یک نفر اگر حوصله داشته باشد و سراغ مصوبات مجلس و برخی شوراهای بالادستی نظام برود، متوجه میشود چه قوانین خوب و قابل اجرا و اثرگذاری در طول سالهای مختلف مصوب شده است که هر کدام میتواند مشکلات فراوانی را حل و گرهی بزرگ از دردهای مردم باز کند اما در کتابچهها و کتابها و زونکنها و کشوهای مختلف ادارهجات مانده و هیچ کس کمترین توجهی به آنها نمیکند.
در این قوانین، با جزئیات کامل، شرح وظایف نهادها و دستگاههای مختلف مشخص شده و به روشنی معلوم است که چه اتفاقی باید بیفتد. برای تدوین و تصویب این قوانین، ساعتها وقت و انرژی و جلسه و هزینه صرف شده تا به بهترین شکل ممکن مدون شود و زوایای پنهانی باقی نماند اما به راحتی و با بیتوجهی کامل، کناری گذاشته میشود و کسی هم سراغی از آنها نمیگیرد.
این معضل بزرگ از یکسو متوجه کارمندانِ خموده و بیحوصله و مدیران ناتوان یا مغرضی است که یا نشستن در کنج عافیت و گذران وقت و عمر، تا پایان آمدن زمان خدمت را به اجرای قوانین و دستورالعملها ترجیح میدهند و به همن دلیل تلاش میکنند قوانین را به فراموشی بسپارند یا آنکه اجرای این قانونها خللی در منافع اقتصادی و اعتقادی آنها ایجاد میکند و به اصطلاح با رِندی، بیخیالی طی میکنند.
اما تنها این دسته مقصر نیستند بلکه فعالان فرهنگی هم در این میان با بیتوجهی نسبت به قوانین و مطالبه نکردن اجرای آنها از مسئولان و مدیران، راه را برای بیخیالی آنها هموار میکنند. وقتی مطالبه کردن از مدیران، جای خود را به مطالبه کردن از مردم میدهد مشخص است که مطالبهگر راه خود را اشتباه انتخاب کرده است. وقتی مطالبهگری، تبدیل به شوآفهای رسانهای و راهی برای مطرح شدن و متفاوت شدن باشد مشخص است که قوانین اصلی همچنان در هالهای از فراموشی میمانند و آمارِ دروغِ ماشین و مِلک و پسر و دختر فلان مسئول رده چندم، تبدیل به جنجالهای رسانهای مطرح و خوراک شبکههای بیگانه خواهد شد. مطالبهگرانِ رسانهدار، دچار آسیبِ دیده شدن هستند و تلاش میکنند سخیفترین مطالب و حاشیهدارترین موضوعات را فقط برای امتیازگیریهای بعدی مطرح کنند و از آنسو دغدغهمندانِ قانونهایِ بر زمین مانده، رسانهای ندارند تا حرف درست و حقشان را به گوش مردم برسانند.
***
مساله حجاب و عفاف و آسیبهایی که جامعه باحیا و عفیف ایران اسلامی دچار آن شده است، مسالهای نیست که بر کسی پوشیده باشد. اگر همه آسیبهای دیگر را به گونهای بتوان پنهان کرد اما مساله حجاب، چیزی است که تصویرِ واقعیِ شهر است و خود را عریان به نمایش میگذارد. برای رفع این آسیب، راههای مختلف و برنامههای متفاوتی تا به حال تدوین شده است. شاید یکی از بهترین دستورالعملها، قانونی است که در سال 1384 در شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوب شد که وظیفه همه دستگاهها و نهادها را در آن بهطور دقیق و ریز مشخص کرده است. این مصوبه که با نام 427 شناخته میشود با مطالعات و بررسیهای فراوان در شورای فرهنگ عمومی آماده و بعد در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد اما با وجود آنکه 3 رئیس جمهور به خود دیده ولی قدمهای موثری در راه اجرای آن برداشته نشده است.
این مصوبه را خاتمی رئیسجمهورِ اصلاحاتیِ وقت امضا، تایید و ابلاغ کرد؛ احمدینژاد رئیس دولتهای نهم و دهم فقط بر آن تاکید و روحانی آن را تکمیل کرد. نکته جالب آنکه در سال 98 با توجه به آنکه فنآوریهای روز، پیشرفتهتر شده و اقتضائات تازهای پدیدار شده است، این مصوبه تکمیل و اصلاح میشود و وظایف تازهای هم برای برخی دستگاهها تعیین میشود. وظایفی که آن هم حسابشده و دقیق نوشته شده است اما باز هم در سکوت خبری و عملی طی میشود؛ انگار اصلا چنین قانونی وجود نداشته است.
قانون، زمانی خوب است که برای اجرا نوشته شده باشد، مجری عامل به آن باشد و قدرتی هم بر اجرای آن نظارت و دستگاههای موظف به اجرا را بازخواست کند. چه اتفاقی افتاده است که سه دولت مختلف، هیچ ارادهای به اجرای این قانون نداشتهاند و کسی هم سراغ آنها نرفته و یقهشان را نگرفته است؟ البته این مساله فقط برای دولت نیست بلکه وظایف دستگاههای حاکمیتی و نهادهای ذیل قوه قضائیه هم در این میان بر زمین مانده است؛ اما طبیعتا باید رئیس دولت و رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی این مساله را از همه نهادهای موظف، بازخواست میکرده است.
بیش از 16 سال از تصویب این قانون گذشته و هنوز نهادهای حاکمیتی دور هم جمع میشوند و بودجههایی تقسیم میکنند و سالی یک بار در تیرماه با هم مشورت میکنند که باید برای حجاب چه کاری انجام دهیم؟ و تا در جلسات به این مساله فکر کنند، مدیر روابط عمومی دستگاهها، بنرها را متصل کرده و پیامک تبریک هم از طریق سامانه ارسال کرده است. هفته حجاب هم تمام میشود و برای سال بعد، دوباره همین مسیر را خواهند رفت. اما همزمان با این کاهلیها و بیتوجهیها، «هلیا»ها قَمه به دست، در پارکهای شهر جولان میدهند و تصویر عفیفانه را مخدوش میکنند و ما هم بیتوجه از کنار پارک عبور میکنیم!