سرویس معرفی: حضرت آقا در تاریخ3/3/96 در شب خاطره معروف دفاع مقدسی که برگزار شد، یک جمله خاص دارند؛ فرمودند: «نگذاریم این حادثههای معجزهنشان ضعیف شوند. عزیزان من! انگیزه وجود دارد برای ضعیف کردن این حقیقت. غفلت نباید کرد. جنگ را، دفاع مقدس را، شهادت را، جهاد را، زنده نگه داریم. این خاطرات را قدر بدانیم. اینها بسیار باارزش است. در واقع تزریق سیمان به این پایههایی است که میخواهیم اینها را مستحکم کنیم. میخواهیم اینها را ماندگارتر کنیم. تقویت پایههای انقلاب است. تقویت پایههای پیشرفت کشور است. تقویت هویت ملی است. خیلی با ارزش است.» امروز فضای کلی کشور ما تحت تاثیر شهادت یک جوان ایرانی است که با یک قاعده و یک اتفاق خاص رخ داد. شهادت محسن حججی میخواست پیامی به ما بدهد که دارد محرم میآید و چه محرمی. امسال محرم با هفته دفاع مقدس تداخل دارد. بیدارباشی بود که تمام توجهمان به سمت و سوی فضای محرم جلب شود.
با حجت الاسلام استاد طائب درباره تلاقی محرم و هفته دفاع مقدس سخن گفته ایم.
آیا میتوانیم ادعا کنیم انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برآیند و دستاورد عاشورا است؟
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک. اعتقاد ما این است که این «ارواحی» که «حلت بفنائک»، همچنان تداوم دارد یعنی حبیببن مظاهر، زهیر، بریر، مسلم، این شخصیتها، هانی بن عروه، این خط همچنان تداوم دارد و شهدای عزیز ما چه در انقلاب اسلامی و چه در یمن و چه در دفاع مقدس، چه در لبنان، چه در سوریه، چه در عراق، چه در بحرین، چه شیخ زکزاکیها، چه شیخ عیسی قاسمها، چه عماد مغنیهها، چه محسن حججیها، این خط، خط عاشورا و امتداد آن مبدای برای رسیدن به یک افق به نام انتظار و به نام تمدن عظیم اسلامی است. انقلاب ما قطعا برگرفته از انقلاب عاشورا و رسولالله و انقلاب آلالله است و این انقلاب، در دامنه انقلاب وجود نازنین مولایمان امام زمان(عج) است. این تقارن، تقارن بسیار قشنگ و مبارکی است که 31 شهریور با دهه محرم به گونهای مقابل شده است تا کسانی که در خواب غفلت هستند، توجه کنند، امام حسین(ع) نرفتند و حرکت نکردند برای اینکه صرفا نماز را اقامه کنند، بلکه برای اقامه نماز هم حرکت کردند. اباعبدالله الحسین(ع) را نباید منحصر به این کنیم که کشته شد تا نماز پررنگ شود، چون حضرت قیامش محدود میشود به مناسک الهی و عبادی. قیام حضرت منحصر میشود به وضعیتی که امروز بعضی از هیاتها و مساجد، با عنوان سکولار شناخته میشوند.
سکولار لغت پسندیدهای نیست برای عزاداران اباعبدالله ولی گاهی اوقات متاسفانه حاضر نمیشوند در فضای هیئت یا مسجد، دعایی هم به نام رهبری یا یادی هم از شهدای عزیز کنند. معلوم است که فلسفه قیام اباعبدالله یا در نگاه اینها تحریف یا غفلت شده است یا احیانا ممکن است تعمدی در کار باشد. این وصیت نامه امام حسین است که «انی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر» من قیام کردم که امر به معروف و نهی از منکر کنم. در راس همه شقوق امر به معروف و نهی از منکر، نهی ظلم و ستم و زیر و رو کردن ظلم و استبداد و حاکمیت ظلم است، یعنی تشکیل حکومت اسلامی. اباعبدالله(ع) برای این رفت. آن وقت چطور میشود ما به ابعاد حاکمیتی و سیاسی حرکت اباعبدالله و یارانش توجه نداشته باشیم. اتفاقا این تقارنی که امسال پیش آمده، تقارن بسیار مبارکی است و بهترین فرصت است برای تبیین گفتمان سیاسی اسلام و گفتمان انقلابی فضای هیات و عزاداریها. یکی از موثرترین یا وجه مشترک بسیاری از ما در عزاداری، اتکا به باورمان به قدسیت، پاکی و زیبایی حرکت شهدای عزیزمان است. یعنی نگاه میکنیم، گریزپاترین مخاطبان و حتی کمعِرقترین مخاطبین که خیلی گرایشهای انقلابی ندارند، نسبت به شهدای عزیز توجه و عنایت خاص دارند.
میشود مبحث را از این منظر بیان کرد که چه کنیم فضای مسجد یا هیئت به گفتمان انقلاب و گفتمان ارزشها نزدیک شود؟ یکی از مهمترین راهکارهایش همین است که با توجه به سیره سیاسی، الهی، انسانی و عرفانی شهدای عزیزمان که تاسی از امام حسین کردند، مداح در قالب اشعارش، سخنران در قالب محتوا و عناصر سخنش و شاعرمان در ادبیاتش به آنها توجه کند. یا فضاسازی هیئت و مسجد از تمثال و نمایشگاه و سرود پایانی هیئت که همخوانی میشود به عنوان ترجیعبند هیئت، میتواند به همین شکل پیرامون شهدای عزیز باشد. آن وقت پیوند این شهدا و شهدای کربلا و شهدای صدر اسلام و شهدای تاریخ ادیان و انبیا و خط کلی که در حاکمیت انبیا و ائمه و اولیای دین بر فضای سیاست و حکومت حکم بود، به زیبایی تبیین میشود.
چیزی که به باد فراموشی سپرده شده نشات گرفتن انقلاب اسلامی از حادثه عاشورا است. الان وقتی در فضای هیئتها یا مراسمها میرویم، چیزی از این موضوع نمیبینیم. باید ابتدا تبیین کنیم و بگوییم چیزی وجود داشت به نام عاشورا که از آن الگو گرفتیم و سرانجام و دستاوردش انقلاب اسلامی شد. باید این را ابتدا تبیین کنیم. حضرت آقا میفرمایند: واقعه عاشورا باعث بقای اسلام شد. چگونه این موضوع را برای هیاتها و مراسمها تبیین کنیم؟
امام حسین(ع) اهدافی را برای قیامشان تعقیب میکردند که به این فلسفه قیام امام حسین میگوییم. ایشان برنامههایی در راستای قیامشان داشتند که حضرت در این برنامه برای تشکیل حاکمیت از مدینه به مکه و از مکه به سمت کوفه رفتند ولی منتهی به کربلا و شهادت شد. اباعبدالله شعائری دارد که با آن شعائر اصول قیام خودش را تبیین میکند. مثلا یکی «هیهات من الذله» است. یکی اینکه حضرت وقتی میخواستند از مدینه خارج شوند، آن وصیتنامه را برای برادرش محمدحنفیه نوشتند که من دارم قیام میکنم نه برای دنیا و نه برای ظلم و نه برای چیز دیگر، بلکه قیام من برای امر به معروف و نهی از منکر است. وقتی در فلسفه انقلاب اسلامی و قیام حضرت امام و همراهان حضرت امام نگاه میکنیم، میبینیم موبهمو همین کار را کردند. یعنی دقیقا حضرت امام پا جای پای اباعبدالله گذاشتند. تاسی به حضرت امام حسین کردند. خود امام میفرماید: «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه میدارد.» امام از این گنجینه عظیم بهره میگیرد و جرقههای انقلاب اسلامیِ خودش را با همان سخنرانی طوفانی روز 15 خرداد آغاز میکند. در فلسفه قیام امام چیست؟ ظلمستیزی. در اهداف قیام، امام میگوید که باید ظلمستیزی و ستمستیزی شروع شود. در برنامههایی که امام دارد، امام حرکتی را آغاز کردند. در کویت، ترکیه و بعد فرانسه تا بازگشت به ایران، یعنی طی این 15سال، امام با سخنرانیها و بیانیهها و اطلاعیههایشان راه و رسمی که اباعبدالله الحسین ترسیم کردند را تبیین میکنند.
شعائر حضرت امام هم دقیقا همین است. شعائر، شعائر عاشورا است و امام در این مسیر انسانهایی تربیت میکند. تقریبا نود درصد از شهدای عزیز ما در عرصه دفاع مقدس، امام را از نزدیک ندیدند. چهرهبهچهره درک نکردند اما پیام زیبای امام را به زیبایی تمام گرفتند. یعنی هر حرکتی از امام ساطع میشود، مبانیاش منتهی به عاشورا میشود. وقتی انقلاب و عاشورا به هم گره میخورد، در این شریان، خون تازهای جاری میشود. هنر امام این بود که توانست از ظرفیت محرم و صفر و عاشورا به زیبایی تمام برای مبارزه با ظلم و استبداد و سرنگونی نظام طاغوت و حتی به چالش کشیدن قدرتهای جهانی در مواجهه با اسلام بهره بگیرد. این هنر و عظمت امام بود که از این ظرفیت به زیبایی استفاده کرد. حالا ما باید بلد باشیم از آن ظرفیت عظیمی که امام ایجاد کرد، استفاده کنیم. پیوند عاشورا و دفاع مقدس، پیوند عاشورا و انقلاب اسلامی، پیوند عاشورا و بیداری اسلامی، پیوند عاشورا و دفاع از حرم و حریم، این نقطههایش را به زیبایی تمام بیان کنیم. اگر دیروز حبیببنمظاهر وقتی احساس کرد که آلالله درغربت هستند، به موجب نامه امام حسین «من الغریب الی الحبیب»، راه افتاد، امروز میبینیم مثل محسن حججیها در فضای دفاع از حرم و حریم آلالله حرکت میکنند. اینها پیام امامشان، در دفاع از حرم را شنیدند و برای اینکه آلالله از غربت به درآیند، مجاهدت و آن فضای نورانی را تداعی کردند. گرههای اتصال و الحاق نسبت به عاشورا یکی دوتا نیست، هزارها پیوند زیبا هست. تربیت عاشورایی این ثمره را میدهد.
این همه دشمنیهایی که در عرصه جهانی، در عرصه جنگ سخت و نیمهسخت و نرم علیه انقلاب ما میشود، اما دشمن نمیتواند به نتیجهای که موردنظرش است، برسد؛ برای اینکه قیام عاشورا حرکتآفرین و حرکتساز است. قیام عاشورا عمقبخش و تربیتکننده و انسانساز است.
اما انقلاب اسلامی که متاثر از قیام اباعبدالله است، در چه نقطههایی اثر خاص گرفته است؟ در راس قیام اباعبدالله چه کسی قرار دارد؟ رهبری و هدایتگری با کیست؟ قیام عاشورا مبتنی بر وجود نازنین اباعبدالله است که با گفتمان قرآن و عترت، به ستیز ظلم آمده و ندای «هل من ناصر» سر داده است. مگر این نبود که امام راحل ما که خودشان از نسل کوثر پربهای قرآن است، فرمود: علمای اسلام به داد اسلام برسید. علمای نجف به داد اسلام برسید. مبداء قیام امام کاپیتولاسیون و قوانینی بود که میخواستند برای نابودی اسلام و اسلامیت اجرا کنند. اباعبدالله الحسین هم همین بود. فرمود مثل من نمیتواند با مثل یزید بیعت کند. یعنی در برابر یزید دیگر جای مماشات نیست. امام هم همین حرکت را آغاز کردند. پس رهبری انقلاب ما منبعث و متاثر از رهبری عاشورا است. در مرحله بعدی یارانی که دور امام جمع شدند و شاگردان مکتب تربیتی حضرت روحالله، هم مبارزهشان، هم شهادتشان، هم اسارتشان، هم شکنجههایی که شدند، مثل شهید غفاریها، شهید سعیدیها و بسیاری از علمای عزیز چون شهید مدنیها، دستغیبها و امثالهم اینها هم متاثر از اصحاب اباعبدالله بودند. اینها فقط یک چیز را میدیدند. محوریت امام، مبداء تمام قیام و قعودشان بود. حتی رزمندگانی که امام را ندیدند، اینگونه بودند. رزمندهای به مقام جانبازی نائل آمد. دست قطع شده، پا قطع شده، دل و روده بیرون ریخته است، روی برانکارد فقط برای چند ثانیه دیگر زنده است، همه رمقش را جمع کرد و این جمله را گفت: «سلام من را به امام برسانید. بگویید تا آخرین قطره خون جنگیدیم و نگذاشتیم سخنت زمین بماند.» و بعد به شهادت رسید. کاملا پیوند و تاثیر، تاثیرعاشورایی است. یعنی وقتی فعل تربیتی امام را میبینیم، امام در تربیت عاشورایی بسیار بسیار موفق بودند.
چرا قیام آیتالله کاشانی موفق نبود؟ آیتالله کاشانی هم یک شخصیت بارز و برجسته و عالم ربانی بودند اما احساس میکنیم که امام ما نسبت به آیتالله کاشانی، شأن و وجود عاشوراییاش پررنگتر بود. امام، انگشت روی نقطهای از تاریخ اسلام گذاشتند که همه روی آن نقطه مطیع هستند. میرزای شیرازی وقتی قصه تنباکو پیش میآید، یک فتوا میدهد. جنس فتوای ایشان با سایر فقها فرق میکند. میرزای شیرازی چیزی را ضمیمه میکند، که استعمال تنباکو درحکم محاربه با امام زمان است. این حکم محاربه یک چیزی است که اضافه است و در سایر فتواها نیست. چرا؟ چون میرزای شیرازی میداند که عِرق این مردم به امام زمان(عج) پررنگ است. امام راحل میدانست که مردم ما پیوندشان با اباعبدالله یک پیوند ناگسستنی است و اساسا آنچه که در عصر امام با عصر اباعبدالله وجه مشترک دارد این است که در عصر اباعبدالله الحسین، یزید با همه سازوبرگ، علنا به جنگ اسلام آمده است، اینجا هم که دیگر نظام طاغوت از چیزی فروگذار نکرد. امام از این نقطه اتصال، کمال بهرهبرداری مثبت و درست و الهی را داشت و خوب هم ثمره گرفت.
دفاع مقدس و تجلیهایش را وقتی نگاه میکنیم با قضیه عاشورا تطابقهای فراوانی دارد. تجلیهای عاشورا در دفاع مقدس، در چه مواقعی نمود داشته است؟ کجا میتوان بیشتر به این شباهتها پی برد؟
بهترین و متقنترین و مستندترین مطالبی که میتوانیم پیرامون ستیز عاشورایی رزمندگانمان با جبهه کفر داشته باشیم، وصایای شهدا است. دست نوشتههای شهدا مستندترین مورد است. امام فرمود پنجاه سال عبادت کردید یکبار هم وصیت شهدا را بخوانید. در وصایای شهدا چقدر نام اباعبدالله و اصحاب امام حسین و ائمه در ذکر شده است؟ اصلا سلام که میدهند بعد میگویند سلام بر حسین زمان خمینی کبیر. یعنی اصلا جنس رهبری امام را از جنس رهبری اباعبدالله و عاشورا میشمارند. از رزمندگان که سوال میکردند برای چه ایستادهاید؟ میگفتند: حسین زمان گفته است. امر امام است. امر نائب امام زمان است. یکی از مظاهر جلوههای عاشورا در فضای دفاع مقدس و انقلاب ما، وصایای شهدا است. در وصیت معلوم میشود شهدا برای چه رفتند. برای آب رفتند؟ برای خاک رفتند؟ برای منافع دنیا رفتند؟ برای پست و مقام رفتند؟ اینها که در وصیتنامه یاد نمیشود. اول چیزی که بروز و ظهور دارد، امام حسین و عاشورا است. آن معارف بلند، گودی قتلگاه است. آن معارف بلند، چند ساعتی است که اصحاب امام حسین و وجود نازنین قمربنیهاشم مقاومت کردند.
نکته دوم، در نحوه شهادتشان است. نحوه شهادت هم خیلی زیبا است و متاثر از اصحاب اباعبدالله الحسین است. عملیات کربلای یک در تیرماه بود و رمزش یا ابوالفضل. گرمای مهران در تیرماه واقعا غیرقابل تحمل است. آن هم با تجهیزات و دهها کیلومتر پیادهروی باید آماده شوید برای یک نبرد نابرابر. آن وقت آنجا تا بچهها میفهمند که رمز عملیات «یاابوالفضل العباس» است، بعضیهایشان آنقدر محبت زیادی دارند که قمقمه آب را خالی میکنند که ما از ساقی خجالت میکشیم. آمد در شریعه فرات و لب تشنه برگشت. اصلا وسط معرکه، وسط میدان، جز عاشورا و درسهای بلند عاشورا هیچ نمیبیند. فقط عاشورا و اباعبدالله را میبیند. بعد به نحوه شهادت این بچهها نگاه میکنید؛ بعضیهایشان لبتشنه. همین شهید حججی عزیز که سر مقدسش را جدا کردند، لحظه لحظه زندگیاش اباعبدالله و حضرت زینب و عاشورا بود. شهید شیرعلی سلطانی بچه شیراز بود. قبل از عملیات میگوید من خجالت میکشم امام حسین روز قیامت با بدن بدون سر در عرصة محشر است. قبل از عملیات، میرود قبری را در کتابخانه المهدی، آماده میکند. اما قبر را به دوستان نشان نمیدهد. به دوستانش میگوید که من قبرم را آماده کردم. خبر شهادت که آمد قبر را باز کنید. قبر را که باز میکنند، میبینند که کوچک است. بدن مطهرش که میآید سر به بدن ندارد.
از حسن روی یوسف دستها بریده باشد/از حسن دلبر ما سرها بریده باشد.
سومین نکته این است که شبهای عملیات، راز و رمزها چه بود؟ حرفها چه بود؟ گریهها و زیارت عاشوراها و آن نجواها چه بود؟ خدا رحمت کند شهید هُدایی فرمانده ما بود. ایشان قبل از عملیات، بچهها را جمع کرد و ظلمهایی که به ساحت مقدس اهلبیت(ع) شد بیان کرد. به شهادت حضرت صدیقه طاهره رسید و گفت ما امشب میخواهیم برویم انتقام صدیقه طاهره را بگیریم. بعد رسید به گودی قتلگاه. گفت ما میخواهیم برویم که ثابت کنیم اباعبدالله الحسین تنها نیست. فریاد هل من ناصر اباعبدالله را ما امشب جواب میدهیم. اصلا لحظه لحظه، نفس به نفس، قدم به قدم عاشورا بود. اینها جهتساز و انرژیبخش بود. این شعائر بسیار مهم بود.
پیوند دیگر یا یکی دیگر از مظاهر تجلی عاشورا، شعائری بود که روی لباسها و سربندها و پرچمها و یگانهای آنها متجلی میشد. وقتی نگاه میکردید میدیدید که واقعا جلوات عاشورا خیلی پررنگ است. احساس میکردید که دارند به سمت گودی قتلگاه برای یاری اباعبدالله میروند. یا آن نفسهای آخر که گاهی یک رزمنده روی زمین افتاده بود، میرفتید که سرش را به زانو بگیرید، سوگند میداد و قسم میداد که بگذارید سرم روی این خاکها بماند، من هم میخواهم مثل ارباب بیکفن اباعبدالله الحسین جان دهم. اینها گوشهای از جلوات عاشورایی دفاع مقدس ما و چشمهای از آن دریای عظیم بینهایت است.
مبتنی بر سخن حضرت امام که فرمود: محرم و صفر است که اسلام را نگه داشته است؛ میتوانیم بگوییم وقایع محرم باعث حفظ اسلام شد. میتوانیم درباره دفاع مقدس و انقلاب اسلامی هم همین حرف را بزنیم و بگوییم دفاع مقدس باعث بقای انقلاب اسلامی شد؟
دفاع مقدس با همان خمیرمایه عاشورا، قطعا اینگونه است. یعنی بیم این میرفت که انقلاب ما مثل بسیاری از انقلابهای دیگر دچار انحراف شود. نگاه کنید انقلابهایی که در منطقه شد، کجاست؟ انقلابی که در الجزایر شد کجاست؟ انقلابی که در سایر کشورهای اسلامی است، کجاست؟ چرا دچار مشکل یا متوقف یا منحرف شد؟ انقلاب ما هم از این خطر در امان نبود. اما چند عامل باعث شد که این انقلاب، تداوم داشته باشد. یکی رهبری بصیر و ژرف و جامعالاطراف حضرت امام و سپس حضرت آقا بود. سکانداری و نگاه راهبردیِ این حرکت عظیم طوفانی در دل تاریخ معاصر کار آسانی نبود. اینها کاملا برگرفته از قیام عاشورا و مکتب اهلبیت است. اینها خیلی موثر بود. نکته دوم این است که سایر انقلابها، انقلاب شیعی نبودند و اگر انقلاب شیعی هم در بعضی از جاها بود، سکانداریش آن جامعیتی که امام و حضرت آقا داشتند، نداشت. انقلابهایی که غیرشیعی بودند در تاثیرپذیریشان از مکتب عاشورا کمرنگ بود یا اصلا نبود. ولی انقلاب اسلامی ما متاثر از عاشورا است و اولین رکنِ رکین عاشورا، شهادتطلبی است. مسئله از خودگذشتگی و از جان گذشتن است. این در دفاع مقدس ما خیلی پررنگ شد. در دفاع مقدس، سبقت بود برای اینکه چه کسی زودتر به میدان برود و به معبر بزند و قطعهقطعه شود برای یک هدف مقدس و درست. و الا داعشیها هم در عملیاتهای انتحاری، خودشان را منفجر و تلف میکنند. منتهی در آنها راه و هدف و روش درست نیست.
قطعا دفاع مقدس باعث قوام و دوام انقلاب اسلامی شد. چون روح انقلاب اسلامی که مسئله شهادتطلبی بود، اینجا اقامه و متجلی شد. امام حسین قیام خودشان را برای ظلمستیزی و مبارزه شروع کردند. امام صادق(ع) دانشگاه معنوی و فرهنگی زدند و ابعاد عاشورا را تبیین کردند. ما هر آنچه که روایت داریم عمدهاش برای امام صادق(ع) است که مسئله تربت اباعبدالله و عزاداری اباعبدالله را ترویج میکند. آن وقت در انقلاب اسلامی امام آن حرکت مقدس را آغاز کرد و نظام اسلامی ما شکل گرفت. این نیاز به تزریق سیمان دارد تا پایههایش مستحکم شوند. دشمن خبیثی آمد و برای سقوط انقلاب اسلامی برنامهریزی کرد. این ظاهر قصه بود. باطن امر مسئله دیگری است. این انقلاب نیاز به این دارد که بسترساز حکومت جهانی امام زمان(عج) باید شود. انسانهایی را در تراز یاران امام زمان باید تربیت کند. اگر میدان حادثهای نباشد، آن عیار خالص به دست نمیآید. عیار خالص مثل زینالدینها و همتها و میثمیها و ردانیپورها و... که عیار خالص این میدان بودند. ما در فضای دفاع مقدس، آبدیده شدیم. این ستونها، بنیان مرصوص شد تا در عرصه دیگری که دشمن، هشتاد گروه تکفیری را در اطراف ما از منطقه شامات و عراق گرفته تا فضای ترکیه و... میخواهد در مدار 360درجه با ما وارد مبارزه شود و ظرف ده روز کار را تمام کند اما پس از شش سال، یکی پس از دیگری همه سنگرهایشان را از دست دادند. این تازه آستانه آن راه است، هنوز برای رسیدن به آن افق، خیلی سختیها و دشواریها است. اگر آن دفاع مقدس و سفره معنوی نبود، ارکان انقلاب ما قطعا به این شکل تداوم و استمرار پیدا نمیکرد.
حالا برویم بر سر یک راوی. یک راوی که دهه محرم امسال که تلاقی مبارکی با هفته دفاع مقدس دارد، میخواهد این گفتمان را بیان کند، اول اینکه رسالت این راوی چیست؟ و بعد این راوی چطور باید این گفتمان و رسالت را بیان کند؟ از چه چیزهایی استفاده کند و چه خلاقیتهایی برای بیان این گفتمان داشته باشد؟
شهید مطهری میفرماید: بدترین تحریفی که در عاشورا شکل گرفته است، تحریف اهداف اباعبدالله است. یعنی شما ممکن است قصه و روضهای را پیدا کنید که منشاء تاریخی درستی نداشته باشد، این خیلی ضربه نمیزند. آقایی آمده و روضه بدون سند خوانده است، این درست نیست ولی اگر بگوییم که این ضربه کمرشکن به اسلام و تاریخ و عاشورا است؛ نه این طور نیست. اما اگر کسی آمد گفت امام حسین(ع) قیام نکرد مگر اینکه فقط برای نماز. میدانید یعنی چه؟ یعنی اسلامِ امام حسین صرفا یک اسلام عبادی بود و نه اسلام سیاسی. یعنی فرزند پیغمبر هیچ درکی از سیاست و حاکمیت پیغمبر در ده سال نداشت! این بدترین جفا به ساحت اباعبدالله است! راوی امسال میخواهد این تحریف را بزند. چه کسی گفته است که امام حسین فقط برای روزه و نماز و مباحث عبادی آمد. امام حسین مگر در یک سانحه از دنیا رفت که شما اینگونه حرف میزنید؟ حضرت، دست به قیام و شمشیر برده است. حضرت با خودش کسانی را همراه و همسو کرده که علامت سوال در تاریخ درست میشود. خب شما آمدید بجنگید چرا زن و بچه را با خودتان آوردید؟ یعنی امام حسین نمیداند که یک قطره آب هم نیست؟ خب این بچه شش ماهه طفل معصوم را چرا میآورید؟ حضرت میخواهد با این علامت سوال، در تاریخ به همه بیان کند که حرکت من یک حرکت عادی نبود! صرفا یک حرکت عبادی نبود، صرفا یک حرکتی که حکمی از احکام اسلام معطل باشد، نبود. تمام اسلام دچار مخاطره است. راوی ما امسال میخواهد بگوید که شهدای دفاع مقدس به امر چه کسی در آن میدانها آمدند؟ به فرمان یک فقیه جامعالشرایط، فرزند سلاله حضرت زهرا(س) که حرفش هم این بود که اسلام در خطر است، دین در خطر است، عاشورا در خطر است. نوع و نحوه قیام اینها، سکوت و سخن اینها، عملیات و آفند و پدافند اینها، آموزش و غیرآموزش اینها، درسها و درسنامههایشان چه بود؟ جز درسنامه عاشورا بود؟ ما چیز دیگری نداریم. راوی میخواهد این را تبیین کند و بگوید یا ایها الناس! اگر امام حسین برای ظلمستیزی و زدن قله ظلم و اوج ظلم حرکت کرد و اصحابی را تقدیم کرد و هزینههایی کرد، دفاع مقدس ما، انقلاب ما دقیقا برگرفته از انقلاب اباعبدالله و این اصحابی است که شما میبینید. اینها هم چون حرکت و مبداء حرکتشان عاشورایی بود، خدای متعال این عظمت را به اینها بخشید که آنقدر تحولآفرین و اثرگذار شدند.
حالا به چه سبک و به چه سیاق؟ من احساسم این است که راوی هم باید مبانی را به طور کامل از قرآن و عترت مطالعه کند، هم تاریخ کربلا و عاشورا و صدر اسلام به زیبایی و هم تاریخ دفاع مقدس و انقلاب و هم گفتمان امامین انقلاب و هم آسیبها و حادثههایی که ما الان دچارش هستیم. پنج تا پیوند باید اجرا کنیم. یک نگاه به مبانی قرآن و عترت، آیات و روایات باشد. یک نگاه به تاریخ اسلام و بویژه تاریخ عاشورا باشد. یک نگاه دقیقا باید به تاریخ دفاع مقدس و سیره شهدا باشد. نگاه چهارم به آسیبها و معضلات و گرفتاریهایی که دچار نسل ما و جوانان ما است، باشد. یک نگاه دیگر هم به سمت تمدن عظیم اسلامی باشد که آن وقت در همه اینها باید یک اصل حاکم باشد که آن گفتمان امامین انقلاب است. یعنی راهبردهای امام و حضرت آقا را دقیق بشناسد. با این پنج گره، راهوچاه را برای مخاطب بیان کند که جوان عزیز! برادر و خواهر عزیز! ما در این نقطه هستیم. یعنی مهدی باکری وقتی میخواهد جلو برود، میگوید: حتی حاضر نیستم که جنازهام برگردد. نمیخواهم یک وجب از خاک را اشغال کنم. ای صاحبان فیشهای نجومی! که میخواهید همه بیتالمال را بگیرید، ما مدیون آن مردانی هستیم که نه جنازه خودش و نه برادرش و نه برادر دیگرش قبل از انقلاب، هر سه جنازه نیامد. گفتند یک وجب از خاک را هم نمیخواهیم جسدمان اشغال کند. حالا چه شده است که بعضیها از این وصایا و فلسفه قیام و خونهای مقدس عاشوراییان و خمینی در این زمان فاصله گرفتند و متاسفانه گرفتار دنیا شدند. این پیامی است که راوی ما با بیان آن سیره و نکتهای که شهید عزیز گفته است، منتقل میکند. منتهی شیوه بیانها یک تخصص است که باید پیام و بیان گاهی مستقیم داده شود، گاهی غیرمستقیم گفته شود. گاهی از نقطه قوتها گفته شود. گاهی نقطه ضعفها گفته شود. این دیگر مباحث روششناسی است.
ما با مقوله مدافعین حرم روبرو هستیم. شاید بخش ویژه ما در ایام محرم، مدافعین حرم و این اتفاقی است که حالا نمونهاش شهید حججی است. نکته مهم تبیین مبحث جبهه مقاومت است. یک راوی به عنوان یک شخص تاثیرگذار در فضای هیئت که دفاع مقدس و اتفاقات را بیان میکند، برای مدافعین حرم و جبهه مقاومت، چه کاری، چه عملی، چه خاطرهای و چه روشی باید داشته باشد؟
هم منشور روحانیت امام و هم پیام قطعنامه امام باید بازنگری و مطالعه شود. امام آنجا چه میگوید. فریاد اسلامخواهی آفریقا از جنگ هشت سال ما است. آن طبعات و آثار و برکاتی که امام از جنگ هشت ساله میگوید، یکی تشکیل همین جبهه مقاومت است که امام دیده بود. امام این فریاد اسلامخواهی را میدیدند. اینکه ما در منطقه به سهولت و آسانی همدیگر را پیدا کنیم و در مقابل سرویسهای بسیار پیچیده دشمن از موساد گرفته است تا سیا سازمان شویم، اینها همه جزء برکات دفاع مقدس است؟ وقتی عماد مغنیه را نگاه میکنید، نگاهش جز انقلاب امام نبود. سیدحسن نصرالله پرورش یافته مکتب انقلاب ماست. او رهبر خودش را حضرت امام و حضرت آقا میبیند. انصارلله یمن به همین شکل است. ما میخواهیم بگوییم این انقلابی که برگرفته از انقلاب عاشورا بود و دفاع مقدسی که شهدای عزیزش تربیت شده مکتب عاشورا بودند، کاری کرد که در عرصه منطقه، فریاد اسلامخواهیش جلو رفت. امام فرمود ما انقلابمان را صادر میکنیم ولی دنیا نفهمید. فکر کردند ما قشونکشی میکنیم. انقلاب امام چگونه صادر شد؟ انقلاب امام، جغرافیایش مرزهای جغرافیایی نبود. جغرافیای مرز امام، افکار و دلها بود. امام اینها را تسخیر کرد. با چه تسخیر کرد؟ با یک جمله در فضای جماران. امام وقتی فرمود جوانان جبههها را پر کنند یا ما هر چه داریم از محرم و صفر است؛ اینها تاثیرگذار است. بعد ثمرهاش میشد امثال شوشتریها، زینالدینها و امثال سایر شهدای عزیزمان که برای عماد مغنیه الگو میشوند. شیخ زکزاکی، میآید تاثیر میگیرد. صدها و میلیونها انسان در فضای نیجریه و غیرنیجریه، متاثر از رفتار او که الگوی تمام عیار خودش را امام میبیند.