سرویس معرفی :شیخ حسین غفاری آذرشهری،در سال در روستای آذرشهر تبریز، در خانواده ای کشاورز و مذهبی متولد شد و دیری نپایید که پدرش را از دست داد و تحت کفالت برادر بزرگترش قرار گرفت.دوران مقدماتی تحصیل را در همان زادگاه خود سپری کرد و آن گاه همراه برادرش عازم تبریز گردید. در تبریز به آموختن شرح لعمه و اصول و کلام پرداخت. پس از مدتی به آذرشهر برمی گردد و نزد دایی خود، حجت الاسلام سید محسن میرغفاری به فراگیری رسائل و مکاسب همت می گماردسرانجام پس ازسی سال زندگانی فقیرانه ونحصیل علوم دینی درسال 1324شمسی عازم قم می گرددودرآنجا به فراگیری کفایه ومکاسب نزد آیات عظام بروجردی فیض قمی وخوانساری بزرگ می پردازد وپس ازیازده سال قم راترک به تهران می آید
مبارزات آیت الله غفاری
در سال 1340 شمسی زمانی که حسنعلی منصور نخست وزیرطرح انجمن های ایالتی و ولایتی رامطرح کرد آیت الله غفاری به سهم خود با مسافرت ها و تماس های پیوسته کوشید تا این طرح شکل نگیرد در سال 1341 در اوج مبارزات روحانیت به رهبری امام (ره) ایشان با سخنرانی های مستمرخود کوشید تا هرچه بیشترجنایات رژیم را افشا کند.
او درمحرم سال 1342همزمان با شکل گیری قیام خونین 15خرداد مبارزه علیه رژیم را وجهه ی همت خود ساخت و به تنویر افکار عمومی پرداخت.
درشب 12محرم 42 هنگامی که از سخنرانی برگشته بود مامورین رژیم به خانه اش ریخته و او را دستگیر و زندانی کردند. این بازداشت همراه با دستگیری دیگر روحانیان مبارز تهران وشهرستانها بود . رژیم قصد داشت با دستگیری بیش از80 نفراز علما و روحانیان قیام مردم را متوقف کند . درزندان کمیته شهربانی آیت الله غفاری مورد بازجویی و شکنجه قرارگرفت .پس از آزادی همچنان به مبارزه ی خود علیه رژیم ادامه داد تا اینکه دوباره از طرف ماموران ساواک دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفت اما چون مدرکی علیه او نیافتند آزاد گردید.
درسال 1350 باردیگر دستگیر و زندانی شد. وی درطی سالهای( 1353- 1350 )به مبارزات خود شکل تازه ای داده و کمتر در میان آشنایان ظاهر می شدند در تیرماه 1353 در تهران دستگیرشدند که این آخرین دوران زندان این مبارز نستوه بود.
برگه ی بازجویی شهید آیت الله غفاری روح بزرگ و اراده ی مصمم وتزلزل ناپذیراو را به خوبی نشان می دهد:
س-چرا به زندان آورده شده اید؟
ج –نمی دانم.
س-آیا قبلا به زندان آمده اید؟
ج- نیامده ام آورده اند
س- نظرشما راجع به شانهشاه آریا مهرچیست؟
ج-ایشان با کودتای پدرشان به سرکارآمدند و غاصب اند.
س-نظرشما راجع به حزب رستاخیزچیست؟
ج-این حزب را شاه ساخته است و به مردم هیچ ربطی ندارد
س-نظر شما نسبت به آقای خمینی چیست؟
ج-من فکر می کنم کسی که می تواند ایران را نجات دهد آیت الله خمینی است .
درطی این بازجویی ها این پیرشصت ساله ی مبارز را تا سرحد مرگ مورد شکنجه قرار داده اند دندانها و دستهایش راشکستند .
فرزند شهید غفاری درمورد آخرین ملاقات پدرمی گوید:
"پدر را در آخرین ملاقات کشان کشان با پاها و دستهای شکسته درحالی که بیش از یکی دو دندان در دهانش
باقی نمانده بود و سراسرصورت واندامش زیر شکنجه های وحشیانه درهم کوبیده شده بود روی زمین
کشیده پشت میزملاقات آورده اند بیش از یکی دو جمله میا ن ما رد و بدل نشد.
اوگفت :تصورنمی کنم دیگر یکدیگر را ببینیم...
صحبت را به امام موسی بن جعفر(علیه السلام ) کشاند وچون نتوانست قطره های اشکش را که هیچ کس
را جز خدا لایق دیدن آنها نمی دانست –با دستانی که به خاطر شکسته شدن استخوان هایش قدرت بالا آمدن
نداشتند بزداید سررا پایین اورد و به کمک زانوان درهم کوبیده اش آن قطرات پاک را از گوشه ی چشمانش سترد...
بادیدن آن صحنه با اعتراض از آنجا بیرون آمدیم فردای همان روزشنیدیم که ساعت 2 بعد ازظهر (7 دی 1353) پدر ازمحیط رنج آوری که آخرین مرحله ی امتحان بندگی را درآن گذراند اسوده شده به وصال معبود رسیده است"