اسلام دارد. اولين كاروان راهيان نور با شهادت حضرت حمزه سيدالشهدا(ع) در جنگ احد، آغاز شد كه رسول مكرم اسلام(ص)، حضرت صفيه عمه پيامبر(ص)، اميرالمومنين(ع) وحضرت فاطمه (س)، به عنوان يك كاروان به سر مزار اين شهيد و ساير شهدا ميرفتند.
از نگاه تاریخی که گذر کنیم، راهیان نور از همان ایام دفاع مقدس شروع شد. همان موقع که اوج درگیریها بود و خرمشهر آزاد شده بود، تعدادی از خانوادهها و پدر و مادرهای شهدا را میبردند، خرمشهر را ببینند که بچههای شما این فتح و ظفر را داشتند.
خانواده شهيدان در جبههها حضور پيدا كرده و به رزمندگان سركشي ميكردند. در كنار خانواده شهدا، ائمه جمعه و مسئولان هم بودند. بازدیدکنندگان از جبهه تنها به ایرانیها خلاصه نمیشد، سال ۱۳۶۴ قبل از عمليات والفجر ۸، ۷۰۰ مهمان خارجي از حزبالله لبنان وجمعي از خانواده شهدا برای بازدید به خوزستان آمدند.
نقطه اوج
اما اگر بخواهیم به راهیان نور با شکل فعلی بپردازیم، از اوایل دهه 70 به صورت خیلی محدود و پراکنده شروع شد.آن ایام هنوز مناطق، عملیاتی بود و آماده بازدید نبود. جنوب، کاملاً منطقه جنگی محسوب میشد. هنوز با کشور عراق به جمعبندی نهایی در مورد مرزها نرسیده بودیم. لذا اردوهای مناطق جنگی به صورت خیلی پراکنده و مقطعی صورت میگرفت. تقریباً اواخر دهه 70 نقطه اوجی پدید آمد و باعث شد راهیان نور اوج بگیرد و بچه حزباللهیها به آن توجه کنند. این نقطه اوج حضور حضرت آقا در فروردین سال 78 در شلمچه بود. آن موقع همه جبهه اصلاحات، بسیج شده بود تا جریان جشنهای 2500 ساله را احیا کند و بحث جشنهای نوروزی را در تخت جمشید برپا میکردند که دقیقاً مصادف و مقارن با همان ایام، حضرت آقا، مستقیماً از مشهد به شلمچه تشریف آوردند. آن موقع شلمچه منطقه جنگی بود و هنوز پاکسازی نشده بود. پاسگاههای عراق در فاصله دویست، سیصدمتری با یک سلاح خیلی ساده میتوانستند تیراندازی کنند. حضرت آقا سخنرانی مهم خود درباره راهیان نور را در شلمچه ایراد فرمودند. حضور حضرت آقا پیامی بود که توجه بچهها را جلب کرد. بعد از فروردین 78 نقطه عطف راهیان نور بود.
حضرت آقا پنج بار راهیان نور تشریف بردند. سال 75 هویزه، سال 78 شلمچه، سال 80 دوکوهه، سال 85 دهلاویه و سال 89 هم فتحالمبین رفتند اما آن سفری که در دوره اوج اصلاحات بود، نقطه ویژهای در بحث راهیان نور بود.
توجه همه دلها به این نقطه است
امام خامنهای در سفر سال 78 در سخنانی کوتاه به چند نکته اشاره کردند: «جوانان عزيز! مردان و زنان! در هر كجا كه هستيد و اين سخن را مىشنويد، يا بعداً خواهيد شنيد، بدانيد يك كشور و يك ملت، بالاترين سرمايهاش همّت و عزم و ايمان جوانان آن كشور و ملت است. ايمانِ همراه با اراده قوى، ايمانِ همراه با تصميم، ايمانِ همراه با روشنبينى، همان چيزى است كه اين كشور را يك روز نجات داد. امروز هم مهمترين عاملى كه اين كشور و اين ملت را حفظ كرده است، همين ايمان است. روحيه سلحشورى، روحيه مقاومت و ايستادگى در مقابل دشمن، روحيه نفرت از دشمنى كه نه فقط با جان و مال اين ملت، بلكه با فرهنگ، ايمان و اسلام اين ملت دشمن است، روحيه بىاعتمادى به دشمن و آمادگى براى دفاع، روحيات عالىاى است كه يك كشور را عزيز و استقلال آن را حفظ مىكند و استعدادهاى يك كشور را به بروز و ظهور مىرساند و به آقايى و عزّت، نايل مىنمايد. ...آن ملتى كه در راه خدا قدم بردارد، سرافراز و پيروز است. همه دنيا هم اگر در مقابل آن ملت قرار گيرند، نمىتوانند او را به زانو درآورند. اين چيزها در ملت ما هست؛ اينها را قدر بدانيد. البته دشمنان فكرى، سياسى و ايمانى - كه همان سردمداران استكبار جهانى هستند - با اين چيزها دشمنند. آنها از روحيه ايمان اين مردم و عزم و اراده اين جوانان ضربه خوردند؛ بايد هم دشمن باشند. اما شما ملت بزرگ ايران، شما جوانان مؤمن، آنچه داريد، از اين روحيات اسلامى داريد. در آينده هم آن چيزى كه اين كشور را به اوج آبادى و توانايى و اقتدار مىرساند، همين خصوصيّات اسلامى است. بايد اينها را قدر بدانيد و از همه بيشتر ياد شهيدان عزيزتان را زنده بداريد.
من اين سرزمين را يك سرزمين مقدّس مىدانم. اينجا نقطهاى است كه ملائكه الهى كه شاهد فداكارى مخلصانه اين شهداى عزيز بودند، به آن تبرّك مىجويند. اينجا متعلّق به هركسى است كه دلش براى اسلام و براى قرآن مىتپد. اينجا متعلّق به همه ملت ايران است. دلهاى همه ملت ايران، متوجّه اين نقطه، اين بيابان و همه اين مناطقى است كه شاهد فداكاريهاى جوانان بوده است. شما كه اينجا را گرامى مىداريد، خوب مىكنيد. آمدن شما و احترام به اين نقطه، بسيار بهجا و بسيار كار صحيحى است. بنده هم خواستم به ارواح طيّبه شهيدان و به نَفَسهاى معطّر جوانان مؤمن، تبرّك بجويم و به اين عزيزان احترام كنم؛ لذا آمدم در جمع شما شركت كردم.» (8/1/1378)
پاتوق شهدا
در همین ایام، راهیان نور دارای یک عقبه تئوریک و فلسفی شد. در آن دوران بچههای بسیجی، از لحاظ شرایط سیاسی کاملاً فعال بودند. در اوج تاخت و تاز جبهه اصلاحات، بچههای دانشجوی جوان و انقلابی و بسیجی دنبال پاتوقی میگشتند. حضور حضرت آقا در شلمچه، خط فکری و جهتی بود که به آنها داده شد. جبهههای جنوب، نقطه تجمع و بازسازی و آمادهسازی بچهها بود برای اینکه بتوانند در شهرها در مقابل انحرافات تازه بایستند و درست با جریانهای منحرف مقابله کنند و انرژی داشته باشند.
جریان راهیان نور و برنامه زیبای تشییع شهدای گمنام، راهی بود که بچهها روی مبانی انقلابی بایستند. اوج گرفتن جریان مقاومت و فضای ملتهب سیاسی کشور با همدیگر کمک کردند که راهیان نور به پاتوق بسیار مهم و استراتژیک برای بچههای حزباللهی تبدیل شود تا خودشان را بازسازی کنند. همدیگر را پیدا کنند و بشناسند و آنجا توانهای خودشان را به نمایش بگذارند.
در حقیقت راهیان نور نوعی نمایشگاه توان جبهه حزبالله و جبهه فرهنگی انقلاب بود. سفر راهیان نور صرفاً بازدید از جبهه شلمچه و طلاییه و فکه نبود بلکه پاتوق بچههای انقلابی شد. هر کس هر کانون و هیئت و پایگاه بسیجی و مجموعه فرهنگی داشت و چهار تا بچهها را دور هم جمع کرده بود، برنامه راهیان نور جزء برنامه ثابتش بود. بچهها خود را به ادبیات و تفکر مقاومت و دفاع مقدسمسلح میکردند.
شارژ معنوی
بچهها آنجا میرفتند و سازماندهی میشدند. عقبه سازماندهی این تفکر راهیان نور بود و عملیاتش در شهرها. بچهها آنجا همدیگر را پیدا میکردند و قوت قلب میگرفتند و شارژ معنوی میشدند. آنجا سازماندهی میشدند و سازمانشان را پیدا میکردند، بعد در شهرها عملیات میکردند.
حرکت مجموعه راهیان نور، خودجوش و مردمی بود و هیچ نهادی از آنها حمایت نمیکرد و آنها وابسته به هیچ نهادی نبودند. مرحوم حاج عبدالله ضابط از جمله اولین فعالان عرصه راهیان بود. بچههای بسیج دانشجویی مثل مرحوم گودرزی و رستمی که در مسیر راهیان نور شهید شدند هم از جمله دیگر فعالان بودند. حاج حسین یکتا و بچههایش هم از جمله دیگر گروهها بودند. تیم مؤسسه سیدالشهدا(ع) که آن موقع حاج آقای ضابط و ماندگاری در آن بودند نیز در بحث راهاندازی جریان راهیان نور فعالیت داشتند. بچههای قدیمی سپاه خوزستان هم در این مسیر پیشقدم بودند. اما به جرات میتوان گفت جریانی حضور نداشت تا بشیند و تصمیم بگیرد و راهیان نور راه بیندازد. راهیان نور آرام آرام خودش، خودش را راهانداخت.