به گزارش حلقه وصل، ادبیات انقلاب در چهارمین دهه زیست خود هنوز نتوانسته است به گونهای فاخر از ادبیات معاصر تبدیل شود، گویی نویسندگان این حوزه هنوز در آزمون و خطا به سر میبرند، نداشتن تعریف مشخص و عدم نظریه پردازی در این گونه ادبی موجب شده است که نویسندگان معاصر پس از انقلاب با وجود آزمودن قلم خود در این حوزه نتوانند آثار شاخصی تولید کنند. البته برخی از نویسندگان و فعالان این حوزه معتقدند که ادبیات انقلاب اسلامی امروز در چهارمین دهه پس از انقلاب دیگر یک سبک ادبی مهم به شمار میرود و فراوانی آثارمنتشر شده در این حوزه خود گواه این ادعاست، اما درمقابل عدهای دیگر میگویند برخلاف آنچه که در ادبیات دفاع مقدس نویسندگان از خود به نمایش گذاشتند و سبک و سیاق جدیدی از ادبیات بنام ادبیات پایداری و مقاومت را شکل دادند، ادبیات انقلاب هنوز نتوانسته است به چنین جایگاهی دست پیدا کند. این عده در واقع معتقدند که در حوزه ادبیات انقلاب یعنی ادبیات درباره انقلاب به لحاظ کمی و کیفی در حوزه داستان و رمان دستمان خالی است.
راضیه تجار از جمله نویسندگان حوزه انقلاب است که در جشنوارههای متعددی داوری آثار را بر عهده داشته است، وی همچنین مدرس دورههای داستاننویسی انجمن قلم است، دورههایی که عموماً برای نوقلمان برگزار میشود، وی معتقد است که پرداختن به ادبیات دفاع مقدس نویسندگان را از ادبیات انقلاب دور نگه داشته است، او میگوید، هر گاه نویسندگان بدون تحرکات جشنوارهای و از سر احساس نیاز و شناخت به سمت نوشتن از انقلاب رفتند، میتوانیم بگوییم ادبیات انقلاب اسلامی سبک و سیاق پیدا کرده است. متن گفتوگو با راضیه تجار به شرح ذیل است:
در سالهای گذشته آثار داستانی زیادی در زمینه انقلاب نوشته شد و حتی صحبت از مکتب و سبک ادبی انقلاب شد. شما چقدر داشتههای ما در این عرصه را به این چنین گزارهای مرتبط و نزدیک میدانید؟
برخی از نهادها همچون حوزه هنری، جشنوارههایی را در زمینه ادبیات انقلاب راهاندازی کرده و در این زمینه پافشاری دارند، اکنون چند سالی است که چراغ این جشنوارهها روشن است و نسل جوان را تشویق میکند که در این باره بیشتر بنویسند. من تصور میکنم زمانی ما میتوانیم خاطرجمع و خوشحال باشیم که اگر جشنوارهای هم نباشد، نویسندگان ما داغدغه نوشتن درباره انقلاب را داشته باشند. یعنی این مقوله به نوعی ملکه ذهن نویسندگان شود، با توجه به وقایع متعددی که در طول این 40 سال رخ داده و نسل جوان نیز شاهد برخی از این اتفاقات بوده است، انتظار میرود با مستندات موجود در روزنامهها و نشریات، حافظه جمعی و تحقیق و پژوهش، نویسندگان جوان بتوانند چراغ ادبیات انقلاب را روشن نگه دارند. در صورتی که این موضوع نهادینه شود، میتوانیم خاطر جمع باشیم که یک سبک ادبی خاص داریم که حتی اگر متولی هم نداشته باشد، این مسیر راه خود را ادامه خواهد داد.
نویسندگان این حوزه باید توجه داشته باشتند که عشق به نوشتن باید در وجود نهادینه شود و هرکس یک پُری درونی دارد که گاهی ما به آن اجازه تنفس نمیدهیم. عشق به نوشتن باید درونی باشد که به آن استعداد میگویند. خوب دیدن، خوب شنیدن و دیدن فیلم و موسیقی ناب به این مسأله کمک میکند.
به ادبیات انقلاب هنوز آنچنان که باید نپرداختهایم
پس معتقدید هنوز به سبک خاصی در ادبیات انقلاب دست نیافتهایم؟
ببینید، واقعیت این است که در این قالب افراد بسیاری قلم زدهاند، اما چون در فاصله کوتاهی پس از انقلاب، دفاع مقدس رخ داد، جامعه نویسندگان و هنرمندان درگیر واقعهای بنام دفاع مقدس شدند. اکنون نیز چه در میان پیشکسوتان و چه جوانان این شاخه یعنی ادبیات دفاع مقدس جایگاه خود را تثبیت کرده است. اما به ادبیات انقلاب هنوز آنچنان که باید نپرداختهایم.
فضای ادبی کشور ما را چقدر برای روایتهای نو و بکر و حتی گاه متهورانه از انقلاب اسلامی مناسب میدانید؟ اصلا مناسب بودن و یا نبودنش به کار نویسنده ارتباطی دارد؟
من باور دارم که باید نگاه نو آورد، اما نباید واقعیت را تحریف کرد، اگر میگویم نگاه نو به این معناست که هر نویسندهای میتواند از زاویه دید خود به قضایا نگاه کند، البته باید توجه داشت که در داستان انقلاب باید به آنچه که رخ داده وفادارانه پایبند بود. نویسندهای که همدل جریان انقلاب است، اگر بخواهد میتواند هزاران زاویه جدید به روی موضوعی چون انقلاب باز کند. در این میان از هر 100 اثری که نوشته میشود، تنها 10 اثر هم مانا باشد، ما در ادبیات انقلاب موفق بودهایم.
امروز نیازمند این هستیم که هم در حوزه داستان کوتاه، هم در داستان بلند، هم رمان و هم خاطرهنویسی و مستندنگاری تلاشهای بیشتری صورت گیرد، اما باید توجه داشت که در نهایت این زمان است که مشخص میکند، کدام اثر برتر بوده است. علاوه بر این نویسندگان انقلاب باید توجه داشته باشند که آثارشان باید هم از نظر تکنیک استوار و قوی باشد و هم نویسنده بتواند، مضمون و درون مایه و محتوای مدنظر خود را به خوبی ارائه دهد، استفاده از تکنیک و محتوای مناسب نه تنها در حوزه ادبیات انقلاب بلکه در همه حوزههای ادبیات لازم و ملزوم یکدیگرند. امروز دیگر مخاطب، داستان شعاری نمیپسندد. بلکه داستانی که کاملاً درونی و هنری ارائه شده باشد، مورد پذیرش جامعه قرار میگیرد، اما متاسفانه برخی نویسندگان هنوز آزمون و خطا میکنند، مینویسند و بلافاصله ارائه میدهند. تکلیف اینگونه آثار نیز در زمان مشخص خواهد شد.
نویسندگان جوان بیشتر از ادبیات غرب گرته برداری میکنند
خانم تجار اگر نگاهی به ادبیات داستانی معاصر که عمدتاً توسط نویسندگان جوان اجتماعی نویس شبهروشنفکر خلق میشود بیاندازیم، با داستانهایی روبرو میشویم که از روح شرقی بودن تهی هستند، چه برسد به استفاده از المانهای دینی، انقلابی و حتی ملی. چرا چنین شده است؟
به نظر من ما در آموزش داستان نویسان جوان کم کاری کردهایم، باید روی آموزش سرمایهگذاری جدیتری انجام شود، از طرف دیگر نویسندگان ما نیز در کنار یادگیری تکنیک اهل خوانش و دانش باشند. متاسفانه نویسندگان ما بیشتر از ادبیات غرب گرته برداری میکنند که البته جواب هم گرفتهاند و آثارشان خواننده خاص خود را دارد.در بسیاری از مواقع ما میبینیم که کتابهای منتشر شده فقط تقلید صرف است، انگار اثر ترجمه است، اما باید توجه داشت که شاید در برههای مثلاً در زمان حاضر جریانی ایجاد کند، اما در مانا بودن آنها تردید است؛ چرا که بهتر از اینها را خود غرب دارد.
به نظر میرسد، جای روایتهای تاریخی واقعی در فضای داستاننویسی انقلاب خالی باشد، آنچنان که در سالهای اخیر برخی حوادث و واقعیتهای تاریخی دستمایه تولید فیلمهای سینمایی چون «سیانور»،«ماجرای نیمروز» و ... شد، اما ما در عرصه داستان انقلاب هنوز چنین اتفاقاتی را نمیبینیم؟
چون به ادبیات دفاع مقدس بیشتر پرداخته شده است، اکنون در زمینه دفاع مقدس هم مستندات بسیار خوبی داریم و هم زندگینامههای داستانی متعدد. بنابراین از پرداختن مطلوب به ادبیات انقلاب غافل ماندهایم، البته هنوز هم دیر نشده و میتوان روایتهای واقعی بسیاری از انقلاب را دستمایه نگارش مستندهای داستانی کرد.
نکته دیگری که نباید فراموش کرد، این است که مردم ما بیشتر اهل دیدار هستند تا مطالعه. از همین روست که آثار نمایشی با محور انقلاب از استقبال قابل توجهی برخوردار شده است.
نویسندهای که جسارت داشته و نوگرا باشد اندک است
از طرف دیگر باید بگوییم در ظاهر همه تصور میکنند که نویسندگان انقلاب پرشمارند، اما در واقعیت اینگونه نیست، نویسندهای که جسارت داشته و نوگرا باشد، اندک است، باید جسارت گفتن از بسیاری مسائل انقلاب را داشته باشیم، مانند آنچه که در فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» رخ داد. به نظر من بسیاری از نویسندگان امروز وارد این موضوعات نمیشوند چرا که میترسند مُهر انقلابی بودن بر پیشانیشان بخورد.
نویسندگان روشنفکر در تمام سالهای پس از انقلاب در حق ملت کوتاهی کردند
بسیاری از نویسندگان انقلاب به سمت موضوعات و حوادثی که در سالهای اول انقلاب ملت با آن دست و پنجه نرم کردند نیامده و نمیآیند، در عوض در کارهایشان سوژههایی دستمایه نوشتن شده است که آدمی تصور میکند، این اثر در غرب نوشته شده است.برخی از نویسندگان شبه روشنفکر چون با نظام چندان همسو نبودند، بسیاری از این وقایع و حتی پدیدهای چون جنگ و دفاع مقدس را نیز عامدانه ندیدند. گویی یک قانون نانوشته بین این دسته از نویسندگان وجود داشت. این نویسندگان نمیتوانند بگویند ما ایران را دوست داریم و ایران وطن ماست، اما انقلاب و جنگ را نمیبینیم، به نظر من نویسندگان روشنفکر در تمام سالهای پس از انقلاب در حق ملت کوتاهی کردند.
البته اگر بخواهیم انصاف را رعایت کنیم، در مورد جنگ قضیه اندکی فرق داشت، به هر حال جنگ پدیدهای ملموس بود و هر کس در هر جایی از ایران این پدیده رابا پوست و گوشت خود حسی کرد،برخی از نویسندگان شبه روشنفکر که گرایشهای وطنگرایانه داشتند، هم به این مقوله توجه کردند. از این رو آثار درباره دفاع مقدس در هر دوطیف موافق جمهوری اسلامی و وطنخواهان رواج پیدا کرد.
اما در مورد وقایع سیاسی روز و همه آنچه که بر سر ملت در سالهای اوایل انقلاب توسط منافقین و نیروهای بیگانه رخ داد، سکوت کردند. متاسفانه امروز میبینیم که حتی نویسندگان انقلابی نیز ترجیح میدهند از کنار این وقایع عبور کنند، گاهی این وقایع کاملاً سیاسی است و این خود موجب میشود که نویسندگان از ورود به آنها ابا داشته باشند.
پس با وجود این تکلیف چیست؟
در این زمینه به نظرم ما امروز نیازمند متولی هستیم، باید نهادی متولی شود و نویسنده را جهتدهی کند، حتی با مطرح کردن این حقایق تاریخی در سطح جامعه میتوان نوعی احساس لزوم برای نویسنده ایجاد کرد که وارد این فضاها شده و قلمش را امتحان کند. متاسفانه بسیاری از نهادها نویسندگان را فراموش کردهاند، این قشر بسیار درونگرا هستند، بر عکس هنرپیشه ها دوست ندارند دیده شوند، این قشر در برخورد با مدیران دولتی که به قضایای هنری نگاههای خشک و جدی هم دارند، جذب نمیشوند. در نتیجه فرصتها از دست می رود.
منبع: تسنیم