سرویس حاشیه نگاری_ حمید حیدری: پاسخ به این سؤال که آیا مردم باید در خدمت سینما باشند یا سینما در خدمت مردم دو مسیر متفاوت را پیش روی فیلمساز قرار میدهد، در نوع اول اگر فرض بگیریم سینما پدیدهای است که موجودیتی فرا زمان و مکان داشته و قدرت شکلدهی به مردم را دارد مردم در خدمت سینما قرار میگیرند، در این حالت فقط مردمی امکان حضور بر پرده سینما را دارند که بیشتر در خدمت امکانات بیانی سینما برای انتقال مفهوم موردنظر باشند، و این یعنی وابستگی حضور مردم در متن سینما به ذهنیت فیلمساز ،زیرا این چارچوب فکری فیلمساز است که مفهوم فیلم را میسازد.این نوع مواجهه با مردم اتفاق رایج سینمای ایران نیز بوده است، فیلمسازانی که از کنار بزرگترین اتفاقات و واکنشهای مردم به دلیل منطبق نبودن آن اتفاقات با مفاهیم ذهنی اشان برای سینمای شدن میگذرند.
سینماگرانی که معلوم نیست طبق کدام مکتب فکری تربیتشدهاند تا حداقل اگر مردم را در خدمت سینما میگیرند در جهت اهداف فکری اشان باشد.در این فضا جشنوارهها با جهتدهی به فیلمسازان نقش تعیینکنندهای در نحوهی حضور مردم بر پرده سینما دارند.
اما در بررسی کارنامه برخی سینماگران مردم حضوری فعال در سینما دارند، و باید گفت سینما در خدمت مردم بوده است.ابراهیم حاتمی کیا یکی ازایندست فیلمسازان است که باکمی اغماض میتوان گفت سینماگری مردمی است.
از کارنامه او فیلمهایی مانند برج مینو،به نام پدر و به رنگ ارغوان را فاکتور بگیریم باقی فیلمهای او سرشار از حضور مردم است،مردم نه به معنای تیپها و شمایلهای اجتماعی بلکه حضور تفکرات و تلقیات اجتماعی مردم در قامت کاراکترها.
حاتمی کیا همواره کاراکترهایی را در فیلمهای خود مقابل هم قرار داده که هر یک عینیتی از وضعیت فکری حال آن بازه زمانی بوده که فیلم در آن ساختهشده است.
در فیلم بادیگارد حیدر نماینده انقلابیونی است که جمهوری اسلامی را یک هویت مجزا از افراد میدانند است و کاراکتر مقابل او فردی است که نظام را مساوی رجال سیاسی مملکت میداند.مسئلهای که مابه ازای خارجی در بین مردم دارد.بهطور مثال عدهای فرزندان امام را آنهایی میدانند که ژنتیکی نسب آنها به روحالله خمینی میرسد و عدهای دیگر فرزندی روحالله را رابطهای معنوی میدانند.
چ ، فیلمی که قرار بود داستان چمران باشد اما حضور طرفهای مختلف مردم در فیلم شخصیت چمران را کمرنگ کرده اما راوی حضوری از کاراکترهای مختلف در ماجرا شد، سعید راد در قامت یک ارتشی ، اصغر وصالی چریک سپاهی ، مریلا زارعی زنی کرد و مهدی سلطانی رئیس کردهای شورشی همه در فیلم حضور دارند.شاید حاتمی کیا اگر میخواست فیلمی با غلبه ارزشهای سینمایی بسازد هیچکدام از این کاراکترها چنین که در خاطر ماندهاند در فیلم وارد نمیشدند، این گزینش و ضریب دادن به کاراکترها ممکن است اراده آگاهانهی فیلمساز هم نباشد اما ارزشهای حاکم بر تفکر او چنین ثمرهای را رقم خواهد زد.
دعوت فیلمی که به مذاق خیلیها خوش نیامد همچنین است.حاتمی کیا خود اذعان کرده به دلیل شیوع مسئله در مردم چنین فیلمی ساخته، و باید گفت از معدود فیلمهایی است که به مسئله سقطجنین نگاهی مصلحانه دارد .
ارتفاع پست هرچند از آن لحن مؤمنانه خاص حاتمی کیا که در فیلمهایی مانند دیدهبان بروز میکند بسیار دور است ، اما تصویرگر حضور مستضعفین در حاشیه مانده کشور در چارچوبی است که برای مخاطب ایرانی ساختهشده است . و این یعنی فیلم صرفاً به خاطر ارزشهای سینمایی ساخته نشده و برای در خدمت مردم واقعشدن شکلگرفته تا اثر سینمایی متفاوت شدن.
اوج نگاه مردمی حاتمی کیا در فیلم آژانس شیشهای متبلور شده است، جایی که در یک مخمصه چندین ساعته ، نمایندههای مختلفی از افکار رایج میان مردم باید نسبت به مسئله عباس واکنشی میداشتند.چینشی که بیشتر از آنکه به تحلیلهای سینمایی راجع به میزانس های درخشان فیلم دامن بزند موجب درگیر کردن ذهن عده بسیاری پیرامون ابعاد اجتماعی مسئله حاج کاظمها و عباسها برای سالها شد.
این فهرست و نکتهها به همینجا ختم نمیشود ، فیلمهایی مانند بوی پیراهن یوسف و از کرخه تاراین و... هم از آثاری است که در حافظه تاریخی مردم جایگاهی ویژه دارد ، این جایگاه و نقش تاریخی در حافظه جمعی مردم را میشود قیاس کرد با جایگاه فیلمهای جشنوارهای در نزد مردم، بهطور مثال مرحوم عباس کیارستمی قلههای افتخار سینمایی را طی کرده اما فیلمهایش جایگاهی در حافظه جمعی مردم ندارند، حتی بسیاری از نخبگان نیز فیلمهای کیارستمی را نمیشناسند و ارجاعات مکررشان به فیلمهای حاتمی کیا نشان از دامنه نفوذ گسترده سینمای مردمی است.