سرویس پرونده: حاج احمد پناهیان، رزمنده دفاع مقدس است و در قم هیاتداری میکند و سخنران بسیاری از برنامهها و مراسمهاست. بیان رسا و پر از قدرت و اقتدارش، به جوانان روحیه میدهد و حال و هوای دوران جنگ را در مخاطبش ایجاد میکند.
حاج احمد پر از ایدههای ناب و تازه درباره فعالیتهای هیاتی است و مصداقها و نمونههای خوب و جذاب و جالبی از کار در هیات برای روزهای محرم و دفاع مقدس میدهد. با او درباره روزهای تقارن محرم و دفاع مقدس سخن گفتهایم و راهکارهای عملیاتی خوبی داده است.
البته با توجه به تخصص او در حوزه سیاست هم، در میانه سخن گریزی به ماجرای برجام و مذاکره با آمریکا و فوتبالیستهایی که با اسرائیلیها بازی کردند و مسائلی از این دست هم زده است که این گفتوگو را خواندنیتر کرده است.
اتفاقی به نام دفاع مقدس افتاد و این برآیند یک اتفاق مهم به نام عاشورا است. این دو واقعه چطور به هم گره میخورند؟ آیا میتوانیم انقلاب اسلامی را برآیند یا دستاورد عاشورا بدانیم یا نه؟
یکی از درسهای جدی عاشورا، در بیانات مقام معظم رهبری، درس اقدام است. یعنی درس حرکت و عمل. انقلاب اسلامی از کجا شکل گرفت؟ قاعدة حاکمیت اسلامی که قاعده امروز نیست؛ قاعده ولایت فقیه و قیام مردم علیه ظلم و استکبار و استیلای کفار، حرف امروز نیست. حضرت امام در درس خارجشان داشتند ولایت فقیه را درس میدادند. بعد حرفی زدند که در همان درس گفتند ولایت فقیه گفتنی نیست؛ شدنی است. ما که داریم میگوییم ولایت فقیه این است، خب برویم این را برپا کنیم. حرکتشان را شروع کردند. این اقدام چه وقتی است؟ یعنی آغاز اقدام، مدل اقدام عاشورایی امام چه وقتی است؟ دهه 1320 است. یک اعلامیه دادند. «بسم الله الرحمن الرحیم قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی» قیام باید کرد. خدا فرموده است حتی اگر یک نفر بودید و من یک نفر هستم و این کار را کردم. اینکه انقلاب اسلامی شکل گرفت در اینکه حسینی بود و عاشورایی بود، کاملا حسینی و عاشورایی بود. چون اباعبدالله با یاران محدودی که در عین غربت دور او جمع شدند، اقدام به حرکت کردند. امام با نگاه به اباعبدالله الحسین(ع)، تنها حرکت کردند. منتهی این باور و اعتقاد را داشتند که باید حرکت کنیم، اگر این نهضت نتیجه دهد یا ندهد. دنبال نتیجه نهضت به معنی اولی نبود، هدف امام اصل قیام بود. در کربلا هم هدف امام حسین(ع) اصل قیام بود. فرمود: «وقتی به حق عمل نمیشود و وقتی از باطل نهی نمیشود، مومن نمیتواند در جامعه زندگی کند. حق دارد که آرزوی مرگ کند. من خارج شدم تا در امت جدم اصلاح ایجاد کنم.» یعنی قیام کردم تا به وسیله قیام و حرکت و انقلاب امور امت اسلامی اصلاح شود. آن زمان هم در اعلامیه امام میبینید که نسبت به ظلم پهلوی و سلاطین جور و استکبار تذکر میدهد که باید حرکت کرد
. پس اصلا آغاز شکلگیری انقلاب، یک پدیده عاشورایی بود. امام از سال 1320 تا 1357 یعنی چیزی حدود 40 سال یا دو سه سال کمتر، مبارزه امام ادامه داشت تا نتیجه گرفت. استقامت در مبارزه و صبر در مبارزه. این مدل، مدل عاشورا است. امام حسین از مدینه حرکت کردند به مکه آمدند و از مکه به سمت کوفه، این مسیر ماهها طول کشید. هیچ امیدی به چشم نخورد. چون امام هم اهل مدینه را میشناسند و هم اهل کوفه را میشناسند ولی باید حرکت میکردند و در این حرکت و مبارزه، استقامت میکردند تا جایی که جان در بدن دارند. بنای امام هم این بود؛ حرکت حسینی است تا جایی که جان در بدن دارند. خب! بعد از پیروزی انقلابشان، باز هم همچنان عاشورا و قصه اباعبدالله الگو شد. چون در جنگ و دفاع مقدس امام دائم میگفتند که تکلیف ما را سیدالشهدا(ع) روشن کردند. یعنی چه؟ هجمهها زیاد بود که ما نمیتوانیم مقاومت کنیم. 63 کشور هستند و حمله کردند. ما سازمان و امکانی نداشتیم. تنها چیزی که بچهها را در میدان نگه میداشت، استقامت امام بر مبارزه بود. جنگ، عزت و شرف ما است و جنگِ حق و باطل است، این باید ادامه پیدا کند. گرچه ما به تمام مقصد و هدفمان که نابودی کل استکبار بود نرسیدیم، گرچه میان راه حضرت امام طلب مرگ کردند، اما در عین حال عزتمان حفظ شده بود؛ آن مقاومت حسینی و عاشورایی.
مقاومت در مبارزه را منظورم است نه صبر در برابر ظلم! صبر در برابر ظلم معنا ندارد، هیچ کس این را توصیه نمیکند. صدها هزار نفر در دفاع مقدس پای میدان آمدند. همین کافی بود. امام حسین صد نفر داشت نه صدهزار نفر. در مجموع گفتند 850 هزار نفر در طول هشت سال در جبهه شرکت کردند. خب این 850 هزار نفر حجت را تمام کرد. امام حسین(ع) عده اندکی که داشت، شمشیر کشید. پس مطلع انقلاب اسلامی در وجود عالم وارستهای مثل حضرت امام، با فرهنگ عاشورایی شکل گرفت. همان زمان در مدینه به امام حسین توصیه کردند که نرو و نکن و نمیشود، هم خون خودت به هدر میرود و هم دیگران. دعوت کردند که امام حسین گفتگو و صلح کند و با یزید کنار بیاید یا اگر بیعت هم نمیکند علیه یزید حرکت نکند. امام هم با این موج روبرو بود. مقام معظم رهبری فرمود: امام به شدت از طرف حوزه تحت فشار بود، هم حوزه علمیه نجف و هم حوزه علمیه قم از روز اول که میخواستند قیام کنند. نه تنها استقبال نشد، بلکه حتی تحت فشار بود. گفتند کار شما نیست و ما حجت شرعی نداریم که در این عرصه وارد شویم و چه و چه شود. پس حالا هدف انقلاب اسلامی چه بود؟
من یادم است کودک مدرسه ابتدایی بودم سال سوم یا چهارم ابتدایی. برای اینکه مدرسه ابتدایی را مدرسه انقلابی کنم، نمایشنامهای نوشتم که با تعدادی از هم شاگردیهایم در مدرسه بازی کنیم و این باعث شود که حرکتی در مدرسه ابتدایی ایجاد شود. از آقا امام حسین الگو گرفتم. گفتم دانشآموزی را انتخاب میکنم که درس میخواند و خانه میرود و میآید، بعد پایش به یک هیئت باز میشود. در آن هیئت در دسته عزاداری پایش باز میشود. در دسته عزاداری مداحی که دارد میخواند، دارد روضه میخواند و از ظلم یزید و غربت و مظلومیت امام حسین میگوید. به خاطر اینکه گفتمان انقلاب اسلامی کاملا گفتمان حسینی بود. به ذهن کودک این میرسد که وقتی این مداح میگوید که ما امروز هم یزید داریم و امروز هم حسین داریم. حسینِ امروز ما خمینی است و یزیدِ امروز ما شاه است. باید با شاه مبارزه کنیم. اللهم العن یزید، امروز مرگ بر شاه میشود و وسط سینهزنی و عزاداری، شاعر مرگ بر شاه میگوید. من که نقش مداح را در تئاتر بازی میکردم وقتی رسیدم به مرگ بر شاه گفتن؛ بچههای مدرسه، یکپارچه با من گفتند. مسئولین مدرسه ترسیدند و دیگر اجازه ندادند در مدرسه نمایش بازی کنم. من کودک در آن زمان انقلاب اسلامی را با امام حسین شناختم.
شما میبینید اکثر کسانی که در انقلاب اسلامی به شهادت میرسند کسانی که در تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکنند و به شهادت میرسند، اکثرا هیئتیها هستند. در خرداد42 دسته عزاداری تعزیهخوانها کفنپوشید. در قم دستهجات عزاداری حسینی در 15خرداد تبدیل به راهپیمایی شد و بعد آن جریانات و کشتار شد.
در برابر فشتر ساواک و شهربانی تنها کسی میتوانست مقاومت کند که انگیزه حسینی داشته باشد. اشعار راهپیماییها با دمهای سینهزنی سبکش یکی بود. الان در راهپیماییهای ما این حرفها نیست. مثلا در روز قدس و ۲۲بهمن کسی محرمی شعار نمیدهد. مثلا شعارهای ریتمی و دنبالهداری که ربطی به عاشورا و امام حسین ندارد. زمان انقلاب اصلا این طور نبود. شعارهایی که داده میشد چه فارسی و ترکی، شعارها همه شعارهایی بود که دمهای عاشورایی بود ولی محتوا، محتوای سیاسی. مردم با انگیزههای عاشورایی این سبکها را جواب میدادند. بعضی از شعارهایی که زمان انقلاب میدادیم بخشی سینه بود و بخشی مشت بود. اگر انقلاب اسلامی با عاشورا و امام حسین عجین نبود، مطلقا موفق نمیشد.
یکی از نتایج مهمی که تلفیق فرهنگ عاشورا و انقلاب داشت این بود که جریانهای چپ و گروههای انحرافی هم گوشهای از انقلاب را داشتند و دشمن شاه بودند، ولی اعتقاداتی نداشتند. بعد از مرور زمان گفتند: حالا که ما بر شاه پیروز شدیم، دیگر مجلس روضه نگیریم، دیگر سینهزنی و عزاداری نکنیم، ما میخواستیم به شور و حماسه علیبن حسین اقتدا کنیم و کردیم. دیگر چه نیازی است که عزاداری کنیم؟ حضرت امام محکم به دهان اینها زد. گفت ما هر چه داریم از گریه سیدالشهدا(ع) داریم. الان 1400سال است که اسلام را گریه سیدالشهدا، این بر سینه و سر زدنها، این هیاهوها حفظ کرده است. این جملههای امام در مقابل کسانی بود که گفتند: خب حالا که ما از انقلاب، پیروزی گرفتیم و از فرهنگ عاشورا نتیجه گرفتیم، دیگر نیاز به آن نداریم و آن را کنار بگذاریم. امام فرمود: نه! همین ما را حفظ میکند. طولی نکشید که سال 59 شد. آن زمان همه فهمیدند چرا امام میگوید فرهنگ عاشورایی ما را حفظ میکند. چون دوباره فرهنگ عاشورایی در جنگ، به داد ما رسید. یعنی اگر انگیزههای عاشورایی نبود، کسی جبهه نمیرفت. امام حسین یاری میطلبد. یکی از کارهای اساسی که امام کرد، اولا اصالت فرهنگ عاشورا را نمود ظاهری داد. یعنی حقیقت عاشورا را تبیین کرد که حقیقت عاشورا مقابله با جریان حاکمیت استکبار است.
اصلِ فرهنگ عاشورا نپذیرفتن حاکمیت طاغوت است. اقامه امر حق است. اصل عاشورا به داد مردم مظلومی که تحت سیطرة استکبار هستند، رسیدن است. حمایت از مستضعفین و محرومینی که منافقین دارند بر آنها حکومت میکنند، است. تقابل با جریان نفاق، اصل عاشورا است. امام آمد این هیئت را به ما نشان داد. ما فقط در مصیبتهای جسمی امام حسین گریه میکردیم اما امام دردهای امام حسین را برای ما نشان داد. وقتی ما فهمیدیم درد امام حسین چیست، درد امروز امام برای ما تداعیکننده درد امام حسین شد. ما دیگر امام را تنها نگذاشتیم. چون میدانستیم اگر امام را امروز تنها بگذاریم، آن روز اگر پایکار امام حسین بودیم، امام حسین را هم تنها میگذاشتیم
امروز چرا در گفتمان سیاسی ما حرف سازش، گفتگو و رابطه با آمریکا انقدر رایج شده است؟ به خاطر اینکه گفتمان سیاسی ما تغییر کرده و عاشورایی نیست. در عاشورا و کربلا هیچ کس جرات گفتن صلح به امام حسین را ندارد. اصلا معنا ندارد. آمریکا که بدتر از پهلوی است یعنی اصلا ارباب پهلوی است، چرا الان در گفتمان سیاسی رابطه، مذاکره، سازش با او در ادبیات سیاسی همه دولتها است؟ از دولت نهم، دولت دهم، دولت یازدهم، در همه بوده است. قبل از آن هم بود. ما هر چقدر از فرهنگ عاشورا و امام حسین فاصله گرفتیم، گفتمان ذلت، جزء ادبیات سیاسی ما قرار گرفت. شما اگر فریاد قیام علیه ظلم و استکبار سر ندهید، عدهای فریاد صلح سر میدهند.
ما مفاهیم جهادیمان را در دفاع مقدس با سینهزنی انتقال میدادیم. «ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش»، سینه میزدیم. سینه چیست؟ سینه تداعیکننده فرهنگ عاشورای ما است. با روضه شروع میکردیم، با حماسه تمام میکردیم. با حماسه شروع میکردیم با روضه تمام میکردیم. مثلا بعد از عملیات، وقتی بچهها برمیگردند و خیلی از رفقا شهید شدند، این نوحه خوانده میشد: «ای از سفر برگشتهگان کو شهیدانمان، کو شهیدانمان». یا بحث نوحههای کاروانی توسط آهنگران خوانده میشد. یعنی دفاع مقدس با عاشورا تلفیق داشت. ما نماز صبح میخواندیم و بعدش هر روز زیارت عاشورا در جبهه میخواندیم. هر روز سینه میزدیم. نماز ظهر را میخواندیم، سخنرانی و روضه بود. هر روز روضه بود. نماز مغرب و عشا میخواندیم روضه و سخنرانی بود. هر شب عزاداری بود؛ نه محرم و صفر. چون زندگی ما در جبهه با عاشورا و امام حسین عجین بود. وقتی جلو میآییم انقلابیون حقیقی ما میدان را خالی کردند یعنی در میدان سیاست مثل زمان جنگ دیگر نمیگویند تکلیف ما را سیدالشهدا روشن کرده است. نشستند فکر کردند.
امروز برخی از نخبگان سیاسی ما میآیند ایده صلح حدیبیه را در جریان حزبالله مطرح میکنند که مقام معظم رهبری با نهیبی به فرماندهان بسیج میفرمایند: الگویتان زینب کبری باشد. صدق زینب کبری باشد. یعنی پشت به دشمن نکردن. یعنی درست زمانی که سایتهای حزباللهی ما مقاله اولشان جریان صلح حدیبیه است، یعنی از فرهنگ عاشورا فاصله میگیریم. چه اتفاقی میافتد؟ هیئتهای ما میدانداریش دست کسانی میافتد که انقلابی نیستند. هیئتهای سکولار میشود. هیئت که سمت سکولار میرود، رهبر پیدا میکند. جریان طیف صادق شیرازی میآید رهبری میکند. افکاری را القا میکند، هزینهاش را هم میدهد و مدیریت میکند. اگر خاکریز، نرم شود دشمن رخنه میکند. اگر ما مثل اول انقلاب و دوران جنگ، گفتمانمان عاشورایی بود، دچار آسیبها و فتنههای یمانی و حجتیه و شیرازیه و این فرقهها نمیشدیم. هر وقت امر امام غلبه پیدا کند، یعنی ولایت ولی امر، استیلا پیدا کند، جامعه حفظ میشود. اما بعد که ما از این فرهنگ فاصله گرفتیم، با اینکه اماممان همان امام است یعنی ولی فقیهمان با همان باورهای محکم عاشورایی است ولی چون بدنه انقلابیها از اصل روح عاشورایی فاصله میگیرند، فتنه 88 درست میشود. فتنه 88 یک عده قلیل تروریست و منافق هستند اما نظام را تا سرحد سقوط پیش میبرند. چندنفر بودند؟ تمامشان را در تهران جمع میکردید، حدود بیست سی هزار نفر بودند. در همان تهران حداقل یک میلیون بسیجی بود. بیست سی هزار نفر چرا توانستند نه تنها تهران را تحت تاثیر قرار دهند، بلکه اصلا بتوانند نظام را به مرحله خطر برسانند. آنقدر پیش رفتند که تا اصل محتوای داخلیشان رو شد. یعنی کفرشان رو شد. وقتی رفتند به خیمه امام حسین در عاشورا حمله کردند، مردم تازه دیدند عجب! دشمنان امام حسین امروزه میداندار هستند که 9دی اتفاق افتاد. یعنی در 9دی خدا به وسیله امام حسین مردم را بیدار کرد.
عاشورا دفاع مقدس را اداره کرد، نه اینکه ما در دفاع مقدسمان عاشورا داشتیم. دفاع مقدس ما عاشورا بود. کل یومٍ عاشورا و کل ارضٍ کربلا در دفاع مقدس دیده میشد. بچهها وقتی میخواستند برای جنگ به میدان بروند، همان زمان خود را در رکاب امام حسین میدیدند. نه اینکه از روضه امام حسین فقط روحیه بگیرند. خود را در میدان میدیدند. من نوجوان ۱۳ساله جنگ هستم. این سالها را در جنگ بودم. ما وقتی میجنگیدیم خودمان را در میدان کربلا میدیدیم. برای همین هم ارادهمان محکم بود. چون حق و باطل را میدیدیم. چون امام کفر و امام حق را میدیدیم. حسین و یزید را میدیدیم. حسین بود که در شلمچه با یزید میجنگید. حسین بود که در مهران با صدام میجنگید. فرهنگ عاشورا و فرهنگ دفاع مقدس یک فرهنگ است.
بعضی از عناصر عاشورا که ما در دفاع مقدس میبینیم خیلی زیبا متجلی است: یک، ایثار. ایمان قوی، ارادههای محکم، یعنی استقامتهای صادقانه، عشق به خدا. در دفاع مقدس ما بسیاری از شهدا را در فضای عشق به خدا میدیدیم که قبلا این طور نمیدیدیم. تلاقی دفاع مقدس و عاشورا برای ما که در دفاع مقدس بودیم از این جهت گرامی و به صورت یک نماد خاطرهانگیز است که ما حقیقت عاشورا را در دفاع مقدس میدیدیم.
پس همان طوری که عاشورا بر حفظ کلیت اسلام و دین اثر گذاشت، دفاع مقدس هم با آن تجلیها و مواردی که گفتید، همین تاثیر را بر انقلاب دارد و عامل حفظ انقلاب اسلامی است؟
بله! همه چیز ما را دفاع مقدس حفظ کرد. چون حقیقت دفاع مقدس، حقیقت عاشورایی بود. منتهی جنس انقلاب این است که هم باید خودش قدرت داشته باشد و هم باید قدرتش را انتقال دهد. اباعبدالله در مدینه نجنگید. از مدینه آمد مکه و مکه رفت به کوفه. یک جنگ بینالمللی کرد. اباعبدالله یک جنگ جهانی راه انداخت و قیام جهانی کرد. جنس قیام امام حسین این است. انقلاب اسلامی ما باید جهانی شود. امروز شد. امروز بیداری اسلامی شده است. الان شما بیش از هشتصدهزار نیروی مقلد امام آماده به فرمان جهاد امام در جهان دارید. این آمار است، تحلیل نیست. رسالت انقلاب اسلامی این است که به همه جهان برسد. منتهی با چه چیزی میتواند برسد؟ با همان فرهنگ عاشورا. با شناسایی عناصر عاشورا میتواند برسد. الان جریان انقلابی ما اگر راست میگویند که انقلابی هستند، باید از عاشورا الگو بگیرند. یعنی ویژگیهای عاشوراییان را داشته باشند. عاشورا چیست؟ ایمانِ عمیق. لذا آقا در بسیاری از سخنرانیهایشان به جوانان، فرمود: دنبال ایمان عمیق بروید. ایمان سطحی به دردنمیخورد. ائمه هم میگفتند ایمان عاریهای به درد نمیخورد. ایمان که عمیق شد، بصیرت ایجاد میشود. استقامت از ایمان عمیق میآید. روحیه جهادی از ایمان عمیق میآید. ایمان عمیق، تلاش مجاهدانه، پشتکار، همت، مجاهدت، کار، اقدام، حرکت، در کربلا اینها بود. الان حزبالله به کمتر از ده درصد نیرویش میپردازد. یعنی کمتر از ده درصد نیرویش را استفاده میکند.
مساجد ما، پایگاههای مقاومت ما، خصوصا هیئتهای ما، از گنج درونی خودشان بیخبرند. سرمایهای که ما هیئتها داریم، یعنی عاشورا و فرهنگ عاشورایی، یعنی امام حسین، یعنی اثر خون امام حسین. سرمایهای که ما درهیئتها داریم هیچ کسی در عالم ندارد. آن وقت ما از این سرمایه چه استفادهای میکنیم؟ اگر دقت کنید امروزه در اکثر مداحیهایی که جمعیتهای زیاد جوان است، قالب اشعار معاشقه است. یعنی اشعار محبتی است. یا عشق به حرم و یا عشق به بینالحرمین و یا عشق به گنبد و گلدسته و ضریح. جایی مقام معظم رهبری اصلا اعتراض کردند. درباره امام رضا فرمودند: فقط ارادتتان به گنبد و بارگاه و گلدسته نیست باید ظلمهایی که به امام رضا شده است را شناخت. باید زندگی جهادی امام رضا را شناخت. هیئتهای کشور ما خیلی بیش از اینکه بخواهند به فلسفه عاشورا و فرهنگ عاشورا و جهادی بودن عاشورا، بپردازند به مصائب میپردازد. مصائب باید بر سر آرمانهای عاشورا دیده شود. اتفاقا آن زمان سوز مصیبت بیشتر هم میشود. اگر فداکاری امام حسین برای نجات امت از دست سیطره طاغوت جا بیفتد، آن وقت ابعاد این ظلم خیلی بیشتر از نیزه و تیر و سنان و سنگ میشود. ابعاد مظلومیت خیلی بیشتر میشود. مصیبت عاشورا تنهاییِ امام حسین در حرکت از مدینه است. اصلا اگر مصیبتهای مدینه و مکه نبود، مصیبتهای بین مکه تا کربلا نبود، مصیبت کربلا نبود، عاشورایی رخ نمیداد. اگر مسلم در کوفه تنها نمیماند، امام حسین کشته نمیشد. اگر رسالتمان قیام برای نجات بشریت است، راهی که جلوی ما است فقط راه عاشوراست. نه راه عاشورا در انقلاب و در جنگ؛ بلکه امروز در جهاد اقتصادی هم عاشورایی عمل کنیم. در جهاد سیاسی عاشورایی عمل کنیم. ضدیت باید با استکبار نشان داده شود. البته با کشورهای دیگر گفتگو و مذاکره اشکالی ندارد اما با صهیونیست باید ضدیت ایجاد شود.
یکی از راههایی که دشمنان برای نفوذ در انقلاب پیشنهاد کردند، نفوذ از طریق فرآیند ورزشی و علمی و آموزشی بود. مثلا دو بازیکنی که با اسرائیلیها بازی کردند، فکر نکنید اشتباه دو شخص است. نه اشتباهِ یک جریان است. بعد هم دیدید که حمایتی شد و دولتمردانمان هم خطای اینها را نادیده گرفتند. گفتند ما میخواهیم سیاست را در ورزش قاطی نکنیم. اتفاقا اگر میخواستید سیاست را در ورزش قاطی نکنید، میباید با اسرائیل بازی نمیکردید. چون بازی با اسرائیل کار سیاسی است. اتفاقا شما کار سیاسی کردید. همه میدانند که شما باید یک کشور را به رسمیت بشناسید تا با نماینده ورزشی آن کشور بازی کنید. پس اتفاقا شما کار سیاسی کردید. ما حرفمان این است که چرا سیاست بدی اتخاذ کردید.
امروز هم اگر بخواهیم پیش برویم و بخواهیم به هدفمان که جهانی کردن اسلام است نزدیک شویم، هیچ راهی جز راه امام حسین و عاشورا نداریم؛ مثل دفاع مقدس.
سراغ هیئت و مراسمها برویم. هیئت یا مجموعهای که دارد مبحث عاشورا را بیان میکند و دستاوردش هم دفاع مقدس میشود، چه رسالتی دارد؟ رسالتش فقط همین رسیدن به این دستاورد است؟
امام صادق(ع) رسالت هیئت را معین میکنند. ما از خودمان که نمیتوانیم حرف بزنیم. ما که مبدع هیئت نیستیم. ما سرمان را بلند کردیم هئیت خودمان را در دیدیم. امام صادق(ع) رسالت هیئت را این طور بیان میکنند: «شما به دیدار همدیگر بروید. اولا ارتباط خودتان را با همدیگر عمیق کنید. برادرانه با هم زندگی کنید.» تزاوروا و تلاقوا به دیدار همدیگر بروید و اجتماعات را تشکیل دهید. تذاکروا امرنا یعنی ولایت را گفتمانسازی کنید. این ماموریت هیئت است. شما الان برای چه هیئت میگیرید؟ فرمود رحم الله من احیا امرنا. امام صادق دعا میکند برای کسی که احیای امر ایشان میکند. جمعی میآیند گفتمان ولایت را گفتگو میکنند. رسالت نهایی هیئتها اقامه امر ولایت است. رسالت هیئتها اقامه حکومت بقیهالله الاعظم است. یعنی اگر ما هیئتها، رسالت عمیق خود را انجام داده بودیم، تا حالا امام زمان را آورده بودیم. در دعا میخوانیم به من کمک کن، حق امام زمانم را بگیرم و امر او را اقامه کنم. فرج را اقامه کنم. هیئتها رسالت اصلیشان تشکیل حکومت اسلامی است. خیلی وقتها هیئتهای سکولارمان فقط به محبت میپردازند. احیای محبت، ثواب و اجر دارد ولی رسالت هیئت این نیست. رسالت هیئتها است که از این بستر محبتی که خدا داده، استفاده کنند؛ چه مداح، چه منبری، چه مدیر، چه خادم و چه شبکههای مختلف رسانهای هیئت. الان دیگر خیلیها گروه و سایت و کانال دارند. از این فرصت استفاده کنند و اولا دلها را به سمت اهلبیت(ع) بیشتر از بیش جلب کنند. ثانیا دلهای شیفته را نسبت به اهلبیت عاشقتر کنند، ثالثا معرفت نسبت به اهلبیت، رابعا معرفت نسبت به حق اهلبیت ایجاد کنند. خامسا بنیه اعتقادی و باورهای دینی مستمعین را افزایش دهند. ششم اینکه شما در هیئتها رسالتتان این است که جریان ولایت را تبیین کنید. هیئتیها را در اقدامات عملی برای تشکیل حکومت جهانی اسلام تمرین دهید. یعنی هر کسی یک جهادگر در امر احیای اهلبیت(ع) باشد. این رسالت هیئتها است. هر کس در این زمینه کوتاهی کند، کفران نعمت کرده است.
هیئت، پرچم اهلبیت را بلند کرده است، اهلبیت پرچم حق الهی را بلند کرده است. الی الله تدعون، علیه یدعون بهی تومنون و له تسلمون، این زیارت جامعه کبیره است. پس هیئت، رسالتش اصالتا اقامه امر حق است و هیئتیها هر چقدر که در این زمینه کوتاهی کنند، به همین میزان کفر نعمت کردهاند.
رسالت هیئت را فرمودید. امسال که محرم تقارن با هفته دفاع مقدس داریم، چه استفادهای از این تقارن باید بشود؟ برای ایجاد گفتمان دفاع مقدس و انقلاب اسلامی در هیات چه باید کرد؟
اتفاقاتی دارد در جامعه میافتد. جریان نفاق، چند وقتی است مردم را از دشمن میترساند. میگویند آمریکا حمله میکند و جنگ میشود. در فرهنگ عاشورای امسال باید ضدحمله بزنیم. مصادیق بیباکی و نترسیدن از رویارو شدن با دشمن در میدان نبرد را برجسته کنیم. سخنران و مداح ما رجزهای حماسهسازان عاشورا را بخوانند. رجز قاسم سیزده ساله و علی اکبر را بگوییم. ما فقط از بدن قطعه قطعه علیاکبر حرف نزنیم. اگر قرار است شبیهسازی کنیم، اگر قرار است متن را برجسته کنیم، بیاییم شور علیاکبر را متن کنیم. میگوید: «آنقدر با شمشیرم میزنم که شمشیرم تاب بردارد و بشکند.» نترسیدن از جنگ.
ادبیات دیگری که امروز منافقین رویش کار میکنند اینکه باید قواعد کدخدایی دهکده جهانی را بپذیرید یعنی استکبار را بپذیریم. حضرت علیاکبر میگوید: «آنقدر میجنگم تا مستکبر بر اهلبیت چیره نشود.» ادبیات عاشورا را برجسته کنیم. یعنی با ادبیات عاشورا با نفاق امروز مقابله کنیم. این اشعار را میتوانیم در گروهها با ترجمه و با صداهای خوش، بدهیم کار کنند. مقام معظم رهبری فرمودند: «شما اگر تا صبح حسین وای بگویید اتفاق خاص نمیافتد، بله محبت است ولی چیزی انتقال ندادید.» بعد فرمودند: از گفتههای عاشورا بیایید در شور و سینه استفاده کنید. شورهایمان به سمت تکرار رجزها باید برود. با هیهات منا الذله سینه بزنیم. این باعث میشود نوجوانان هیئت، بچههای چند ساله هیئت نسبت به آمریکا و استکبار اصلا با حرارت حرف بزنند. چون این مفاهیم را در وجودش نهادینه کرده است. امروز ما نیاز داریم علاوه بر بیشتر کردن سبقه مصیبتی، مفاهیم را، حماسهها را و ارزشهای خاص عاشورایی را در دسترس عامیانه قرار دهیم، پرچمش کنیم، شعارش کنیم، نوحهاش کنیم، دمش کنیم و تکرار کنیم. اصلا بابی در رسانههای هیئتی برای بررسی رجزها باز شود. مثلا فرزند حضرت زینب(س) مگر چند سالش است؟! وقتی به میدان میرود رجز میخواند: اگر من را برنمیتابید، من بچهام ولی بچه جعفر طیار هستم. که آیه قرآن در حقشان نازل شده است. «من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه» عبدالله نوجوان خودش را با جعفر طیار معرفی میکند.
چرا آموزش و پرورش تهران چند سال است اجازه نداده سخنرانی در اجتماع چندهزار نفری «احلی من العسل» در میدان امام حسین برگزار شود؟ دو سال است این اجازه را در میدان امام حسین ندادند. امسال در حرم امام هم این اجازه را ندادند. میگویند این حرکت سیاسی است. چرا از تبیین فرهنگ عاشورا میترسند؟ نوجوانان و جوانان ما باید در هیئتها امسال جدی گرفته شوند، اینها حاشیه نباشند. حتی شده در حاشیه هیئت، هیئت داشته باشند و این مفاهیم به آنها انتقال داده شود. ممکن است اینها با ادبیات بزرگترها خیلی آشنا نباشند و خیلی مفاهیم را نگیرند ولی در حاشیه هیئت، حتما یک حسینه کوچک زده شود. قشنگ منبر و روضه و سینهزنی باشد. الان بعضیها در حاشیه هیئتها، مهدکودک میزنند که فقط برای بازی بچهها است. اتفاقا او را هیئت بیاوریم و هیئت بگیریم. منتهی یک سخنرانی با ادبیات کودکان و با ارتباط عمیق و کوتاه و مختصر در حد حوصلهاش و یک مداح از جنس خودشان و کار و خدمت در حسینیه را از خودشان بخواهیم. اینها باعث میشود خودشان با این فرهنگ آشنا شوند. آن وقت مفاهیم عاشورایی را بیاوریم به کودکان انتقال دهیم. این کودکان چون فطرتشان، فطرت سالمی است، این موارد را عمیقا میفهمند و درک میکنند.
نکته دیگر اینکه آن بخشهایی از دفاع مقدس که ارتباط شهدا با اهلبیت و توسلات و آموزههای عاشورا و ارتباط با امام حسین و اهلبیت عصمت و طهارت است، اینها را به هر طریقی که میتوانیم در هیئت انتقال دهیم. تصویر کنیم، نمایشگاه کنیم و در هیئت بزنیم. کارتهای کوچک تهیه کنیم و دست افراد بدهیم. هر روز کارت کوچکی که یک حرف عاشورایی و پشتش یک حرف دفاع مقدسی دارد بدهیم. بگوییم شهدای ما عاشورایی بودند. چرا این را میگوییم؟ به خاطر اینکه امسال در سالگرد قطعنامه 598 روزنامهای دو صفحه مطلب زد و گفت: امام با پذیرش قطعنامه بزرگترین درسی که داد این بود که حرف مرد یک کلام نیست. یعنی اگر تا به امروز معتقد بود که جنگ ادامه پیدا کند و مستکبرین نابود شوند، ولی از این به بعد متوجه شد که این راه درست نیست و باید راه دیگری انتخاب کند. میدانید این حرف یعنی چه؟ یعنی 213هزار شهیدی که شما با آرمان امام، تاکید امام، خط امام، دادید خون همه هدر است.
امام تازه میگوید حرف مرد یک کلام نیست و من اشتباه کردم! زمانی بحث تحریف شهدا و جنگ بود، امروز چیز دیگری مطرح میشود. بیارزش کردن و بیاثر کردن خون شهدا مطرح میشود. اگر مفاهیم دفاع مقدس و مفاهیم عاشورایی دفاع مقدس را امسال انتقال ندهیم، اینها موفق میشوند. امسال توفیق عظیمی است که این تلاقی ایجاد شده است. من خیلی از روستاها و شهرستانها را سراغ دارم که سالگرد شهدایشان را دهه محرم میگیرند. این خیلی خوب است. هم دهه محرم است و هم اینکه همه آمدند. مثلا هیئتها روز حضرت علیاکبر(ع) را بگویند روز شهدا. روز حضرت عباس(ع) را بگویند روز شهدای مدافع حرم. چون حضرت ابوالفضل آن روز نگهبان حرم بودند و الان هم همین طور است. در رویای صادقه یکی از همسران رزمندگان که مانع میشد همسرشان به جبهه برود، میگوید من خواب حضرت زینب(س) را دیدم. حضرت زینب به من گفت که نمیخواهد شوهرت بیاید، برای خودت نگه دار. از وقتی که برادرم عباس آمده و نگهبانی حرم را میکند من دیگر نیاز به کسی ندارم. امروز هم همین طور است. خانواده شهدا در آن هیئت تجلیل شوند. از وصیتنامه و صحبتها و نوشتهها، تصاویر در هیئتها انتقال داده شود. در روز قاسمبنالحسن، روز عبدالله و روز طفلان حضرت زینب، از جوانان و نوجوانان جهان اسلام و از یمنیها صحبت شود. مقاومت جوانان دفاع مقدس، رضا پناهیها، حسین فهمیدهها، بهنام محمدیها، اینها برجسته شوند. در ادبیات و گفتمان هیئت، دفاع مقدس حضور پیدا کند. البته من اصلا قائل نیستم که هیئتهایمان را صددرصد دفاع مقدسی کنیم. هزار تا یک میلیون شهدای ما فدای تار موی حضرت علیاکبر(ع). ما نباید کاری کنیم که روضه امام حسین(ع) و حضرت علیاکبر(ع) و شهدای کربلا تحتالشعاع قرار گیرد ولی باید ارتباطش را با کربلا برجسته کنیم. باید به نسل امروز برسانیم که این عاشورا بود که جنگ را اداره کرد.
از موقعیت شهدای مدافع حرم وبه ویژه شهید عزیز، محسن حججی چه استفادهای میتوان در عزاداریهای محرم امسال کرد؟
شهید حججی یک نماد هستند. ما شهدای دیگر به مراتب با مظلومیت بیشتر با فضای غربت بیشتری در بین اینها داشتیم و داریم که باید آنها را هم مثل شهید حججی برجسته کنیم. در فرهنگ عاشورا اجازه نداریم مصیبت را تعدیل کنیم. اجازه نداریم از روضهها کم کنیم. خیلیها میگویند که در روضه اشاره کنید و رد شوید. نه! وقتی میبینیم ائمه، عاشورا را انتقال میدهند، میبینیم که صریح میگویند که چه اتفاقی افتاده است. پس اجازه نداریم کم کنیم. چون باید آنچه که واقع شده است را انتقال داد. اسلام آنقدر ارزش دارد که پایش چنین خونی و چنین مظلومیتی را اولیای خدا متحمل شوند. در ارتباط با مدافعین حرم هم این طور است. البته در انتشار تصاویر جبهه مقاومت باید ملاحظه کرد. قصهای مردم را دارد میترساند و نباید به آن جریان کمک کرد. مثلا شما یک داعشی را نشان میدهید که دارد سر میبُرد. این برای بچه حزباللهیها تلنگر است، اما برای غیرحزباللهیها، ترس است. ما همانگونه که از شهید حججی و طریقه شهادتشان میگوییم، باید از شهدای دیگر و حماسههایشان بگوییم. کربلا دو روی سکه داشت؛ مصیبت و حماسه. در دفاع مقدس هم دو رو بود؛ مصیبت و حماسه. هر دو را باید برجسته کنیم. من اصلا معتقد نیستم که در ارتباط با شهدا فقط به جنبههای مصیبتی بپردازیم؛ این اشتباه محض است. دفاع مقدس هم همین است. برای همین هم گفتم در فرهنگ عاشورایی ما به رجزها بپردازیم. میخواهیم روضه حضرت قاسم را بخوانیم، بخوانیم ولی رجزهای او را هم بگوییم.